بازگشت سایه بمب اتم؛ جهان در آستانه عصر جدید هستهای است؟

با اظهارات مبهم رئیسجمهور آمریکا درباره ازسرگیری آزمایشهای هستهای، جهان بار دیگر در آستانه ورود به عصر پرتنش رقابت تسلیحاتی قرار گرفته است، عصری که بازدارندگی سنتی را به چالش میکشد و نظم امنیتی جهانی را بهسوی بیثباتی سوق میدهد.
جهان صنعت نیوز – در روزگاری که تصور میشد جهان از منطق جنگ سرد فاصله گرفته است، اکنون نشانههای بازگشت آن با ابعادی پیچیدهتر از همیشه، در حال ظهور است. اظهارات اخیر رئیسجمهور ایالات متحده درباره آغاز آزمایشهای هستهای در سطح برابر با روسیه و چین، موجی از نگرانی را برانگیخته است؛ نگرانی نه فقط از احتمال بازگشت به آزمایشهای انفجاری بلکه از فروپاشی چارچوبهای اعتماد متقابل و نظمی که طی دههها پیرامون بازدارندگی شکل گرفته بود.
ابهام در این پیام، همانطور که کارشناسان هشدار دادهاند، از خود مضمون آن خطرناکتر است. در سیاست هستهای، هر واژهای بار امنیتی دارد. وقتی یک رئیسجمهور از آزمایش سخن میگوید، ممکن است معنایش افزایش تستهای موشکی باشد یا توسعه شبیهسازیهای رایانهای و آزمایشهای زیرآستانهای؛ اما اگر منظور، بازگشت به انفجارهای واقعی سلاحهای هستهای باشد، این نه یک تصمیم فنی بلکه تغییر تاریخی در رفتار ایالات متحده است؛ تغییری که میتواند زنجیرهای از واکنشهای متقابل را در جهان برانگیزد.
ابهام در کلام، آشوب در نظم جهانی
تجربه تاریخی نشان میدهد که ابهام در نیت هستهای میتواند بهمراتب خطرناکتر از تهدید صریح باشد. زمانی که کشورها نمیدانند منظور رقیب چیست، بدترین سناریو را مفروض میگیرند و برای مقابله با آن آماده میشوند. در چنین فضایی، هر حرکت کوچک به سوءتفاهمی بزرگ تبدیل میشود.
ایالات متحده از سال ۱۹۹۲ بهطور داوطلبانه آزمایشهای انفجاری را متوقف کرده و با وجود آنکه هنوز پیمان جامع منع آزمایش هستهای را تصویب نکرده، عملاً به مفاد آن پایبند بوده است. این کشور طی سه دهه گذشته، توان بازدارندگی خود را از طریق پایش علمی زرادخانه، شبیهسازیهای فوقمحاسباتی و آزمایشهای غیرانفجاری حفظ کرده است؛ بدون آنکه نیازی به بازگشت به انفجارهای زیرزمینی داشته باشد.
از سوی دیگر، از سرگیری چنین آزمایشهایی نه تنها هزینهبر و زمانبر است بلکه پیامدهای انسانی و زیستمحیطی سنگینی خواهد داشت. مردمان ایالتهای غربی آمریکا هنوز هم آثار پرتوهای رادیواکتیو دوران جنگ سرد را در سلامت و محیطزیست خود تجربه میکنند. بازگشت به آن دوران، برای بسیاری از آمریکاییها نه فقط تصمیمی سیاسی بلکه خیانتی به حافظه قربانیان گذشته تلقی میشود.
فروپاشی هنجارهای منع سلاح هستهای
بازگشت آمریکا به آزمایشهای انفجاری، در حکم شکستن یکی از مهمترین تابوهای بینالمللی است. از زمان امضای پیمان منع آزمایشهای هستهای، جامعه جهانی در مسیر محدودسازی سلاحهای هستهای گام به گام پیش رفت. تنها کرهشمالی در قرن بیستویکم این ممنوعیت را نقض کرده است. اگر ایالات متحده نیز این مسیر را ترک کند، در واقع به سایر کشورها پیام میدهد که قانون تا زمانی معتبر است که منافع اقتضا کند.
چنین وضعی نهتنها روسیه و چین را به واکنش متقابل سوق میدهد، بلکه مشروعیت تلاشهای بینالمللی برای جلوگیری از اشاعه هستهای را نیز از بین میبرد. کشورهای متحد آمریکا در اروپا و آسیا نیز با کاهش اعتماد به چتر بازدارندگی واشنگتن ممکن است در پی گزینههای مستقل هستهای برآیند؛ سناریویی که در خود اروپا نیز زمزمهاش به گوش میرسد.
جهان در آستانه رقابت سهجانبه هستهای
در کنار نگرانی از سیاستهای واشنگتن، تحولات دیگری نیز در جریان است. ایالات متحده دیگر با یک رقیب هستهای روبهرو نیست، بلکه با دو قدرت بزرگ هستهای همزمان مواجه است: روسیه و چین.
طبق گزارشهای رسمی پنتاگون، چین طی کمتر از یک دهه، تعداد کلاهکهای خود را از حدود ۲۰۰ به بیش از ۶۰۰ رسانده و در مسیر دستیابی به بیش از ۱۰۰۰ کلاهک تا سال ۲۰۳۰ است. روسیه نیز نهتنها ذخایر خود را حفظ کرده بلکه با سامانههای جدید و تسلیحات مافوقصوت، قابلیتهای جدیدی برای دور زدن سامانههای دفاعی آمریکا بهدست آورده است.
به این ترتیب، ایالات متحده در حال ورود به مرحلهای است که از آن با عنوان «مسئله سهبدنه» در بازدارندگی هستهای یاد میشود: چگونه میتوان دو رقیب همزمان را بازداشت، بدون آنکه بازدارندگی در برابر یکی موجب تحریک دیگری شود؟
پیچیدگی اوضاع زمانی بیشتر میشود که مسکو و پکن در حال نزدیکتر کردن همکاریهای راهبردی خود هستند. مانورهای مشترک بمبافکنهای استراتژیک روسی و چینی در نزدیکی آلاسکا و رزمایشهای نظامی همزمان در اقیانوس آرام، نشانههایی از همراستایی فزاینده دو قدرت شرق است.
تحلیلگران نظامی معتقدند که خطر اصلی برای واشنگتن نه صرفاً افزایش زرادخانه بلکه تهدید علیه سامانه فرمان و کنترل هستهای است؛ شبکهای پیچیده از ارتباطات ماهوارهای، مراکز فرماندهی زمینی و هوایی که اطمینان میدهد در هر شرایطی، رئیسجمهور و فرماندهان نظامی آمریکا قادر به ارتباط با نیروهای هستهای باشند.
روسیه و چین هر دو در حال توسعه فناوریهایی هستند که میتواند این سامانه را هدف قرار دهد؛ از موشکهای ضدماهواره و سلاحهای سایبری گرفته تا وسایل مافوقصوت و سامانههای مداری که توانایی حمله بدون هشدار قبلی را دارند. چنین سناریویی خطر «قطع سر فرماندهی» را ایجاد میکند؛ یعنی از بین بردن مرکز تصمیمگیری پیش از هر واکنش احتمالی.
بازسازی بازدارندگی یا بازتولید هراس؟
پاسخ واشنگتن به این تهدید، نوسازی کامل زیرساختهای فرماندهی و بازدارندگی است. وزارت دفاع آمریکا برنامهای چند ده میلیارد دلاری برای مدرنسازی هواپیماهای فرماندهی هوایی و سامانههای ارتباطی زیردریاییها در دست اجرا دارد. همزمان، پروژههای تداوم عملیات دولت و تداوم فرماندهی ملی که از زمان جنگ سرد وجود داشتند، دوباره فعال شدهاند تا در صورت حمله، امکان تصمیمگیری از مراکز جایگزین یا پرنده فراهم شود.
با این حال، کارشناسان هشدار میدهند که افزایش تسلیحات و زیرساختهای نظامی، اگر بدون چارچوبهای گفتوگو و کنترل تسلیحات پیش رود، میتواند دور جدیدی از مسابقه تسلیحاتی هستهای را آغاز کند؛ مسابقهای که این بار نه میان دو ابرقدرت، بلکه میان سه قدرت مجهز به سلاحهای فوقپیشرفته جریان خواهد داشت.
آخرین پیمان کنترل تسلیحات میان آمریکا و روسیه کمتر از صد روز تا انقضا فاصله دارد و هیچ جانشینی برای آن در افق دیده نمیشود. در عین حال، گفتوگوهای راهبردی با چین هنوز در مراحل ابتدایی است. در چنین شرایطی، هر اقدام یا اظهارنظر مبهم از سوی واشنگتن میتواند بهانهای برای واکنش متقابل مسکو یا پکن شود. نتیجه نه بازدارندگی بلکه بیثباتی استراتژیک خواهد بود؛ همان چیزی که نظریهپردازان بازدارندگی از آن میترسند: ابهام بهجای شفافیت، رقابت بهجای گفتوگو.
اما در دل این چشمانداز تاریک، روندی آرام و متفاوت در جریان است: تقویت تابوی اخلاقی و حقوقی علیه استفاده از سلاح هستهای. هشتاد سال پس از هیروشیما و ناگازاکی، جامعه جهانی از جنبه اخلاقی، حقوقی و حتی نظامی، بیش از هر زمان دیگری نسبت به استفاده از بمب اتم حساس شده است. مجموعهای از معاهدات، پروتکلها و رویههای حقوق بشردوستانه بینالمللی، بهتدریج استفاده از سلاحهایی با آثار غیرقابلکنترل از جمله سلاح هستهای را از نظر قانونی و اخلاقی غیرقابل توجیه کردهاند.
پروتکلهای الحاقی ۱۹۷۷ به کنوانسیونهای ژنو، ممنوعیت استفاده از سلاحهایی را که رنج غیرضروری ایجاد میکنند یا میان غیرنظامیان و اهداف نظامی تمایز نمیگذارند، رسمی کرد. این اصول بعدها پایه ممنوعیت مینهای ضدنفر، بمبهای خوشهای و سلاحهای لیزری کورکننده شد. از دل همین روند، پیمان منع کامل سلاحهای هستهای در سال ۲۰۱۷ زاده شد؛ پیمانی که هرچند هنوز هیچ قدرت هستهای آن را امضا نکرده اما از نظر اخلاقی فضای بینالمللی را تغییر داده است.
تابوی هستهای؛ از افکار عمومی تا نظامیان
پژوهشهای تازه نشان میدهد که حتی در کشورهای هستهای، از جمله ایالات متحده، اکثریت قاطع مردم استفاده از سلاح هستهای را «نقض آشکار قوانین بینالملل» میدانند. طبق دادههای جدید، ۸۳ درصد آمریکاییها بر این باورند که استفاده از سلاح هستهای غیرقانونی است.
جالبتر آنکه این نگرش در میان نیروهای نظامی نیز در حال تقویت است. بسیاری از افسران و سربازان سابق، استفاده از بمب هستهای علیه مناطق پرجمعیت را جنایت جنگی تلقی میکنند و معتقدند دستور به چنین حملهای باید نافرمانی شود. در نظرسنجی اخیر از نیروهای فعال نظامی، تنها ۳۱ درصد گفتهاند که رئیسجمهور باید اختیار مطلق در تصمیم به شلیک سلاح هستهای داشته باشد.
در بحران اخیر میان ایران و اسرائیل نیز حمایت از استفاده از سلاح هستهای در میان نیروهای نظامی آمریکا از ۴۸ درصد به ۳۹ درصد کاهش یافت، در حالی که شمار کسانی که استفاده از آن را غیرقابل قبول در هر شرایطی میدانند، افزایش یافت.
این دادهها نشان میدهد که تابوی هستهای نهتنها در عرصه عمومی بلکه در ذهن نیروهای حرفهای نظامی نیز ریشه دوانده است و این شاید مهمترین مانع اخلاقی در برابر سقوط نهایی بازدارندگی باشد.
نهادهای بینالمللی، جامعه مدنی و جنبشهای صلحطلب، هرچند از نظر قدرت نظامی تأثیری ندارند، اما در طول زمان، معیارهای مشروعیت را تعیین میکنند. در جهانی که مشروعیت، سلاحی قویتر از زرادخانه است، کشوری که از سلاح هستهای استفاده کند نه پیروز بلکه منزوی و مطرود خواهد شد.
حتی نظامیان آمریکایی که به دکترین بازدارندگی پایبندند، اکنون بیش از گذشته بر ضرورت قواعد استفاده محدود یا مشروط تأکید دارند؛ از جمله ایدههایی مانند عدم استفاده نخستین یا نظارت قانونی بر دستور شلیک. این تحولات دروننظامی نشان میدهد که فرهنگ استراتژیک قدرتهای هستهای نیز در حال تحول است.
جهان بر سر دو راهی روشن و تاریک
امروز نظم هستهای جهان بر سر یک دو راهی تاریخی ایستاده است. در یک مسیر، ابهام، رقابت و بیاعتمادی میتواند جهان را به آستانه بازگشت به دهه ۱۹۵۰ ببرد؛ زمانی که هر آزمایش جدید با لرزهای در سیاست بینالملل همراه بود. در مسیر دیگر، شفافیت، کنترل تسلیحات و تعهد به اصول انسانی میتواند تابوی استفاده از بمب را بیش از پیش تقویت کند.
واقعیت آن است که سیاست، علم و وجدان بشری اکنون در تعارضی آشکار قرار گرفتهاند. سیاستمداران از بازدارندگی میگویند اما دانشمندان از نابودی زیستمحیطی و نظامیان از خطر فرمانپذیری کورکورانه. در این میان، شاید تنها راهحل واقعبینانه همان باشد که تاریخ بارها اثبات کرده است: دیپلماسی، شفافیت و محدودسازی متقابل. زیرا در جهانی که سلاحهای هستهای میتوانند در چند دقیقه آینده بشر را تغییر دهند، هر کلمه مبهم، هر آزمایش تحریکآمیز و هر بیاعتمادی تازه، میتواند جرقهای برای فاجعهای غیرقابل بازگشت باشد.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :
