طلا را فراموش کنید ؛ فلز قرن بیست و یکم از چین میآید

آلومینیوم، فلز خاکستری و کمادعایی که زمانی از طلا گرانتر بود، اکنون با رشد قیمت جهانی و نقش حیاتی در صنایع پاک، در حال تبدیل شدن به فلز قرن بیستویکم است؛ فلزی که میان انرژی، سیاست و محیطزیست نقطه تلاقی اقتصاد جهانی شده است.
جهان صنعت نیوز – در حالیکه نگاه سیاستگذاران و رسانهها همچنان بر فلزات پرزرقوبرقی چون طلا، مس و عناصر نادر خاکی دوخته شده، یک فلز خاموش و کمادعا در حال ایفای نقشی تعیینکننده در اقتصاد جهانی است: آلومینیوم. این فلز خاکستری که از قاب تلفنهای هوشمند تا بدنه هواپیماها، از پنجرههای آسمانخراشها تا باتری خودروهای برقی حضور دارد، اکنون به فلز اصلی بدل شده است.
قیمت آلومینیوم در بازارهای جهانی به بالاترین سطح سه سال اخیر، حدود ۲۹۰۰ دلار در هر تن رسیده است. با وجود آنکه هنوز تا رکورد تاریخی فاصله دارد، سطح فعلی در میان ۵ درصد بالاتر دامنه قیمتی ۳۵ سال اخیر قرار میگیرد. به بیان دیگر، بازار آلومینیوم در حال تجربه یک رونق آرام اما معنادار است؛ رونقی که میتواند مسیر آینده صنعتی و زیستمحیطی جهان را تعیین کند.
فلزی برای همه چیز
آلومینیوم برخلاف مس یا نیکل، کمتر در صدر اخبار اقتصادی قرار میگیرد، اما نقشی که در اقتصاد جهانی ایفا میکند بیبدیل است. هیچ بخش صنعتی از آن بینیاز نیست: از بستهبندی مواد غذایی و نوشیدنی گرفته تا هوافضا، ساختوساز، انرژیهای تجدیدپذیر و الکترونیک مصرفی.
ارزش مصرف سالانه آلومینیوم در جهان نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود که بزرگترین در میان فلزات غیرآهنی است. تنها فولاد که فلزی آهنی است، مصرف بیشتری دارد. در عصر الکتریکیشدن حملونقل و گسترش انرژی پاک، آلومینیوم به دلیل سبکی، رسانایی بالا و قابلیت بازیافت، به مادهای حیاتی تبدیل شده است. در واقع، هیچ «انتقال سبزی» بدون این فلز خاکستری ممکن نیست.
در قرن نوزدهم، تولید آلومینیوم بهقدری دشوار بود که از طلا نیز ارزشمندتر محسوب میشد. ناپلئون برای مهمانان خاص خود قاشق و چنگال آلومینیومی میگذاشت، و نوک یادبود واشنگتن در سال ۱۸۸۴ با هرم کوچکی از آلومینیوم خالص پوشانده شد؛ چراکه در آن زمان از نقره نیز گرانتر بود. اما تنها دو سال بعد، با اختراع روش الکترولیز صنعتی، قیمت آن فرو ریخت و تولید انبوه آغاز شد.
از آن زمان تاکنون، آلومینیوم به فلز مردم تبدیل شده است؛ در دسترس، سبک، مقاوم و همهجا حاضر. با این حال، یک عامل اساسی در تولید آن تغییری نکرده است: مصرف عظیم انرژی. برای تولید هر تن آلومینیوم، باید به اندازه مصرف سالانه پنج خانوار آلمانی برق مصرف کرد. از همین رو، آلومینیوم را برق جامد مینامند.
چین، غول خاموش بازار آلومینیوم
طی ۲۵ سال گذشته، چین بیرقیبترین بازیگر بازار آلومینیوم بوده است. از اواخر دهه ۱۹۹۰ تاکنون، تولید سالانه این کشور از ۶ میلیون تن به بیش از ۴۳ میلیون تن یعنی نزدیک به ۶۰ درصد تولید جهانی رسیده است. عامل اصلی این جهش، برق ارزان حاصل از نیروگاههای زغالسنگی است.
پکن با اتکا به انرژی فسیلی، توانست بزرگترین شبکه ذوب آلومینیوم جهان را بسازد و بهتنهایی پاسخگوی تقاضای روبهرشد جهانی باشد. اما اکنون این مسیر به نقطه اشباع رسیده است. چند سال پیش، دولت چین سقف تولید داخلی را در ۴۵ میلیون تن تعیین کرد، تا از گسترش بیرویه مصرف برق و آلودگی جلوگیری شود. امسال برای نخستین بار، تولید چین به این سقف نزدیک شده و انتظار میرود در سال آینده از آن فراتر نرود.
این محدودیت تولید، اگر پابرجا بماند، بازار جهانی را وارد دورهای تازه میکند؛ دورهای که در آن احتمال کمبود ساختاری عرضه افزایش مییابد.
چهار عامل کلیدی بحران بالقوه
بازار آلومینیوم در حال حاضر چهار نیروی متقاطع را تجربه میکند که میتواند تعادل آن را بر هم زند:
تقاضای پایدار و صعودی: هر سال حدود ۲ تا ۳ میلیون تن به مصرف جهانی افزوده میشود. صنایع خودروسازی برقی، هوافضا و ساختوساز همچنان محرکهای اصلی تقاضا هستند.
کاهش ظرفیت تولید در غرب: در اروپا، بسیاری از کارخانهها بهدلیل پایان قراردادهای برق ارزان و افزایش هزینه انرژی تعطیل شدهاند. حتی قیمت بالا نتوانسته انگیزه کافی برای ادامه فعالیت ایجاد کند.
کاهش ذخایر جهانی: انبارهای فلزات در بورسهای بینالمللی در پایینترین سطح تاریخی قرار دارند که نشانهای از عرضه محدود در مقابل تقاضای قوی است.
افزایش جانشینی مس با آلومینیوم: با رکوردشکنی قیمت مس، بسیاری از صنایع بهویژه در کابلها و تجهیزات الکتریکی در حال جایگزینی آلومینیوم به جای آن هستند.
ترکیب این عوامل میتواند زمینهساز افزایش مداوم قیمتها تا سطح ۴۰۰۰ دلار در هر تن شود؛ رقمی که برخی تحلیلگران برای دو سال آینده پیشبینی میکنند.
اندونزی؛ امید تازه یا وابستگی جدید؟
در حالیکه چین در داخل با محدودیتهای زیستمحیطی و سقف تولید مواجه است، شرکتهای بزرگ چینی بهدنبال راهی برای دور زدن این محدودیتها هستند. پاسخ آنها اندونزی است.
این کشور با منابع غنی بوکسیت (سنگ خام آلومینیوم)، نیروی کار ارزان، دسترسی به زغالسنگ و نظارت زیستمحیطی محدود، به بهشت تازه صنعت ذوب فلز تبدیل شده است. غولهایی چون تسینشان، هونگچیاو و نانشان آلومینیوم در حال ساخت مجتمعهای عظیم ذوب در این کشورند. اگر تمامی این پروژهها به بهرهبرداری برسند، تولید آلومینیوم اندونزی تا سال ۲۰۳۰ میتواند پنج برابر شود و این کشور را به چهارمین تولیدکننده بزرگ جهان پس از چین، هند و روسیه تبدیل کند.
اما آیا این مهاجرت صنعتی همان تأثیری را خواهد داشت که یک دهه پیش در صنعت نیکل داشت؟ پاسخ روشن نیست. هزینه ساخت کارخانه در اندونزی بالاتر از چین است و فناوری بهکاررفته تغییر بنیادینی در فرآیند متالورژی ایجاد نمیکند. بنابراین، گرچه اندونزی به بازیگری مهم بدل خواهد شد، اما بعید است بتواند نقش متوازنکننده تاریخی چین را بهتنهایی ایفا کند.
سناریوهای پیش رو؛ کمبود جهانی یا بازگشت چین
دیدگاهها درباره آینده بازار بهشدت دو قطبی است. گروه خوشبین معتقدند که جهان در حال راه رفتن در خواب به سوی کمبود ساختاری آلومینیوم است؛ در نتیجه، قیمتها ناگزیر تا نزدیکی رکوردهای تاریخی صعود خواهند کرد. در مقابل، گروه بدبین بر این باورند که شرکتهای چینی دیر یا زود موفق خواهند شد با دور زدن محدودیتها، تولید بیشتری روانه بازار کنند و مانع جهش قیمت شوند.
در این میان، احتمال سوم نیز وجود دارد: افزایش نسبی قیمتها در کنار گسترش تدریجی تولید برونمرزی چین. به بیان دیگر، نه کمبود شدید و انفجاری و نه بازگشت به وفور گذشته بلکه نوعی تعادل شکننده میان فشار تورمی و عرضه جدید.
مسئله آلومینیوم تنها اقتصادی نیست، بلکه سیاسی و زیستمحیطی نیز هست. تولید هر تن آلومینیوم حدود ۱۲ تا ۱۷ تن دیاکسیدکربن تولید میکند. در جهانی که درگیر بحران اقلیمی است، ادامه اتکای چین و اندونزی به نیروگاههای زغالسنگی میتواند سیاستگذاران غربی را تحت فشار قرار دهد تا موانع کربنی تجاری برای واردات فلزات آلاینده وضع کنند.
از سوی دیگر، چین ممکن است با اعطای معافیت به کارخانههای سبز یعنی آنهایی که از برق آبی یا بادی استفاده میکنند، از سقف تولید عبور کند. این سناریو به پکن اجازه میدهد تا ضمن حفظ تعهد ظاهری به اهداف اقلیمی، عملاً ظرفیت تولید را افزایش دهد.
در مقابل، اروپا و آمریکا برای رقابت نیازمند توسعه فناوریهای نوین ذوب مبتنی بر انرژی پاک مانند پروژههای «ذوب با انتشار صفر» در کانادا و اسکاندیناوی هستند. اما این فناوریها هنوز در مرحله آزمایشیاند و تا صنعتیشدن فاصله دارند.
آلومینیوم و آینده انرژی
آلومینیوم نهتنها مصرفکننده بزرگ انرژی است، بلکه خود جزئی از راهحل بحران انرژی نیز محسوب میشود. در ساخت خودروهای برقی، پنلهای خورشیدی، توربینهای بادی و زیرساختهای انتقال برق، نقش آن حیاتی است. به همین دلیل، هر نوسان قیمتی در بازار آلومینیوم میتواند مستقیماً بر هزینههای گذار انرژی تأثیر بگذارد.
بهطور مثال، افزایش ۲۰ درصدی قیمت آلومینیوم میتواند هزینه تولید خودروهای برقی را تا ۳ درصد افزایش دهد. این موضوع نشان میدهد که پایداری عرضه آلومینیوم نه فقط مسئله صنعتی، بلکه چالشی برای سیاست انرژی جهانی است.
شاید آلومینیوم به اندازه مس در روایتهای ژئوپلیتیکی درخشش نداشته باشد، اما اهمیت واقعی آن در اقتصاد جهانی حتی از مس نیز گستردهتر است. در جهانی که مسیر صنعتی شدن دوباره را با شعار تولید سبز طی میکند، آلومینیوم به سنگبنای زیرساختی این تحول بدل شده است.
اگر بحران عرضه تشدید شود، تأثیر آن نهفقط بر صنایع سنگین، بلکه بر زندگی روزمره از قیمت قوطی نوشابه و لپتاپ گرفته تا هزینه مسکن و حملونقل نیز احساس خواهد شد.
از سوی دیگر، تمرکز بیش از حد تولید در دست چین و شرکتهای وابستهاش، جهان را در برابر ریسک ژئوپلیتیکی جدیدی قرار داده است: هرگونه تنش سیاسی یا تحریم متقابل میتواند زنجیره عرضه آلومینیوم را مختل کند، همانطور که جنگ اوکراین بازار نیکل و پالادیوم را تکان داد.
فلز قرن بیستویکم
آلومینیوم در سکوت، جایگاه خود را بهعنوان فلز قرن بیستویکم تثبیت کرده است. برخلاف طلا که صرفاً ذخیره ارزش است یا مس که شاخص سلامت اقتصادی تلقی میشود، آلومینیوم در قلب هر تحول صنعتی و فناورانه حضور دارد. از هواپیماهای فوقسبک تا خودروهای برقی، از شهرهای هوشمند تا ایستگاههای فضایی همه به آن وابستهاند.
اما آینده این فلز به توازن میان انرژی، سیاست، فناوری و محیط زیست بستگی دارد. اگر تولید جهانی نتواند با رشد تقاضا همگام شود، قیمتها نهتنها افزایش خواهند یافت، بلکه ممکن است موجی از تورم صنعتی و فشار هزینهای در سراسر زنجیره ارزش ایجاد کنند.
در مقابل، اگر چین و شرکایش در اندونزی بتوانند عرضه پایدار را تضمین کنند، جهان با خطر تازهای روبهرو میشود: وابستگی استراتژیک به یک محور صنعتی محدود که کنترل آن به معنای اهرم قدرت ژئوپلیتیکی در قرن جدید است.
در هر دو حالت، آلومینیوم دیگر فلزی خاموش نخواهد بود. در جهانی که از انرژی گرفته تا فناوری به پایداری نیاز دارد، این فلز خاکستری به رنگ آینده درآمده است؛ آیندهای که شاید درخشش آن نه از طلا، بلکه از برق شکل گرفته باشد.
اخبار برگزیدهصنعت و معدنلینک کوتاه :
