xtrim

قلب اقتصاد آمریکا در بحران سیاسی ؛‌ سوسیالیسم شهری یا اقتدار فدرال؟

نیویورک، قلب تپنده اقتصاد آمریکا در آستانه رویارویی دو چهره با دیدگاه‌های کاملاً متضاد قرار گرفته است: زهران ممدانی، سیاستمدار چپ‌گرای جوان با وعده عدالت اجتماعی و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری راست‌گرای مقتدر با تهدید به مداخله فدرال؛ دو مسیری که هر دو می‌توانند تعادل شکننده سیاسی و اقتصادی این شهر جهانی را به چالش بکشند.

جهان صنعت نیوز – نیویورک، شهری که روزگاری نماد فرصت، ثروت و مهاجرت در آمریکا بود، اکنون در آستانه تحولی عمیق قرار گرفته است. در آینده‌ای نزدیک، دو چهره با دیدگاه‌های سیاسی کاملاً متضاد اما یک‌سان در جسارت و تاثیرگذاری قرار است مسیر آینده این شهر را رقم بزنند؛ زهران ممدانی، سیاستمدار ۳۴ ساله چپ‌گرا که احتمالاً به‌زودی شهردار نیویورک خواهد شد و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ۷۹ ساله آمریکا که وعده داده است، نظم را به زادگاه خود بازگرداند؛ نظمی که معنای آن در قاموس او، بیشتر به حضور مأموران فدرال و تهدید به قطع بودجه‌های حیاتی شباهت دارد تا اصلاح امور شهری.

روی کاغذ، هر دو مرد وعده تغییر داده‌اند. اما در عمل، هر دو خطراتی جدی برای آینده اقتصادی، اجتماعی و نهادی نیویورک در پی دارند. یکی با وعده برنامه‌های اجتماعی پرهزینه که به زعم منتقدان بر دوش طبقات ثروتمند سنگینی می‌کند و دیگری با تهدید به اقدامات فدرالی که می‌تواند ثبات سیاسی و اقتصادی شهر را بر هم زند.

این رویارویی چیزی فراتر از یک نزاع محلی است. سرنوشت نیویورک، به‌عنوان بزرگ‌ترین موتور اقتصادی آمریکا، در عمل با آینده کل کشور گره خورده است.

نیویورک؛ قلب تپنده اقتصاد آمریکا

نیویورک همواره بیش از یک شهر بوده است؛ این کلان‌شهر با اقتصادی بیش از ۲.۳ تریلیون دلار، معادل کل اقتصاد کانادا، حدود ۹ درصد از کل تولید ناخالص داخلی آمریکا را به خود اختصاص داده است. از وال‌استریت تا دفاتر رسانه‌ای و شرکت‌های فناوری در بروکلین و منهتن، از بیمارستان‌های پیشرو در تحقیقات پزشکی تا نهادهای مالی جهانی، همه در این شهر متمرکزند.

در کنار این قدرت اقتصادی، نیویورک جایگاه ویژه‌ای در سیاست آمریکا نیز دارد. این شهر بزرگ‌ترین منبع تأمین مالی برای کارزارهای انتخاباتی است و از لحاظ نفوذ سیاسی، پس از واشنگتن، دومین نقطه قدرت در کشور محسوب می‌شود. بسیاری از چهره‌های کلیدی در کاخ سفید و کنگره، از خود نیویورک برخاسته‌اند؛ از رئیس‌جمهور فعلی گرفته تا سناتور چاک شومر و هاکیم جفریز، رهبران دموکرات در دو مجلس قانون‌گذاری.

در عین حال، نیویورک نماد دو ارزش بنیادین آمریکایی است: تکثر فرهنگی و فرصت برابر. بیش از هر شهر دیگری در آمریکا، اینجا میزبان مهاجرانی از سراسر جهان است که با فرهنگ‌ها و باورهای گوناگون، در کنار هم زندگی می‌کنند. اما همین شهر چندفرهنگی و ثروتمند، اکنون با بحرانی چندوجهی دست‌به‌گریبان است؛ بحرانی که از شکاف طبقاتی و فشار مالی تا چالش‌های نهادی و مدیریتی را در بر می‌گیرد.

چالش‌های درونی اقتصاد شهری

مدل مالی نیویورک در حال فرسایش است. بر اساس داده‌های رسمی، تنها یک درصد از ثروتمندترین ساکنان شهر بیش از ۴۰ درصد از درآمد مالیاتی شخصی نیویورک را تأمین می‌کنند. با این حال، در سال‌های اخیر روند ایجاد مشاغل پردرآمد کاهش یافته و بسیاری از افراد ثروتمند، به ایالت‌های کم‌مالیات‌تر مهاجرت کرده‌اند.

در سوی دیگر، هزینه زندگی برای شهروندان عادی به سطحی غیرقابل تحمل رسیده است. میانگین اجاره مسکن در نیویورک بیش از دو برابر متوسط ۵۰ شهر بزرگ آمریکاست. هزینه نگهداری از کودکان و مهدکودک‌ها به ۲۶ هزار دلار در سال رسیده که طی پنج سال گذشته بیش از ۴۰ درصد افزایش یافته است. چنین ارقامی به‌روشنی نشان می‌دهد که رویای زندگی در نیویورک برای طبقه متوسط در حال فروپاشی است.

دولت ایالتی و شهری برای حفظ برنامه‌های رفاهی و آموزشی خود، به بودجه‌ای متکی است که سرانه آن ۷۲ درصد بیشتر از ایالت تگزاس است؛ عددی که پایداری آن به‌شدت زیر سؤال رفته است. در چنین شرایطی، انتخاب رهبرانی با وعده هزینه‌های جدید یا سیاست‌های تقابلی با دولت فدرال، می‌تواند بحران را تشدید کند.

ممدانی؛ چپ‌گرایی با چهره مردمی

زهران ممدانی، جوانی با ریشه‌های مهاجرتی و سابقه فعالیت‌های اجتماعی، توانسته است با شعار «عدالت و برابری» رأی قاطع مردم نیویورک را به‌دست آورد. او در رقابت درون‌حزبی تابستان گذشته، اندرو کومو، فرماندار سابق و چهره‌ای شناخته‌شده در سیاست نیویورک را با اختلافی چشمگیر شکست داد.

ممدانی از همان آغاز کارزار انتخاباتی، با لحن تند خود علیه ساختار اقتصادی موجود و حتی سیاست‌های خارجی آمریکا، از جمله انتقاد از اسرائیل، توجه زیادی جلب کرد. در گذشته چنین مواضعی ممکن بود پایان مسیر سیاسی یک نامزد باشد، اما فضای سیاسی امروز نیویورک دگرگون شده است؛ رأی‌دهندگان جوان‌تر و اقلیت‌ها سخنان او را نه افراطی، بلکه صادقانه و واقعی می‌دانند.

با این حال، کارشناسان اقتصادی نسبت به ماهیت برنامه‌های او هشدار می‌دهند. طرح‌هایی چون مهدکودک رایگان، اتوبوس‌های رایگان، افزایش حداقل دستمزد به ۳۰ دلار در ساعت تا سال ۲۰۳۰ و انجماد اجاره چهار‌ساله برای دو میلیون مستأجر، هرچند در ظاهر عدالت‌محورند، اما در عمل ممکن است نتیجه معکوس داشته باشند.

افزایش شدید هزینه‌ها، ترس سرمایه‌گذاران از مالیات‌های سنگین‌تر و احتمال خروج شرکت‌ها از شهر، خطر مارپیچ مالیاتی نزولی را در پی دارد؛ روندی که در آن فرار سرمایه‌گذاران موجب کاهش درآمدهای دولتی می‌شود و دولت ناگزیر به افزایش بیشتر مالیات‌ها می‌گردد. به باور منتقدان، سیاست‌های ممدانی بدون اصلاحات ساختاری در نظام اداری، اتحادیه‌های کارگری و نظام قضایی پرهزینه نیویورک، صرفاً باری تازه بر دوش شهر خواهد بود.

بازگشت ترامپ به میدان نیویورک

در سوی دیگر میدان، دونالد ترامپ قرار دارد؛ رئیس‌جمهوری که وعده داده است به زودی نیویورک را سر و سامان دهد. منظور او از سر و سامان دادن چیزی جز اعزام نیروهای فدرال، تشدید برخورد با مهاجران و تهدید به قطع بودجه‌های فدرال نیست.

ترامپ اعلام کرده قصد دارد همان سیاست‌های سختگیرانه‌ای را که در شیکاگو و دیگر شهرهای دموکرات‌نشین آزموده بود، این بار در زادگاه خود به اجرا بگذارد. بودجه‌های فدرال حدود ۶.۴ درصد از کل بودجه نیویورک را تشکیل می‌دهند. هرچند قانون اساسی به رئیس‌جمهور اجازه قطع بودجه مصوب کنگره را نمی‌دهد، اما سابقه اقدامات او در دوره‌های پیشین، از جمله توقیف ۱۸ میلیارد دلار بودجه زیرساختی، نشان داده است که تمایل دارد قانون را به سود اهداف سیاسی خود تفسیر کند.

