سرطان های صورتی
شیداملکی * سرطان برای زن ها فقط جانشان را هدف نمی گیرد. مثلا سرطان پستان زل می زند به چشم های یک زن و چیزی را از او می گیرد که برای بعضی زن ها همه هویتشان است. یا سرطان دهانه رحم جوری به جان زیستن یک زن می افتد که دیگر زنانگی او رنگ می بازد. این رنگ باختن و مردن قبل از مرگ وقتی جدی می شود که هیچ چیز برای زندگی جز جنسیت آدم باقی نمانده باشد. این داستان تلخی است که از بدو تولد در گوش یک دختر می خوانند تا روزی که خود را شبیه یک زن کامل در آیینه می بیند. همین می شود که از دست دادن هریک از اندام های زنانه مردن قبل از مرگ برای یک زن است.
آگاهی و کسب دانش از نشانه ها و علائم سرطان برای همه لازم و ضروری است. خوب است که آدم ها بدانند چه دردی به جانشان افتاده تا زود درمانش کنند. آگاهی از آسیب های روحی یک زن در مواجهه با سرطان، مخصوصا سرطان های زنانه نیز ضروری است. نگاه ترحم آمیز به یک زن و آه کشیدن از اینکه وای حالا که باید سینه هایت را تخلیه کنی چه می شود… . همان جمله ناآگاهانه ای است که هویت زن را در هر مرحله ای وام دارد اندام های جنسی او می داند. سرطان را می شود شکست داد. روبروی بیماری می شود ایستاد و پیروزمندانه زندگی کرد.
سرطان های صورتی به اندازه دیگر سرطان ها دردناک اند. سرطان اندام های جنسی به اندازه هر سرطان دیگری هزینه بر دوش افراد می گذارد. آنچه دردناک است نگاه جنسیتی به بیماری است. نگاه جنسیتی به درد کشیدن است. هیچ چیز از انسان بودن یک زن کم نمی شود اگر در آخرین مرحله درمان رحم یا پستان خود را تخلیه کند. همه انسان ها به یک میزان حق حیات دارند و به یک میزان لایق آنند که از ترحم و قضاوت دور باشند.
*روزنامه نگار
عمومی
لینک کوتاه :