پول مردم در جیب پیمانکاران؛ راز میلیاردها تومان خرجشده در بحران آب لو رفت!

حجت میانآبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب از شگردهایی پرده برمیدارد که پروژههای میلیارد دلاری را با ترفند امنیتی کردن موضوع بحران آب به خورد سیاستگذاران و تصمیمگیران میدهند و مدیران مربوطه حاضر نیستند تضامین لازم را برای حل مشکل آب تهران و کلانشهرها با اجرای این پروژهها بدهند؛ اینجا است که هم منابع به هدر میرود و هم بحران همچنان پابرجا میماند.
جهان صنعت نیوز، بحران آب در کلانشهرها و به ویژه تهران، روز به روز پررنگ تر میشود و هر روز راهکاری برای حل آن ارایه میشود که به نظر میرسد جز سطحینگری در این حوزه، نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت.
حالا اما صحبت از پروژههایی به میان میآید که با ترفند برخی پیمانکاران و البته همراهی برخی کارشناسان و مدیران دولتی، نه تنها منابع محدود ارزی کشور را میبلعند؛ بلکه عایدی هم برای حل بحران آب در کلانشهرها و پایتخت ندارند. این یعنی یک نوع رویافروشی به بالاترین مقامات اجرایی کشور.
حجت میانآبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب در گفتگو با خبرنگار گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد از شگردهایی پرده برمیدارد که پروژههای میلیارد دلاری را با ترفند امنیتی کردن موضوع بحران آب به خورد سیاستگذاران و تصمیمگیران میدهند و مدیران مربوطه حاضر نیستند تضامین لازم را برای حل مشکل آب تهران و کلانشهرها با اجرای این پروژهها بدهند؛ اینجا است که هم منابع به هدر میرود و هم بحران همچنان پابرجا میماند.
در فضای بحران آب، هشدارها به یک تا دو دهه قبل برمیگردد که کارشناسان و نخبگان، نسبت به بحران کم آبی و جنگ آب هشدار میدادند. سؤال این است که از منظر سیاستگذاری، کدام گروه از خطاهای راهبردی از سوی سیاستگذاران و قانونگذاران صورت گرفته که بحران کنونی را شکل داده و البته اکنون هم راهکارهایی که ارائه میشود خلقالساعهاند و به نظر عملیاتی نمیرسند.
حجت میانآبادی: در دهههای گذشته در حوزه پارادایمهای آبی دچار خطای سیاستگذاری شدهایم و در حوزه سیاستگذاری نیز، رویکردهای راهبردی مشخصی نداشته و نداریم. البته معضل آب، یک معضل بدخیم است و برای این نوع مسائل، یک عامل نمیتوان ذکر کرد. یکی از خطاهای اصلی در شرایط امروز بحران آب، این است که برای این مساله، تکعامل ذکر میشود. یکی از مسائل کلیدی و مهمی که در این حوزه اثرگذار بوده، این است که سیاستمدار ما در این چند دهه نتوانسته شاخصهای مناسب برای موفقیت در سیاستگذاری آب را تعیین و تعریف کند. به معنای دیگر، چون شاخصهای موفقیت در حوزه پیشرفت آبی مشخص نیست، هر فردی برای خود یک کار را پیش میبرد. به عنوان مثال، یک فرد به عنوان مدیرعامل آب منطقهای تهران اگر طی ۴ سال مدیریت خود، میزان افت تراز آب زیرزمینی را کاهش دهد، مدیر موفقی به حساب نخواهد آمد، چون نتیجه کار او ناملموس است؛ اما اگر او پروژه انتقال آب طالقان به تهران را با موفقیت به سرانجام برساند، حتما مدیر موفقی برشمرده میشود؛ لذا اگر مدیری بگوید که در ۴ سال، میزان شتاب افت آب زیرزمینی را کاهش داده است، حتما از سوی مدیران سیاستگذار و بالادستی مورد تشویق واقع نمیشود؛ حتی این کار او نه تنها ملاک تشویق نیست، بلکه اگر بخواهد در این مسیر گام بردارد، دیگر به عنوان مدیر موفق شناخته نمیشود؛ در حالیکه در اجرای موفق خط انتقال آب طالقان به تهران، هم برندینگ برای مدیر مربوطه به عنوان یک مدیر موفق صورت گرفته و هم مورد تشویق قرار میگیرد. در شرایط عادی اگر یک مدیر داشته باشیم که قرار باشد بر سر این دو راهی تصمیم بگیرد، حتما پروژه اجرایی را انتخاب خواهد کرد؛ چراکه فشار عمومی و معیارهای بررسی کارنامه افراد، او را به این سمت هدایت خواهد کرد. بر این اساس اگر فردی هم بخواهد بر روی مسائل زیرساختی و موثر کار کند، چون تعریف ما از موفقیت غلط است، حتما او را فرد موفقی نخواهیم دانست. از سوی دیگر، ریل و ساز و کار سیاستگذاری در این حوزه غلط انتخاب شده است، لذا هر لوکوموتیوران در آن قرار بگیرد، حتما به خطا میرود؛ حتی اگر او لوکوموتیوران قابلی باشد. همچنین اگر لوکوموتیوران بخواهد قطار را از سمت دیگری ببرد، به دلیل تعریف ریل غلط، خواه و ناخواه به مسیر غلط هدایت خواهد شد؛ حتی اگر بداند که مسیر نادرست است.
وقتی از منظر سیاستگذاری به موضوع آب نگاه میشود؛ این نکته خودنمایی میکند که دستگاههایی همچون سازمان برنامه و بودجه که بودجههای مرتبط و سیاستهای کلان را اعلام مینمایند، در یک فصل از بودجه سالانه، خواستار مدیریت منابع آبی و جلوگیری کاهش سطح آبهای زیرزمینی هستند و در فصل دیگر، افزایش سطح زیرکشت محصولات کشاورزی و جلوگیری از واردات بعضا آببر را مورد تاکید قرار میدهند. نتیجه این نوع نگاه چیزی به غیر از آنچه میشود که امروز شاهد آن هستیم؟
این موضوع هم به همان ریل اشتباه برمیگردد. اینجا است که نباید تک عامل را در نظر گرفت و نکته دوم این است که به جای اینکه دعوا بر سر لوکوموتیوران باشد، به خود لوکوموتیر برگردیم و بالاتر از آن به ریل سیاستگذاری نگاهی بیندازیم. به این معنا که یک ریل سیاستگذاری برنامه توسعه هفتم نمیتواند به سمت چپ برود و یک ریل دیگر به سمت راست. مشکل این است که ملاک پیشرفت خود را نمیدانیم و به درستی تعریف نکردهایم؛ یعنی نمیدانیم یک ایران پیشرفته متناسب با شرایط اقتصادی، اقلیمی، منطقهای، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، ارزشی و باوری و حتی شرایط امنیتی منطقه، چه ایرانی است؟ ما میخواهیم در کشاورزی هلند، در خودروسازی آلمان، در صنعت ژاپن، در آموزش فنلاند و یا در محیط زیست اسکاندیناوی شمال اروپا باشیم و در اقتصاد بازار آزاد آمریکا و در رفاه اجتماعی سوییس باشیم و آخر سر هم هیچی نمیشویم. لذا کلانشهری مثل مشهد میخواهد هم قطب صنعت و هم قطب کشاورزی باشد و دومین کلانشهر مذهبی دنیا هم به شمار آید و میزان توریست و زائر آن از پاریس هم بیشتر شود، در حالیکه اصولا پتانسیلی برای او در این حوزه وجود ندارد که بتواند با کشورهای موفق در این حوزه رقابت کند. اگر هلند در حوزه کشاورزی پیشرو است تصمیم گرفته که بر روی محصولات کشاورزی بیشتر تمرکز کند و کشوری مثل آلمان که کنار هلند واقع شده، تصمیم میگیرد بر روی صنعت کشاورزی متمرکز شود؛ اما ما در ایران نمیدانیم چه وضعیتی داریم تا متناسب با آن برنامهریزی کنیم؛ یعنی مدیران ما وقتی به ژاپن سفر میکنند، دوست دارند که ایران ژاپن اسلامی باشد و اگر به آمریکا سفر میکنند دوست دارند که ایران، امریکای اسلامی باشد و به همین ترتیب افرادی به آلمان رفته و خودروسازی را میبینند و میخواهند شبیه این کشور خودرو تولید کنند یا محیط زیستی مثل دانمارک داشته باشند؛ این نوع نگاه، نتیجهای به جز وضعیت کنونی ندارد. ما نمیدانیم شاخصهای یک ایران پیشرفته متناسب با فرصتها و محدودیتهای اقلیمی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و منطقهای ما چیست. ما اتحادیه اروپا نیستیم که ساز و کارهایی که برای آب در این منطقه پیادهسازی میشود را اجرا کنیم و جواب بگیریم. خیلی از چهرههای زیستمحیطی ما حتی که تزهایی در حوزه محیط زیست میدهند هم، به این واقف نیستند که موقعیت منطقهای ما چه محدودیتها و حتی فرصتهایی دارد. کشوری مثل آلمان اگر پیشرفت شاخصی در حوزه محیط زیست دارد، در کنار خود همسایگانی همچون أفغانستان و عراق را ندارد که هر روز با یک مساله و چالش امنیتی و نظامی مواجه باشند یا حتی در حوزه چالشهای آبی، مسائل آلمان با ایران یکسان نیست. مشکل این است که هر بار از یک طرف بام از سوی دوستان سیاستگذار یا طیف روشنفکر به زمین میخوریم. فردی نمیآید با توجه به شرایط یعنی فرصتها و تهدیدهای اقلیمی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و امنیتی ایران، بگوید معیارها و شاخصهای پیشرفت کشور چیست، به خاطر همین مدام در حال تقلید کاریکاتوری از سایر کشورها در این حوزه هستیم. تقلب برداشتن در این حوزه جایز نیست و شاخصها و معیارهای خودمان را نداریم.
این موضوع هم به همان ریل اشتباه برمیگردد. اینجا است که نباید تک عامل را در نظر گرفت و نکته دوم این است که به جای اینکه دعوا بر سر لوکوموتیوران باشد، به خود لوکوموتیر برگردیم و بالاتر از آن به ریل سیاستگذاری نگاهی بیندازیم. به این معنا که یک ریل سیاستگذاری برنامه توسعه هفتم نمیتواند به سمت چپ برود و یک ریل دیگر به سمت راست. مشکل این است که ملاک پیشرفت خود را نمیدانیم و به درستی تعریف نکردهایم؛ یعنی نمیدانیم یک ایران پیشرفته متناسب با شرایط اقتصادی، اقلیمی، منطقهای، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، ارزشی و باوری و حتی شرایط امنیتی منطقه، چه ایرانی است؟ ما میخواهیم در کشاورزی هلند، در خودروسازی آلمان، در صنعت ژاپن، در آموزش فنلاند و یا در محیط زیست اسکاندیناوی شمال اروپا باشیم و در اقتصاد بازار آزاد آمریکا و در رفاه اجتماعی سوییس باشیم و آخر سر هم هیچی نمیشویم. لذا کلانشهری مثل مشهد میخواهد هم قطب صنعت و هم قطب کشاورزی باشد و دومین کلانشهر مذهبی دنیا هم به شمار آید و میزان توریست و زائر آن از پاریس هم بیشتر شود، در حالیکه اصولا پتانسیلی برای او در این حوزه وجود ندارد که بتواند با کشورهای موفق در این حوزه رقابت کند. اگر هلند در حوزه کشاورزی پیشرو است تصمیم گرفته که بر روی محصولات کشاورزی بیشتر تمرکز کند و کشوری مثل آلمان که کنار هلند واقع شده، تصمیم میگیرد بر روی صنعت کشاورزی متمرکز شود؛ اما ما در ایران نمیدانیم چه وضعیتی داریم تا متناسب با آن برنامهریزی کنیم؛ یعنی مدیران ما وقتی به ژاپن سفر میکنند، دوست دارند که ایران ژاپن اسلامی باشد و اگر به آمریکا سفر میکنند دوست دارند که ایران، امریکای اسلامی باشد و به همین ترتیب افرادی به آلمان رفته و خودروسازی را میبینند و میخواهند شبیه این کشور خودرو تولید کنند یا محیط زیستی مثل دانمارک داشته باشند؛ این نوع نگاه، نتیجهای به جز وضعیت کنونی ندارد. ما نمیدانیم شاخصهای یک ایران پیشرفته متناسب با فرصتها و محدودیتهای اقلیمی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و منطقهای ما چیست. ما اتحادیه اروپا نیستیم که ساز و کارهایی که برای آب در این منطقه پیادهسازی میشود را اجرا کنیم و جواب بگیریم. خیلی از چهرههای زیستمحیطی ما حتی که تزهایی در حوزه محیط زیست میدهند هم، به این واقف نیستند که موقعیت منطقهای ما چه محدودیتها و حتی فرصتهایی دارد. کشوری مثل آلمان اگر پیشرفت شاخصی در حوزه محیط زیست دارد، در کنار خود همسایگانی همچون أفغانستان و عراق را ندارد که هر روز با یک مساله و چالش امنیتی و نظامی مواجه باشند یا حتی در حوزه چالشهای آبی، مسائل آلمان با ایران یکسان نیست. مشکل این است که هر بار از یک طرف بام از سوی دوستان سیاستگذار یا طیف روشنفکر به زمین میخوریم. فردی نمیآید با توجه به شرایط یعنی فرصتها و تهدیدهای اقلیمی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و امنیتی ایران، بگوید معیارها و شاخصهای پیشرفت کشور چیست، به خاطر همین مدام در حال تقلید کاریکاتوری از سایر کشورها در این حوزه هستیم. تقلب برداشتن در این حوزه جایز نیست و شاخصها و معیارهای خودمان را نداریم.
الان با توجه به مشخصاتی که به آن اشاره کردید، چاره چیست؟ به هر حال انقدر بحران انبوه است که به نظر میرسد که بسیاری از اجرای راهکار اصولی ناامید شدهاند؟
چاره اگر میخواهیم تعریف کنیم ابتدا باید تعریف خود از چاره و راهکار را بدانیم. اگر حاکمیت دنبال چاره است، باید راهکار چندجانبه را در نظر بگیرد؛ یعنی حاکمیت، خبرگان، جامعه عمومی باید همچون سه چرخ با هم حرکت کنند؛ در غیر این صورت نباید منتظر اصلاح باشیم؛ به این معنا که اگر دو بخش دیگر منتظر این باشند که صرفا حاکمیت به تنهایی به راهکار برسد و یا حاکمیت صرفا به دنبال این باشد که مردم صرفهجویی کنند هم، کار به جایی نخواهد رسید. اگر جایی در مورد آب شاهد موفقیت بودیم به این دلیل بوده که این سه ضلع با هم حرکت کردهاند که این مفهوم حکمرانی را معنا میدهد. این چاره در اصطلاح نگاه ما به مساله توسعه و توسعهیافتگی است. باید مشخص کرد که ایران پیشرفته و توسعه یافته چه ایرانی است.
نکته اینجا است که وقتی یک بیمار سرطانی با اوضاع وخیم وجود دارد، کسی به دنبال جراحی زیبایی برای او نخواهد بود. اکنون بحران آب انقدر پیچیده شده است که کسی به فکر توسعه در این حوزه نیست؟
دستگاههای سیاستگذار کشور حد یقف توسعه شهرهای تهران، شیراز، مشهد و تبریز به عنوان کلانشهرهای اصلی کشور را مشخص نکردهاند. در حال حاضر تهران و مشهد آب تمام اطراف خود را میبلعند. این شهرها تبدیل به یک فرزند خانواده شدهاند که قبلا ۸۰ کیلو بوده و با بلعیدن حق دیگران، تبدیل به یک فرد ۲۵۰ کیلوگرمی شده است. یعنی او در حالی غذای همه خانواده را میبلعد که همه اعضای خانواده دچار فقر و گرسنگی و بدبختی هستند، اما همه غذا را به فرد چاق مفرط میدهند و هر بار هم که به او غذا داده میشود خطر سکته قلبی او افزایش مییابد. بنابراین با سیاستگذاری مواجه هستیم که مدام به این بچه غذا میدهد؛ چراکه اوضاع او را بحرانی میداند؛ حال آنکه راهکار این بچه بحرانی این است که او را مدیریت کنند و وزن او را کاهش دهند. اگر برای تهران هم که به مثابه این بچه دچار چاقی مفرط است، آب از طالقان و قزوین و سایر نقاط بیاورند، بحران آلودگی هوا، فرونشست زمین، ترافیک یا وجهه اجتماعی مهاجرتهای متعدد را برای او چطور مدیریت میکنند؟ این سوال همچنان بیپاسخ است. پس راهکار این نیست که بحران آن را به این روش که انتقال کوتاه مدت آب است مدیریت کرد؛ چراکه بحران امنیتی را به تعویق انداخته و حتی تشدید کردهایم. البته به تازگی شهردار تهران اعلام کرده است که تهران را با ۲۴ میلیون نفر هم میتوان اداره کرد؛ حال آنکه تهران بحرانی هم اکنون با ۱۷ میلیون نفر اداره میشود.
سوال مشخص دیگر موضوع پیمانکارانی است که بعضا وارد فضای سیاستگذاریهای آب شدهاند که دولت را تشویق به اجرای برخی پروژههای غلط کردهاند. یعنی به دلیل منافع شخصی خود طرحهایی را پیشنهاد میدهند که متاسفانه به دلیل ضعف بدنه کارشناسی وزارت نیرو و وزرای نیرو حرف خود را به کرسی مینشانند.
ما در حوزه سیاستگذاری آب به این شرکتها، شرکتهای طوسی میگوییم که لقب شرکتهایی است که اصطلاحا فرمان سیاستگذاری آب کشور را به دست گرفتهاند. کار حاکمیت سیاستگذاری امنیت آبی است و پیرو آن، اصطلاحا پیمانکاران مجری و پیمانکار یک پروژه هستند. کار زمانی به خطا میرود که اعمال سیاستگذاری و امنیت آبی را به دست پیمانکاران بسپاریم. بهتر آن است که بگوییم که پیمانکاران و شرکتهای طوسی که پیمانکار هستند، خود به سیاستگذار آب تبدیل شدهاند و بخشی از مدیران و بدنه سیاستگذار آبی کشور به پیمانکار تصویب پروژه پیمانکاران شدهاند. در گذشته، وزارت نیرو و مدیریتش سیاستگذاری میکرد و در مرحله آخر پیمانکار اجرا میکرد، اما متاسفانه هم اکنون شرایط به جایی رسیده است که پیمانکار سیاستگذاری میکند و برخی مدیران پیمانکار پیمانکاران برای تصویب پروژههای کلان چندین هزار میلیارد تومانی برای پیمانکاران شدهاند. این مساله اصلی است و لذا وقتی که شرکتی که خط انتقال آب عمان به مشهد را به عنوان نسخه شفابخش مشهد تجویز کرده و مدیر وزارت نیرو پشت این قضیه میایستد، ما در ادبیات حکمرانی آب به این مدیران و شرکتها میگوییم که شما برای این پروژه ۶ میلیارد دلار پول درخواست کردهاید، اما اگر این پول را دریافت کردید و امنیت آبی مشهد تامین نشد چه؟ یعنی آیا تضمین میکنید؟ آنها میگویند خیر و تضمینی هم در کار نیست. ترفند آنها این است که وضعیت آبی مشهد و یا تهران را بسیار بد و امنیتی جلوه دهند. به فرض غلط اگر این پروژه اجرا شود، آیا این پیمانکار تضمین میدهد که امنیت را تامین کند؟ متاسفانه چنین تضمینی در کار نیست. چطور با امنیتی کردن بحران آب مشهد، ۶ میلیارد دلار پول دریافت میکنند ولی تضمین نمیدهند. مگر همین شرکتها نگفته بودند که راهکار نجات آبی مشهد اجرای خط انتقال عمان به مشهد است، چرا پول این پروژه که تامین شده است، مجدد بحران آب مشهد را امنیتی میکنند که یک پروژه ۱۱ میلیارد دلاری دیگر را در دستور کار دولت بگذارند و از جیب ملت برای تامین منافع خود گام بردارند. متاسفانه جامعه دانشگاهی هم در آن زمین بازی می کند و زمانی که جامعه دانشگاهی ما روشنگر جامعه بود ولی به سطحی رسیده ایم که بدنه حاکمیت و دانشگاه نیروهای جاده صاف کن پیمانکاران برای اجرای این پروژهها شدهاند.
به هر حال کارنامه نشان داده که پروژه انتقال آب هیچگاه در ایران پروژههای موفقی نبوده یا حداقل بحران را به صورت پایدار رفع نکرده است. چرا همچنان اصرار به این وجود دارد که این پروژهها را اجرا کنیم.
سوال من این است که هیچ ابزار دیگری در سیاستگذاری جز رسانه وجود ندارد. مگر در تابستان امسال و قبل از آن وااسفای بحران آب تهران را نکرده بودند و ۷ هزار میلیارد تومان پول بابت آن طلب کرده و با یک بودجه فوق العاده سنگین آب طالقان را به تهران آوردند و اعلام کردند که برای مواجهه با بحران آب تهران باید آب طالقان را به تهران بیاوریم. سوال این است که چرا مشکل آب تهران حل نشد.
اثر آن ۷ هزار میلیارد تومان در حل بحران آبی تهران چه شد؟ آن مدیری که پروژه انتقال آب طالقان به تهران را ۷ هزار میلیارد تومان به رییس جمهور فروخت و آب را به تهران آورد چرا پاسخگو نیست که وضعیت بحران آب تهران را چرا اجرای این پروژه حل نکرد؛ در حالیکه او این پروژه را امنیتی کرده بود. تابستان اعلام شد که ۷ هزار میلیارد تومان هزینه صرف شود تا آب طالقان به تهران برسد و این پول در شرایطی هزینه شد که معلمان و پرستاران با مشکل تامین منابع مالی برای حقوقهای خود مواجه بودند؛ حال آنکه این پول هزینه شد و متاسفانه بحران آبی تهران همچنان لاینحل باقی مانده است.
این افراد باید پاسخگو باشند. ترفند شرکتهای طوسی این است و باید به صراحت گفت که فرمان سیاستگذاری آب کشور در دست شرکتهای طوسی است و در علم سیاستگذاری این یک ترم و استعاره تخصصی است و این شرکتها با امنیتی کردن صورت مساله، فکر گران خود را به خورد سیاستگذاران میدهند و به سیاستمداران رویا میفروشند و وقتی که وضعیت وخیمتر شد، خود را کنار میکشند و نه تنها توبیخ نمیشوند، بلکه سناریو و داروی تقلبی گرانتر بعدی را تجویز میکنند. اینجا راهکار این است که از این افراد بازخواست شود که داروی تقلبی قبلی را که برای بحران آب تهران و مشهد تجویز کردند، چرا جواب نداد و حال بیمار بدتر شد. امنیتی کردن این پروژهها یک شگرد مختص شرکتهای طوسی است که از آن به خوبی بهره بردهاند.
لینک کوتاه :