در صورت اجرای چنین سیاست‌هایی، نیویورک ممکن است شاهد اعتراضات گسترده و حتی درگیری‌های خیابانی شود. در آن شرایط، ترامپ می‌تواند با توجیه حفظ نظم، گارد ملی را به شهر اعزام کند؛ اقدامی که پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن پیش‌بینی‌ناپذیر است.

دو خطر متفاوت، یک نتیجه مشترک

ممدانی و ترامپ در ظاهر دو قطب کاملاً مخالف‌اند؛ یکی نماینده چپ رادیکال شهری، دیگری چهره نمادین راست پوپولیستی ملی. اما در عمق، هر دو از یک ویژگی مشترک رنج می‌برند؛ تمایل به حکومت‌داری از مسیر تقابل و شعار، نه از مسیر واقع‌گرایی و اصلاح ساختاری.

ممدانی با وعده سیاست‌های سخاوتمندانه بدون پشتوانه مالی مشخص، خطر تضعیف بنیان‌های اقتصادی شهر را به همراه دارد. ترامپ با سیاست‌های قهری و یک‌جانبه، می‌تواند مشروعیت نهادهای فدرال و نظم سیاسی را تضعیف کند. نتیجه نهایی، هر دو مسیر، افزایش بی‌ثباتی و کاهش اعتماد عمومی است؛ امری که برای شهری مانند نیویورک با بافت اجتماعی متنوع و اقتصاد جهانی‌شده، بسیار پرهزینه خواهد بود.

آخرین باری که نیویورک مدیری کارآمد و عمل‌گرا داشت، دوران مایکل بلومبرگ بود؛ مدیری که شاید فاقد کاریزمای سیاسی بود، اما شهر را با منطق داده‌ها و نظم مالی اداره کرد. در مقابل، سیاستمداران امروزی نیویورک بیش از آنکه به برنامه‌ریزی و کارآمدی توجه کنند، بر احساسات و هویت سیاسی تکیه دارند.

رأی غیرمنتظره نسبتاً بالای ترامپ در مناطقی چون کوئینز (۳۷ درصد) و برانکس (۲۷ درصد)، نشان می‌دهد که حتی در پایگاه‌های سنتی دموکرات‌ها نیز نوعی خستگی از ساختار موجود احساس می‌شود. همین نارضایتی، زمینه‌ساز رشد دو جریان متضاد شده است: پوپولیسم راست و سوسیالیسم شهری.

نیویورک در آستانه یک دوگانگی تاریخی

با توجه به شرایط فعلی، آینده نیویورک میان دو سناریو متضاد در نوسان است. در یک سو، خطر انقباض اقتصادی و مهاجرت سرمایه‌ها در نتیجه سیاست‌های مالیاتی و رفاهی ممدانی قرار دارد؛ در سوی دیگر، خطر تقابل فدرال و شهری و بروز بحران سیاسی در پی اقدامات ترامپ.

اگر هر دو طرف بر مواضع خود پافشاری کنند، این شهر ممکن است به صحنه آزمایشی برای جدال دو ایدئولوژی افراطی تبدیل شود؛ جدالی که قربانی اصلی آن نه سیاستمداران، بلکه مردم خواهند بود.

در شرایطی چنین پیچیده، نیویورک بیش از هر چیز به مدیری عمل‌گرا نیاز دارد. شهری با این سطح از تنوع جمعیتی و پیچیدگی اقتصادی را نمی‌توان با نسخه‌های ایدئولوژیک اداره کرد. آنچه می‌تواند تعادل را بازگرداند، نه شعارهای عدالت‌خواهانه و نه تهدیدهای قانون‌شکنانه، بلکه اصلاحات تدریجی و مبتنی بر داده است.

نیویورک امروز در نقطه عطفی از تاریخ خود ایستاده است؛ شهری که در قرن بیستم الهام‌بخش رؤیای آمریکایی بود، اکنون در قرن بیست‌ویکم میان دو نیروی متضاد گرفتار شده است. در یک سو، سیاست‌های بلندپروازانه و پرهزینه‌ی یک شهردار جوان که می‌خواهد شهر را به آرمان‌شهری برابر بدل کند و در سوی دیگر، رئیس‌جمهوری که می‌خواهد با قدرت فدرال، همان شهر را تنبیه کند.

اگر نیویورک نتواند از میان این دو افراط، راه میانه‌ای واقع‌گرایانه بیابد، ممکن است بزرگ‌ترین شهر آمریکا به صحنه‌ای از درگیری سیاسی و اقتصادی تبدیل شود که نه‌تنها آینده شهروندان خود، بلکه اعتبار و انسجام کل کشور را تهدید می‌کند./ اکونومیست

اخبار برگزیدهسیاسی
شناسه : 545143
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *