نسل جدید؛ گرفتار تابوها در تاریکی تربیت جنسی

در ایران، تربیت جنسی کودکان هنوز در سایه تابوها و سکوت فرهنگی مانده است؛ نسلی که باید بیاموزد از بدن و کرامت خود محافظت کند، در تاریکی رها شده است.
فاطمه عباسی-جهان صنعت نیوز: در ایران، آموزش جنسی هنوز در سایه تابوهای عمیق فرهنگ عمومی فرو رفته است. کافی است یک کودک سادهترین پرسشها را درباره بدن یا احساساتش مطرح کند تا با سکوت، شرم یا گاهی حتی سرزنش مواجه شود. همین سکوتهای کوچک، سالها روی اعتماد به نفس و قدرت دفاع از خود اثر میگذارند و نسلی را به وجود میآورند که از دانستن محروم شده است.
«سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» که بخشی از سند چشمانداز بیستساله بود، میتوانست چراغ راهی برای آموزش مهارتهای زندگی، تعاملات پایه و آگاهی نسبت به بدن و روابط انسانی باشد. قرار بود کودکان یاد بگیرند مرزهای خود را بشناسند، کرامتشان را حفظ کنند و با اعتماد به نفس در دنیای اطرافشان قدم بگذارند. اما این بخشهای حیاتی بارها در مجلس رد شد، تا وقتی که در نهایت نسخهای ناقص و تحریفشده از آن تصویب شد؛ متنی که به جای آموزش علمی و محافظت از کودک به سانسور، انکار و برچسبزنی محدود شد و بسیاری از اهداف اصلی آن، از جمله ایجاد آگاهی و مهارت واقعی در کودکان، گم شد.
پیامدهای این بیتوجهی روشن است. کودکانی که باید یاد بگیرند چگونه از خود مراقبت کنند، چگونه «نه» بگویند و چگونه بدن و کرامت خود را بشناسند، در برابر بیاطلاعی و شرم آسیبپذیر میشوند. مدرسه که باید پناهگاه امن باشد، گاهی خود به صحنهای از ناآگاهی و محرومیت تبدیل میشود. معلمانی که از پاسخ دادن به پرسشها طفره میروند و والدینی که از ترس قضاوت سکوت میکنند، ناخواسته چرخهی ترس و آسیب را تکرار میکنند.
جامعهای که گفتوگو درباره بدن و حریم و کرامت کودک را سانسور میکند، هزینهاش را با آسیبهای پنهان نسلهای آینده میپردازد؛ کودکانی که در قالب خشونت، افسردگی و بحران اعتماد اجتماعی بزرگ میشوند و همان سکوت و ترس را به نسل بعد منتقل میکنند. تا وقتی آموزش صحیح و علمی در خانه و مدرسه نهادینه نشود، این چرخه ادامه دارد و کودکان همچنان در تاریکی بزرگ میشوند، بیپناه و بیاطلاع، و ما هر روز شاهد تکرار همان رنجها خواهیم بود.
جهان صنعتنیوز به سراغ سید محمدمهدی سید ناصری، پژوهشگر حقوق بین الملل کودکان رفته تا در گزارشی اختصاصی به تفضیل به این موضوع بپردازد و ابعاد آشکار و پنهان آن را بررسی کند.
چرا تربیت جنسی به کودکان باید از مدرسه آغاز شود؟
در ایران، آموزش جنسی هنوز در سایه تابوهای عمیق فرهنگ عمومی فرو رفته است. کافی است یک کودک سادهترین پرسشها را درباره بدن یا احساساتش مطرح کند تا با سکوت، شرم یا گاهی حتی سرزنش مواجه شود. همین سکوتهای کوچک، سالها روی اعتماد به نفس و قدرت دفاع از خود اثر میگذارند و نسلی را به وجود میآورند که از دانستن محروم شده است.
در سرزمینی که تعلیم و تربیت، سنگ بنای تمدن و اخلاق شمرده میشود، هنوز کودکانی هستند که در سکوت، رنجی پنهان را بر دوش میکشند؛ رنجی که نه در کتابهای درسی آمده و نه در گفتوگوهای رسمی جایی دارد. آنها از پرسیدن میترسند، از گفتن شرم دارند و از دانستن بازداشته میشوند. در این سکوت، گاه بدن کوچکشان میدان خشونت میشود و روانشان قربانی ناآگاهی. ما به کودکان خود آموختهایم چگونه بخوانند و بنویسند، اما نیاموختهایم چگونه از بدن، احساس و کرامت خود پاسداری کنند. نتیجه این خلأ، جامعهای است که در آن، قربانی پیش از مجرم محاکمه میشود و شرم جای حق را میگیرد. تربیت جنسی، بهمثابه بخشی از حق بنیادین کودک بر آموزش، نه آموزش رفتار جنسی، بلکه آموزش احترام، حریم و خودمراقبتی است.
تربیت جنسی؛ واژهای مظلوم در فرهنگ آموزشی ایران
در نگاه نخست، بسیاری هنوز گمان میکنند سخن گفتن از تربیت جنسی به معنای آموزش روابط جنسی است؛ در حالی که حقیقت کاملاً متفاوت است. تربیت جنسی در معنای علمی و انسانی خود، آموزش احترام به بدن، شناخت احساسات، درک مفهوم رضایت و توانایی نه گفتن در برابر رفتارهای نادرست است. در بسیاری از کشورها، این آموزش از سالهای نخست دبستان، به زبانی ساده و متناسب با سن کودک آغاز میشود و در کنار مفاهیمی چون بهداشت، دوستی، صداقت و احترام، بخشی از رشد طبیعی او را تشکیل میدهد.
اما در ایران، این مفهوم همچنان در حصر تابوها و سوءتفاهمها گرفتار مانده است. نظام آموزشی ما سالهاست که در برابر این ضرورت انسانی، با دیوار سکوت واکنش نشان داده است. معلمان، از بیم اتهام، از پاسخ به پرسشهای سادهی کودکان درباره بدن خود طفره میروند؛ والدین، از ترس داوری اجتماعی، گفتگو را ممنوع میکنند؛ و مسئولان آموزشی، از بیم جنجال فرهنگی، چشم بر واقعیت میبندند. در نتیجه، کودک در لحظهای که باید بیاموزد چگونه از کرامت خود دفاع کند، تنها و بیپناه رها میشود.
چرخه سکوت، از خانه تا مدرسه
خشونت جنسی علیه کودکان، پدیدهای پنهان اما گسترده است. آمارهای غیررسمی نشان میدهد بخش بزرگی از موارد آزار هرگز گزارش نمیشوند. کودک نه میداند چه بر او گذشته، نه میداند چگونه باید سخن بگوید و نه اعتماد دارد که اگر بگوید، شنیده خواهد شد. مدرسه، که باید نخستین پناهگاه کودک باشد، گاه خود به صحنهای از ناآگاهی و محرومیت بدل میشود. معلمان از پاسخ دادن طفره میروند، والدین از ترس قضاوت سکوت میکنند و مدیران از ترس بیاعتباری چشم بر واقعیت میبندند.
در این میان، تنها کودکی باقی میماند که درد را در خود دفن میکند و با خاطرهای از بیاعتمادی رشد مییابد. این چرخه سکوت نه از نبود قانون، بلکه از نبود فرهنگ گفتوگو و آموزش سرچشمه میگیرد. قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ هرچند گامی مهم است، اما بدون تربیت جنسی، ضمانت اجرایی مؤثری ندارد؛ زیرا کودکی که نمیداند چه چیزی آزار است، چگونه میتواند از حق خود دفاع کند؟
حق بر تربیت جنسی؛ از منظر حقوق کودک
حق کودک بر آموزش، در مفهوم گسترده خود، شامل دانستن درباره بدن، سلامت، احساس و روابط انسانی است. این حق در اسناد بینالمللی، بهویژه پیماننامه حقوق کودک که ایران نیز به آن پیوسته، به صراحت آمده است. مواد این پیماننامه دولتها را مکلف میدارد تا با آموزش و آگاهیبخشی، از هرگونه خشونت و سوءاستفاده علیه کودکان جلوگیری کنند.
اما این تعهدات در عمل در نظام آموزشی ایران بهصورت مبهم و پراکنده اجرا میشوند. آموزشهای مربوط به بهداشت بلوغ محدود، دیرهنگام و بدون پیوست تربیتیاند. مفاهیمی چون حریم بدنی، رضایت، امنیت روانی و حق اعتراض یا حذف میشوند یا به سکوت برگزار میگردند. در حالی که هر کودک، بر پایه اصل کرامت انسانی، حق دارد بداند بدنش متعلق به اوست و هیچکس در جایگاه قدرت، محبت یا تربیت حق تجاوز به آن را ندارد. این آگاهی نه تهدیدی برای ارزشهای دینی و فرهنگی، بلکه تضمینی برای حفظ آنهاست؛ زیرا جامعهای که کودک را آگاه بار میآورد، از درون سالمتر و از آسیبها مصونتر میشود.
پیوند تربیت جنسی با فقه و فرهنگ ایرانی
یکی از دلایل مقاومت در برابر آموزش جنسی، برداشت نادرست از مذهب و اخلاق است؛ در حالی که در متون دینی و آموزههای فقهی بر ضرورت آگاهی، پاکی و حفظ حریم بدن تأکید فراوان شده است. در احادیث و سیره اسلامی، آموزش درباره بلوغ، حیا و رفتار محترمانه با بدن خویش، بخشی از تربیت دینی به شمار آمده است. فقه اسلامی آگاهی را مقدمهی تکلیف میداند؛ کسی که نمیداند، مسئول نیست. بنابراین آموزش به کودک درباره بدن و حریم نه تنها مجاز، بلکه لازم است. آنچه با ارزشهای فرهنگی ناسازگار است، بیپروایی و بیحیایی است، نه دانایی و خودشناسی.
تربیت جنسی در قالبی بومی و سنمحور، میتواند همسو با آموزههای دینی و فرهنگی ایران طراحی شود؛ الگویی که به جای تقلید از غرب، بر پایه فهم عمیق از کرامت، حیا و آگاهی بنا گردد. جامعهای که دانایی را جایگزین ترس کند، بهتر میتواند از اخلاق پاسداری نماید.
مدرسه؛ جبهه نخست پیشگیری
مدرسه باید نخستین سنگر حمایت از کودک در برابر آزار باشد. تجربه کشورهای مختلف نشان داده است که آموزش زودهنگام درباره مرزهای بدنی و عاطفی موجب کاهش چشمگیر آزارهای جنسی میشود. در ایران نیز، برخی مدارس و سازمانهای مردمنهاد، آموزشهای آزمایشی داشتهاند که نتایج مثبتی به همراه داشته است، اما نبود سیاست واحد و حمایت قانونی مانع تداوم آن شده است. مدرسهای که کودک در آن از پرسیدن میترسد، دیگر جای رشد نیست؛ و جامعهای که از گفتوگو درباره بدن و کرامت شرم دارد، ناخواسته خشونت را بازتولید میکند.
نقش خانواده و رسانه در شکستن تابو
آموزش جنسی وظیفهای صرفاً آموزشی نیست؛ وظیفهای فرهنگی است که خانواده و رسانه باید در آن نقش ایفا کنند. خانوادهها باید بیاموزند که پرسشهای کودکان درباره بدن یا احساسات، نشانه انحراف نیست، بلکه آغاز بلوغ شناختی است. پاسخ درست و محترمانه به این پرسشها بنیان اعتماد را در خانه میسازد. رسانهها نیز میتوانند با زبان هنر، گفتوگو و روایت، آگاهی را ترویج کنند. سریالها و برنامههای کودک میتوانند به شکلی غیرمستقیم مفاهیم حریم، نه گفتن و احترام متقابل را آموزش دهند.
جامعهای که تابوها را با سکوت حفظ کند، بهای آن را با آسیبهای پنهان نسلهای آینده میپردازد؛ کودکانی که در قالب خشونت، افسردگی و بحران اعتماد اجتماعی بزرگ میشوند و همان سکوت و ترس را به نسل بعد منتقل میکنند.
جامعهای که از آموزش درباره بدن، حریم و کرامت کودک پرهیز کند، ناخواسته راه را برای خشونت هموار میسازد. سکوت درباره تربیت جنسی نه نشانهی حیا، بلکه نشانهی بیپناهی است. اگر میخواهیم مدرسه، خانهی امن کودکان باشد، باید از ترس گفتوگو رها شویم. آگاهی، دشمن فساد نیست؛ درمان آن است. کودک ایرانی سزاوار دانستن است؛ دانستن برای زیستن، برای دفاع از خود، برای رشد در دنیایی که هر روز تهدیدهای تازهای میآفریند. حق بر تربیت جنسی همانقدر مقدس است که حق بر آموزش، سلامت و کرامت انسانی. تا زمانی که این حق در نظام آموزشی ایران نهادینه نشود، عدالت آموزشی ناقص خواهد ماند. مدرسهای که به کودک نیاموزد چگونه از خود محافظت کند، در واقع او را بیسلاح به میدان خطر میفرستد. آینده ایران در دستان کودکانی است که باید بیاموزند چگونه از جسم، روان و حرمت خویش پاسداری کنند؛ و این دانایی نخستین گام در راه آزادی است؛ آزادی از ترس، سکوت و تکرار رنج.
اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیدهلینک کوتاه :
