از شعار تا راهبرد؛ بازخوانی سیاست نه شرقی نه غربی

تمرکز بر شرقدوستی یا غرب دوستی، بازی سیاسی که سیاست خارجی ایران را از مسیر منافع ملی منحرف کرده است.
فاطمه عباسی- جهان صنعت نیوز: در روزهایی که شرقگرایی و غربگرایی به بازی تازه و پرهیاهوی سیاست داخلی بدل شده، جدال میان جناحها بیش از هر زمان دیگری فضای کشور را از گفتوگوهای عقلانی و منافع ملی دور کرده است. نگاه به شرق یا تمایل به غرب، به جای آنکه بر پایه محاسبه و منطق دیپلماتیک باشد، به دستاویزی برای تخریب متقابل دو جریان عمده سیاسی تبدیل شده است. در حالی که کشور بیش از هر زمان دیگری به انسجام در سیاست خارجی نیاز دارد، رقابتهای داخلی میدان سیاست را به عرصهای از شعار، مجادله و اتهام بدل کرده و فرصتهای حیاتی در دیپلماسی را یکی پس از دیگری از میان میبرد.
نه شرقی، نه غربی؛ شعاری برای استقلال یا انزوا؟
شعار «نه شرقی، نه غربی» که از نخستین روزهای انقلاب اسلامی سرلوحه سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفت، در زمان خود معنایی روشن و جسورانه داشت. در اوج جنگ سرد، هنگامی که جهان میان دو قطب شرق و غرب تقسیم شده بود، این شعار به معنای پرهیز از وابستگی و تأکید بر استقلال سیاسی تلقی میشد؛ تصمیمی برای حفظ تمامیت و هویت ملی در برابر بلوکبندیهای جهانی که در واقع، هدف آن ایجاد توازن و فاصلهگذاری از دو قدرتی بود که بخش بزرگی از جهان را به میدان نفوذ خود تبدیل کرده بودند. و در امتداد این نفوذ برای کشورهای زیر دست آنها چیزی جز جنگ و تنش در پی نداشت.
اما با گذر زمان و دگرگونی نظم جهانی، این شعار از بستر اصلی خود فاصله گرفت. آنچه روزگاری نماد استقلال و خردمندی در سیاست خارجی بود، به تدریج به ابزاری برای محافظهکاری و گاه توجیه انزوا بدل شد. جهان تغییر کرد، اما ما همچنان در مدار شعاری ماندیم که معنای عملیاش بدون بازتعریف، دیگر با واقعیتهای جهانی سازگار نیست.
جهان بیقطب؛ دوران تعامل و بهرهبرداری هوشمندانه
ساختار دو قطبی گذشته مدتهاست فروپاشیده و جهان امروز دیگر به شرق و غرب محدود نیست. کشورها آموختهاند که در میانه رقابت قدرتهای بزرگ، با دیپلماسی فعال و چندجانبه، منافع خود را به بهترین شکل تأمین کنند. در این نظم جدید، هوشمندی در برقراری توازن و بهرهبرداری از فرصتها، کلید رشد و ثبات است.
نمونه روشن این رویکرد را میتوان در سیاست خارجی امارات و ویتنام دید. امارات با بهرهگیری از روابط متوازن با آمریکا و چین، به یکی از قطبهای سرمایهگذاری، فناوری و ترانزیت در منطقه تبدیل شده است. این کشور با شناخت دقیق منافع خود، از رقابت میان شرق و غرب به نفع توسعه داخلیاش استفاده کرده و از هر دو سو سرمایه و اعتبار جذب کرده است.
ویتنام نیز که همسایه مستقیم چین و در عین حال از متحدان اقتصادی آمریکا به شمار میرود، توانسته با سیاستی هوشمندانه میان این دو قدرت توازن برقرار کند. این کشور بدون وابستگی مطلق به هیچیک از بلوکها، با حفظ منافع ملی خود، هم از بازارهای چین بهرهمند شده و هم از سرمایهگذاریهای غربی سود برده است. این نمونهها نشان میدهد که در عصر جدید، موفقیت در سیاست خارجی نه در وفاداری مطلق به یک قطب، بلکه در مهارت تعامل با همه جهان است.
سایه جنگ و تحریم بر سر مردم؛ نیاز حیاتی به دیپلماسی
در شرایطی که سایه جنگ، ناامنی و تحریمهای فزاینده بر سر کشور سنگینی میکند و اقتصاد ایران در بحرانی عمیق و فرساینده فرو رفته است. فشار تحریمها نهتنها معیشت مردم را نشانه گرفته، بلکه توان تولید و سرمایهگذاری را نیز به شدت کاهش داده است. در چنین وضعیتی، دیپلماسی نه یک انتخاب سیاسی بلکه ضرورتی برای بقا و ثبات ملی است.
کشور برای عبور از این وضعیت نیازمند گفتوگو، مذاکره و تعامل سازنده با جهان است؛ تعاملی که بتواند فضای اقتصادی را گشوده و مسیر توسعه و امنیت را هموار کند. اما در حالی که ما بیشتر از هر زمان دیگری نیارمند تعامل و دیپلماسی با غرب و حمایت و پشتیبانی شرق است، سیاستورزان کشور همچنان درگیر جدلهای بیحاصل درباره شرقگرایی و غربگرایی هستند. هر یک از جناحها با نگاه ایدئولوژیک به روابط خارجی مینگرند و از شعار تعامل با جهان یا تقابل با آن، ابزاری برای تثبیت موقعیت سیاسی خود ساختهاند. نتیجه چنین وضعی چیزی جز از دست رفتن فرصتهای تاریخی و انباشت بحرانهای داخلی نیست.
ایران در بلوک شرق؛ فرصت یا غفلت؟
در تقسیمبندیهای کنونی قدرت، ایران بهطور طبیعی در حوزه نفوذ شرق قرار گرفته است. این موقعیت، اگر با عقلانیت و نگاه منفعتمحور همراه شود، میتواند به فرصتی استراتژیک بدل گردد. ایران در میانه مسیر شرق و غرب، در مجاورت قدرتهای بزرگ اقتصادی و در قلب بازار انرژی جهان قرار دارد؛ موقعیتی که میتواند به نقطه اتکای تجارت، ترانزیت و دیپلماسی اقتصادی تبدیل شود.
در شرایطی که جهان بر محور رقابت چین و آمریکا میچرخد، ایران میتواند از موقعیت ژئوپلیتیکی خود برای جذب منافع دو طرف استفاده کند. تعامل سازنده با شرق، بهویژه در حوزه انرژی، زیرساخت و فناوری، میتواند بخشی از فشار تحریمها را کاهش دهد و زمینه توسعه پایدار را فراهم آورد. از سوی دیگر، حفظ درهای گفتوگو با غرب و استفاده از نفوذ ژئوپلیتیکی کشور در مسیرهای ترانزیتی شرق به غرب، میتواند ایران را از یک بازیگر حاشیهای به یک شریک ضروری در منطقه بدل کند.
شرط تحقق این هدف، کنار گذاشتن شعارزدگی و بازگشت به واقعگرایی در سیاست خارجی است. در جهانی که همه چیز بر پایه تعامل و همکاری تعریف میشود، تقلیل سیاست خارجی به مرزهای ایدئولوژیک شرق و غرب، چیزی جز فرصتسوزی به همراه ندارد.
سیاست خارجی در پیچ تقابل جناحی
تداوم این فضای دو قطبی در سیاست داخلی، بزرگترین آسیب را به منافع ملی وارد میکند. هنگامی که دعوای شرقگرایی و غربگرایی به ابزار رقابتهای جناحی بدل شود، سیاست خارجی عملاً از مسیر اصلی خود منحرف میشود. تصمیمها نه بر اساس منافع کشور، بلکه بر پایه ملاحظات سیاسی کوتاهمدت گرفته میشوند و فرصتهای بینالمللی یکی پس از دیگری از دست میروند.
سیاست خارجی موفق نیازمند میانهروی، انعطاف و درک درست از واقعیتهای جهانی است. ایران اگر بخواهد از بحران تحریم و فشار اقتصادی عبور کند، ناگزیر باید از سیاستهای شعاری فاصله بگیرد و تعامل سازنده با همه جهان را در پیش گیرد. نه شرق و نه غرب، دشمن یا منجی ایران نیستند؛ منافع ملی در نقطه تلاقی عقلانیت و گفتوگو نهفته است. تا زمانی که سیاست خارجی کشور درگیر بازیهای جناحی بماند و تعامل جهانی به جدال داخلی تقلیل یابد، نه فرصتها دیده میشوند و نه آیندهای روشن پیش روی ملت قرار میگیرد.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :
