xtrim

سال ۲۰۲۶ چگونه خواهد بود؟

در سال ۲۰۲۶، دونالد ترامپ به عنوان برهم‌زننده نظم جهانی با سیاست‌های هنجارشکنانه خود، جهان را وارد مرحله‌ای جدید از آشفتگی، قطبی‌سازی سیاسی، بازتعریف اتحادها و نبرد روایت‌ها کرده است؛ تحولی که پیامدهای آن از واشنگتن تا کی‌یف، از پکن تا بروکسل و از بازار انرژی تا حوزه سلامت جهانی مشهود است.

جهان صنعت نیوز – این دنیای دونالد ترامپ است و ما فقط در آن زندگی می‌کنیم. ترامپ برهم‌زننده نظم مستقر، مهم‌ترین عامل تأثیرگذار بر رویدادهای جهانی در سال ۲۰۲۵ بود و تا زمانی که او در کاخ سفید بماند، همین‌طور خواهد بود. رویکرد هنجارگریز او در برخی حوزه‌ها (مانند تجارت) باعث آشفتگی شده اما در برخی موارد نیز دستاوردهای دیپلماتیک به همراه داشته است و برخی تغییرات ضروری را نیز تحمیل کرده است (مانند هزینه‌کرد دفاعی اروپا). با ادامه توفانِ ترامپ (Trumpnado) در سال ۲۰۲۶ مجله اکونومیست ده روند و موضوعی را که باید در سال آینده زیر نظر داشت، مرور کرده است.

  1. دویست‌وپنجاهمین سالِ آمریکا
  2. سرگردانی ژئوپولیتیک
  3. جنگ یا صلح؟ هر دو
  4. چالش‌های اروپا
  5. فرصت چین
  6. نگرانی‌های اقتصادی
  7. دغدغه‌های مربوط به هوش مصنوعی
  8. تصویری نه‌چندان روشن از وضعیت اقلیم
  9. ارزش‌های ورزشی
  10. اوزمپیک، اما بهتر

دویست‌وپنجاهمین سالِ آمریکا: آمریکای دوپاره، دویست‌وپنجاهمین سال تولدش را جشن می‌گیرد

آمریکا در آستانه جشن ۲۵۰ سالگی استقلال خود قرار دارد، اما این مناسبت بیش از آنکه نمایشی از وحدت ملی باشد، بازتابی از شکاف‌های عمیق سیاسی و اجتماعی کشور است. دونالد ترامپ با پیشنهاد برگزاری یک مبارزه UFC در محوطه کاخ سفید، ناخواسته تصویری دقیق از فضای سیاسی امروز آمریکا خلق کرد: جامعه‌ای قطبی، خشن و گرفتار جدال دائمی روایت‌ها.

برای برگزاری مراسم، دو نهاد رقیب شکل گرفته‌اند: کمیسیون America250 که با حمایت دوحزبی و شخصیت‌های معتبری مانند اوباماها و بوش‌ها به‌دنبال روایت غیرحزبی تاریخ است و در مقابل، «گروه ویژه ۲۵۰» که ترامپ پس از بازگشت به قدرت ایجاد کرده و تمام اعضای آن را خود انتخاب کرده است. هنوز مشخص نیست این دو نهاد چگونه باید به‌ویژه درباره موضوعات حساسی مثل روایت برده‌داری و استعمارزدایی هماهنگ شوند.

ترامپ معتقد است چپ‌گرایان طی سال‌های اخیر تاریخ آمریکا را تحریف کرده و حس شرمندگی ملی ایجاد کرده‌اند. او با صدور فرمان‌هایی خواستار بازنگری نحوه روایت تاریخ در موزه‌ها و پارک‌های ملی شد. گزارش‌ها نشان می‌دهد در برخی مکان‌ها تابلوهای مربوط به برده‌داری حذف شده‌اند. از نگاه ترامپ، بازگرداندن «عظمت آمریکا» مستلزم بازنویسی روایت‌هاست و این موضوع خود به جبهه جدیدی از جنگ فرهنگی تبدیل شده است.

این وضعیت را می‌توان با جشن ۲۰۰ سالگی در سال ۱۹۷۶ مقایسه کرد؛ زمانی که آمریکا پس از ویتنام، واترگیت و ترورها به‌شدت دچار بحران اعتماد بود، اما با وجود اختلافات، توانست یک جشن مشترک و میهن‌دوستانه برگزار کند. اعتماد عمومی نسبت به نهادها هرچند پایین بود، اما قطبی نشده بود و هم چپ و هم راست از دولت ناراضی بودند. امروز اما بی‌اعتمادی کاملاً حزبی شده و هر دو طرف گذشته را میدان نبردی برای کنترل آینده می‌دانند.

ترامپ برخلاف سیاستمدارانی چون کیسینجر که گذشته را غیرقابل تغییر می‌دانستند، معتقد است کنترل روایت تاریخ، ابزار اصلی تسلط بر سیاست آینده است؛ درسی که به‌روشنی از جورج اورول اقتباس شده است.

سرگردانی ژئوپولیتیک؛ خطوط کلی ژئوپولیتیک قرن بیست‌ویکم در سال ۲۰۲۶ آشکارتر خواهد شد

سال ۲۰۲۵ نقطه پایان یک نظم قدیمی و آغاز دوران سیاسی و ژئوپولیتیکی جدید تحت رهبری دونالد ترامپ بود. ترامپ با زیرورو کردن هنجارهای چنددهه‌ای، نظام تجارت جهانی، سازوکارهای دیپلماسی بین‌المللی و اتحادهای سنتی آمریکا را دگرگون کرد و هم‌زمان در داخل کشور بیشترین استفاده از قدرت اجرایی طی یک قرن را رقم زد. اعزام نیرو به شهرهای دموکرات‌نشین، فشار بر دانشگاه‌ها، تضعیف استقلال فدرال‌رزرو و سیاسی‌سازی نهادهای دولتی، نشانه‌ای از تمرکز فزاینده قدرت در دست کاخ سفید بود.

این تغییرات با وجود نگرانی‌ها از حمایت‌گرایی و فساد گرفته تا تهدید دموکراسی مواردی از موفقیت مانند آتش‌بس در غزه، افزایش بودجه دفاعی متحدان ناتو و حل برخی مناقشات کوچک‌تر به همراه داشت. اما اقدامات تنبیهی علیه هند و برزیل، ناکامی در مدیریت روابط با روسیه و پیشروی چین، شکست‌های بزرگ این دوره بودند.

با وجود ترس از جنگ تجاری، تعرفه‌ها اقتصاد جهانی را فرو نریختند و رونق دارایی‌های کریپتو، کوچک‌سازی مقررات‌گذاری و موج هوش مصنوعی رشد بازار سهام آمریکا را تقویت کرد. نتیجه، شکل‌گیری این باور میان رهبران کسب‌وکار بود که اقتصاد آمریکا در هر شرایطی رشد می‌کند.

در سال ۲۰۲۶، سه حوزه اصلی تعیین‌کننده نظم جدید خواهند بود:

آینده دموکراسی‌های غربی: انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا مشخص خواهد کرد آیا کشور به سمت اقتدارگرایی می‌رود یا خیر. هم‌زمان، اروپا ممکن است شاهد صعود پوپولیست‌های راست در بریتانیا، فرانسه و آلمان باشد.

جهت‌گیری ژئوپولیتیک: ترامپ در خاورمیانه فعال می‌ماند، اما در مقابل، از تایوان عقب می‌نشیند و اروپا را با بحران اوکراین تنها می‌گذارد. در آمریکای لاتین نیز سیاست سخت‌گیرانه، فشار برای تغییر حکومت‌ها و حمایت از رهبران هم‌فکر تشدید می‌شود.

وضعیت اقتصاد: رشد سهام دیگر تضمین‌کننده اعتماد نخواهد بود؛ آسیب تعرفه‌ها و فشار بر مصرف‌کنندگان نمایان‌تر می‌شود؛ و نقش بانک مرکزی در معرض آزمون استقلال قرار می‌گیرد. اقتصاد ضعیف‌تر می‌تواند هم بازدارنده افراط‌گرایی سیاسی باشد و هم احتمال پیشروی دموکرات‌ها را افزایش دهد.

به‌طور کلی، سال ۲۰۲۶ سال روشن‌شدن ساختار واقعی نظم جدید ترامپی خواهد بود.

جنگ یا صلح؟ هر دو؛ روسیه که از جنگ اوکراین درمانده شده، در مناطق دیگر دردسر درست می‌کند

اروپا در سال‌های اخیر با افزایش جدی تهدیدهای روسیه مواجه شده و به‌گفته مقام‌های اطلاعاتی، در صلحی سرد و ناپایدار به سر می‌برد؛ صلحی که هر لحظه ممکن است به درگیری مستقیم تبدیل شود. پهپادهای روسی بر فراز کشورهای اروپایی، حملات سایبری و خرابکاری‌ها، و برگزاری مانورهای تخلیه جمعیت در کشورهای بالتیک نشان می‌دهد مسکو تلاش دارد تنش را از مرزهای اوکراین فراتر ببرد. این اقدامات بخشی از راهبرد «منطقه خاکستری» روسیه است؛ راهبردی که با تشدید فشارهای جنگ اوکراین بر پوتین، در ۲۰۲۶ نیز شدت خواهد گرفت.

در اوکراین، روسیه پس از چهار سال جنگ هنوز نتوانسته هدف اصلی خود—تصرف کامل دونباس—را محقق کند. از ۲۰۲۲ تاکنون کمتر از یک درصد از خاک اوکراین به کنترل مسکو درآمده و تلفات انسانی روسیه به حدود ۲۵۰ هزار نفر رسیده است. اقتصاد این کشور نیز تحت فشار شدید قرار دارد. این ناکامی‌ها پوتین را به تشدید عملیات غیرمستقیم در اروپا سوق داده تا حامیان اوکراین را مرعوب و متفرق کند، به‌ویژه اکنون که اوکراین با کمبود نیروی انسانی و کاهش اعتماد به زلنسکی روبه‌رو است.

پوتین جنگ را بخشی از نبردی گسترده‌تر با غرب می‌بیند؛ نبردی برای شکستن نظم امنیتی تحت رهبری آمریکا و تضعیف ناتو. با وجود فرهنگ نظامی روسیه که هدف جنگ را نابودی ساختار دفاعی دشمن می‌داند، روسیه نتوانسته ارتش اوکراین یا کمک‌های غربی به آن را قطع کند. پهپادها برتری عددی روسیه را بی‌اثر کرده و جنگ به بن‌بست رسیده است.

در ۲۰۲۶، جنگ احتمالاً به‌جای پیشروی میدانی، بیشتر در قالب حملات دوربرد و ضربه به زیرساخت‌ها ادامه خواهد یافت. اوکراین بخش مهمی از صنعت نفت روسیه را هدف قرار داده و روسیه نیز انرژی اوکراین را فلج کرده است. پوتین برای تغییر معادله یا باید بسیج عمومی و اقتصاد جنگی اعلام کند که پرهزینه و خطرناک است یا جنگ را به درگیری کم‌شدتِ دائمی تبدیل کند.

از نگاه غرب، هدف مدیریت بحران و بازگرداندن ثبات است؛ اما پوتین در تلاش است همین روند را مختل کند. او خود را در حال اجرای «انقلابی شتاب‌دار» برای فروپاشی نظم غربی می‌بیند. انقلابی که به‌زعم او نباید اجازه داد شتابش از بین برود.

چالش‌های اروپا؛ ‌در اروپا، سال پیشِ رو بر سه چیز تکیه دارد: سلاح‌ها، رشد اقتصادی و محیط‌زیست

اروپا در آستانه سال ۲۰۲۶ با سه چالش بزرگ و هم‌زمان روبه‌رو است: تقابل فزاینده با روسیه، رکود ساختاری اقتصادی و فشار سیاسی فزاینده بر سیاست‌های اقلیمی. حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ آرامش چند دهه‌ای اروپا را از بین برده و اکنون اقدامات خصمانه مسکو از خرابکاری و حملات سایبری تا نقض حریم هوایی و قطع کابل‌های زیردریایی رو به شدت گرفتن است. با کاهش تعهد آمریکا به امنیت اروپا و تردیدهای ترامپ نسبت به ناتو، انتظار می‌رود روسیه در سال ۲۰۲۶ فشار بیشتری برای تضعیف اتحاد اروپایی وارد کند.

در پاسخ، کشورهای عضو ناتو با وجود رسیدن به هدف ۲ درصد تولید ناخالص داخلی برای هزینه دفاعی، اکنون با هدف جدید ۳.۵ درصد مواجه‌اند؛ هدفی که تنها چند کشور شمال و شرق اروپا برای دستیابی به آن آماده‌اند. هم‌زمان، اروپا باید بخش عمده هزینه‌های دفاعی و کمک به اوکراین را به‌تنهایی تأمین کند، زیرا کمک آمریکا متوقف شده است. حتی پس از پایان جنگ، اوکراین سال‌ها به حمایت مالی و نظامی نیاز خواهد داشت و این موضوع در ۲۰۲۶ به محور اصلی بحث‌های سیاسی تبدیل می‌شود.

از منظر اقتصادی، سال ۲۰۲۶ نیز دشوار خواهد بود. با وجود کاهش تورم و اندکی کاهش نرخ بهره، رشد اقتصادی اروپا همچنان ضعیف است. جمعیت سالخورده، بهره‌وری پایین و خروج سرمایه‌گذاری‌های نوآورانه به سمت آمریکا و آسیا، چشم‌انداز رشد را محدود کرده‌اند. نسبت بدهی‌های دولت‌ها نیز، که در برخی کشورها به بالای ۱۰۰ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده، فضای مالی را تنگ کرده است. ابتکار زیرساختی ۵۰۰ میلیارد یورویی آلمان امیدی تازه ایجاد می‌کند، اما تأثیر آن تدریجی خواهد بود.

در حوزه اقلیم، اهداف بلندپروازانه اتحادیه اروپا با مقاومت شدید راست پوپولیست روبه‌روست. مخالفت با مهاجرت و سیاست‌های سبز به محور اصلی احزاب راست افراطی تبدیل شده و احتمال عقب‌نشینی‌هایی به‌ویژه در فرانسه وجود دارد. در مجموع، اروپا در ۲۰۲۶ با فشارهایی هم‌زمان در امنیت، اقتصاد و سیاست‌های اقلیمی مواجه است، اما برخلاف دوره‌های بحران گذشته، بعید است شاهد یک جهش بزرگ در یکپارچگی یا سیاست‌گذاری اروپایی باشد.

فرصت چین؛ ‌انزوای آمریکا، فرصتی طلایی برای چین است

چین در سال ۲۰۲۶ پیام مشخصی برای کشورهایی دارد که از فشارها و رفتار غیرقابل‌پیش‌بینی دونالد ترامپ آسیب دیده‌اند: رابطه با پکن قابل پیش‌بینی‌تر است هرچند نه الزاماً کم‌خطرتر. کشورهای آشنا با چین آن را قدرتی عمل‌گرا، بی‌احساس و مصمم می‌دانند که برای تسلط بر زنجیره‌های حیاتی از عناصر کمیاب تا آهنرباهای دائمی از قدرت اقتصادی خود بدون تردید استفاده می‌کند. پکن از یک نظم بین‌المللی «واقع‌گرایانه» دفاع می‌کند؛ نظمی که بر امنیت و توسعه استوار است نه ارزش‌های لیبرال غربی.

چین اعلام می‌کند که منافعش را مقدم می‌داند، اما خود را شریک باثبات‌تری نسبت به ترامپ معرفی می‌کند؛ شریکی که بر توسعه اقتصادی و نه مداخله‌گری سیاسی تمرکز دارد. برخلاف آمریکا، چین قصد ندارد نقش پلیس جهان را ایفا کند، هرچند در جهان در حال توسعه پیشنهاد جذابی ارائه می‌دهد: سرمایه‌گذاری، اعتبارات مالی، تجارت، زیرساخت و آموزش همه بر مبنای قواعد چین.

  • دور دوم ریاست ترامپ برای چینی‌ها فرصت مهمی در «نبرد روایت‌ها»ست. افول اعتماد به آمریکا و عقب‌نشینی آن از تعهدات جهانی باعث شده چین بتواند نفوذ خود را در سه حوزه کلیدی گسترش دهد:
  • فناوری‌های پاک: ترامپ یارانه انرژی‌های سبز را کاهش داده؛ در مقابل، چین بزرگ‌ترین تأمین‌کننده جهانی پنل خورشیدی، توربین بادی، باتری و شبکه‌های هوشمند برق است و می‌تواند جای خالی آمریکا را پر کند.
  • آفریقا: در حالی‌که ترامپ تعرفه‌های سنگین علیه آفریقا وضع کرده، چین دسترسی بدون تعرفه به واردات از ۵۳ کشور آفریقایی را گسترش داده است؛ گرچه رابطه همچنان نابرابر است.
  • هند: روابط هند–آمریکا به‌دلیل تعرفه‌های تنبیهی ترامپ آسیب دیده و این موضوع درِ تازه‌ای برای نزدیکی نسبی مودی به چین باز کرده، هرچند اعتماد راهبردی میان دو کشور همچنان محدود است.

رفتار غیرقابل پیش‌بینی ترامپ به چین امکان داده خود را شریکی باثبات‌تر نشان دهد و در رقابت ژئوپولیتیک دست بالا را پیدا کند. بااین‌حال، چین نمی‌خواهد بیش از حد به ترامپ وابسته بماند. از نگاه پکن، ترامپ نشانه‌ای از افول آمریکاست و چین قصد ندارد بخشی از این سقوط باشد.

نگرانی‌های اقتصادی؛ ‌انتظار رشد اقتصادی متوسط و در آمریکا تورمی بیش از حد

اقتصاد جهانی طی سال‌های اخیر بارها برخلاف پیش‌بینی‌های بدبینانه عمل کرده است؛ پس از همه‌گیری کرونا رکود طولانی رخ نداد؛ افزایش شدید نرخ بهره رکودی ایجاد نکرد و شوک تعرفه‌های روز آزادی ترامپ نه‌تنها اقتصاد آمریکا را زمین نزد بلکه پس از تعدیل تعرفه‌ها بازار سهام وارد فاز صعودی شد. با وجود کندی رشد، اقتصاد آمریکا و جهان همچنان مقاوم مانده‌اند. اما سال ۲۰۲۶ با مجموعه‌ای از تهدیدهای توأمان روبه‌رو است که اگرچه احتمال فروپاشی فوری ندارند، اما می‌توانند رشد را به‌شدت کند کنند.

نخست، جنگ تعرفه‌ای ترامپ هنوز پایان نیافته است. نرخ مؤثر تعرفه‌ها اکنون حدود ۱۰.۵ درصد است اما امکان افزایش دوباره آن‌ها پابرجاست. محدودیت احتمالی دیوان عالی بر اختیارات ترامپ شاید مانع افراط شود، اما تلاش دولت برای استفاده از گزینه‌های قانونی دیگر خود عامل بی‌ثباتی است. تعرفه‌ها احتمالاً تا بهار ۲۰۲۶ تورم پنهان آمریکا را حدود یک واحد درصد بالا می‌برند و این موضوع می‌تواند فدرال‌رزرو را مجبور کند کاهش نرخ بهره را به تعویق بیندازد یا حتی برای مهار تورم یک بازار کار ضعیف‌تر را بپذیرد.

تهدید معکوس نیز وجود دارد: نفوذ احتمالی ترامپ بر فدرال‌رزرو. با کناره‌گیری جروم پاول در مه ۲۰۲۶، انتخاب جانشین او که احتمالاً کریس والر است، به مسئله‌ای سیاسی تبدیل می‌شود. اگر تلاش دولت برای برکناری لیزا کوک موفق شود، این خطر وجود دارد که کاخ سفید استقلال بانک مرکزی را در عمل تضعیف کند.

در کنار این چالش پولی، بحران بودجه دولت‌ها تشدید شده است. بدهی عمومی کشورهای ثروتمند به بالاترین سطح دو قرن اخیر رسیده و کشورهایی مانند فرانسه، بریتانیا و آمریکا با کسری‌های بزرگ مواجه‌اند. این وضعیت خطر فشار دولت‌ها بر بانک‌های مرکزی برای پایین نگه‌داشتن مصنوعی نرخ بهره را افزایش می‌دهد؛ روندی که می‌تواند به بحران بازار اوراق قرضه مشابه تجربه بریتانیا در ۲۰۲۲ منجر شود. سقوط اوراق در اقتصاد بزرگی مانند آمریکا سناریویی به‌ شدت تکان‌دهنده خواهد بود.

در نهایت، وابستگی بازار سهام به هیجان هوش مصنوعی خود یک ریسک دیگر است. رشد تقویت‌شده توسط حباب AI احساس ثروت را افزایش داده و مصرف را بالا نگه داشته است. اگر این رونق فرونشست کند—آن هم در کنار تعرفه‌های بالا، بدهی سنگین و رشد ضعیف—اقتصاد جهانی در ۲۰۲۶ با چشم‌اندازی بسیار تیره‌تر مواجه خواهد شد.

دغدغه‌های مربوط به هوش مصنوعی؛ ‌تأثیر واقعی هوش مصنوعی آشکار خواهد شد

در سه سال اخیر، جهان شیفته جهش‌های هوش مصنوعی بوده و شرکت‌های فناوری در سال ۲۰۲۵ بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار برای مراکز داده و زیرساخت‌های مرتبط هزینه کرده‌اند؛ رقمی که تا پایان دهه ممکن است به ۷ تریلیون دلار برسد. با این حال، درآمد فعلی هوش مصنوعی تنها حدود ۵۰ میلیارد دلار است و محبوبیت عمومی آن اکنون جای خود را به پرسش درباره پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن می‌دهد. در سال ۲۰۲۶، محور توجه جهان از اعجاب تکنولوژیک به اثر واقعی هوش مصنوعی در اقتصاد، مالیه و بازار کار تغییر خواهد کرد.

اگرچه چت‌جی‌بی‌تی ۸۰۰ میلیون کاربر دارد، تنها حدود ۱۰ درصد شرکت‌های بزرگ آمریکایی رسماً هوش مصنوعی را در فرآیندهای خود ادغام کرده‌اند و ۹۵ درصد پروژه‌های آزمایشی بازده قابل‌توجهی نداشته‌اند. به همین دلیل، اولویت سیلیکون‌ولی در ۲۰۲۶ افزایش سرعت پذیرش سازمانی هوش مصنوعی است. استارتاپ‌هایی مانند Harvey AI و Sierra در حوزه‌های حقوقی و خدمات مشتری نمونه‌هایی از تلاش برای تسریع ادغام تجاری هوش مصنوعی‌اند. نرخ پذیرش سازمانی، شاخص کلیدی سال خواهد بود: اگر بالا برود، فرضیه افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی تقویت می‌شود؛ اگر پایین بماند، اعتماد سرمایه‌گذاران ممکن است فرو بریزد.

اهمیت این موضوع برای بازار سهام حیاتی است. سهام شرکت‌های مرتبط با هوش مصنوعی اکنون ۴۴ درصد ارزش S&P 500 را تشکیل می‌دهند و نسبت قیمت به سود آن‌ها به سطوح بسیار بالایی رسیده است. کوچک‌ترین نشانه تأخیر یا ناکامی در بهره‌وری هوش مصنوعی می‌تواند این حباب مالی را تخلیه کند. توقف رونق هوش مصنوعی می‌تواند تریلیون‌ها دلار از ثروت خانوارهای آمریکایی را نابود کند و محرک‌های اصلی اقتصاد از جمله سرمایه‌گذاری در مراکز داده را خاموش سازد.

افزایش سرعت پذیرش فناوری نگرانی دیگری را زنده می‌کند و آن تأثیر هوش مصنوعی بر اشتغال است. عامل‌های مجازی که جایگزین کارمندان انسانی معرفی می‌شوند، نگرانی‌های اجتماعی را تشدید کرده‌اند، هرچند شواهد فعلی نشان می‌دهد هوش مصنوعی هنوز اثر مخرب گسترده‌ای بر بازار کار نگذاشته است. تجربه فناوری‌های گذشته نیز نشان می‌دهد که موج‌های تغییر شغلی معمولاً با ایجاد مشاغل جدید همراه‌اند.

جهان در سال ۲۰۲۶ در آغاز دوره‌ای است که اثر واقعی، ملموس و عمیق هوش مصنوعی از بهره‌وری گرفته تا بازارهای مالی و نیروی کار آشکارتر خواهد شد.

تصویری نه‌چندان روشن از وضعیت اقلیم؛ ‌به‌نظر می‌رسد انرژی زمین‌گرمایی از یک فناوری حاشیه‌ای به یک ضرورت تبدیل شود

اگرچه پارک ملی زاین آمریکا نمادی از شکوه طبیعت گذشته است، اما در دشتی خشک در نزدیکی میلفورد یوتا آینده انرژی جهان شکل می‌گیرد. شرکت Fervo Energy، استارتاپی مورد حمایت بیل گیتس و گوگل، در حال احیای صنعت زمین‌گرمایی با استفاده از فناوری‌های استخراج شیل از جمله فرکینگ و حفاری چندشاخه‌ای است؛ فناوری‌هایی که می‌توانند محدودیت تاریخی انرژی زمین‌گرمایی را از میان بردارند. این انرژی تاکنون تنها در نقاط بسیار خاصی قابل استخراج بود و سهمی کمتر از یک درصد در برق جهانی داشت. اما فناوری زمین‌گرمایی تقویت‌شده امکان تولید آن تقریباً در هر نقطه را فراهم می‌کند.

Fervo ابتدا کارآمدی فناوری خود را در یک پروژه آزمایشی در نوادا ثابت کرد و اکنون عملیات خود را با کاهش ۷۰ درصدی زمان حفاری و افزایش چشمگیر دما و نرخ جریان در یوتا گسترش داده است. این شرکت قصد دارد در سال ۲۰۲۶ نخستین برق خود را به شبکه عرضه کند. قرارداد ۳۲۰ مگاواتی آن با شرکت Southern California Edison بزرگ‌ترین قرارداد تاریخ انرژی زمین‌گرمایی است.

رقبایی مانند Eavor در کانادا و xgs Energy در آمریکا نیز از رویکردهای حلقه بسته استفاده می‌کنند؛ سامانه‌هایی که بدون مصرف آب و بدون نیاز به فرکینگ، با ایجاد یک مدار بسته زیرزمینی گرما را منتقل می‌کنند. Eavor به‌زودی در باواریا تولید گرما و برق را آغاز می‌کند و xgs قراردادی برای تأمین انرژی شرکت متا امضا کرده است.

مزیت مهم انرژی زمین‌گرمایی تولید برق پایدار و ۲۴ ساعته است. شرکت Sage Geosystems استفاده نوآورانه‌ای از این انرژی برای ذخیره‌سازی ارائه کرده است که شامل تزریق آب تحت فشار به چاه‌های فرک‌شده و بازیابی آن هنگام نیاز است که مانند یک باتری عظیم عمل می‌کند.

وزارت انرژی آمریکا اکنون برآورد می‌کند که ظرفیت زمین‌گرمایی می‌تواند تا سال ۲۰۵۰ به ۳۰۰ گیگاوات برسد که سه برابر کل تولید هسته‌ای فعلی آمریکا است. آژانس بین‌المللی انرژی نیز ظرفیت جهانی را تا ۸۰۰ گیگاوات تخمین می‌زند، در حالی‌که امروز فقط ۱۵ گیگاوات است. سال ۲۰۲۶ به‌نظر می‌رسد آغازی برای رنسانس بزرگ انرژی زمین‌گرمایی باشد.

‌ارزش‌های ورزشی؛ سالی پر از گفتگو درباره فوتبال و تجارت آزاد در آمریکای شمالی

سال ۲۰۲۶ برای آمریکای شمالی با دو رویداد مهم برگزاری مشترک جام جهانی فوتبال و آغاز بازنگری توافق تجاری USMCA میان آمریکا، مکزیک و کانادا همراه است. اما هر دو رویداد زیر سایه سیاست‌های دونالد ترامپ از تهدید برای جابه‌جایی بازی‌ها تا احتمال برهم‌زدن مسیر همکاری اقتصادی منطقه قرار گرفته‌اند.

USMCA مهم‌ترین آزمون سال ۲۰۲۶ است. سه کشور باید تصمیم بگیرند آیا این توافق برای ۱۶ سال دیگر تمدید شود یا خیر؛ در غیر این صورت، توافق وارد روند بررسی سالانه خواهد شد و احتمال انقضا در ۲۰۳۶ افزایش می‌یابد. منطقه آمریکای شمالی بزرگ‌ترین بلوک تجارت آزاد جهان است: تولید ناخالص داخلی ۳۱ تریلیون دلاری، تجارت درون‌منطقه‌ای بیش از ۲ تریلیون دلار و زنجیره‌های تأمینی که عمیقاً به هم گره خورده‌اند. آمریکا سرمایه و فناوری، کانادا منابع انرژی و مکزیک نیروی کار و ظرفیت تولید را تأمین می‌کنند؛ ترکیبی که رقابت با آسیا و به‌ویژه چین را ممکن کرده است.

اما ترامپ با دیدگاه «اول آمریکا» با USMCA رابطه‌ای دوگانه دارد. نگرانی‌های او شامل سخت‌تر کردن قواعد منشأ در صنعت خودرو، جلوگیری از نفوذ شرکت‌های چینی از مسیر مکزیک، اختلافات لبنیاتی با کانادا و انتقاد از سیاست‌های انرژی مکزیک است. این موضوع مذاکرات را پیچیده و پرتنش می‌کند.

مکزیک و کانادا واکنش‌های متفاوتی داشته‌اند؛ کانادا منتقد رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی ترامپ است، اما مکزیک تلاش کرده به او نزدیک شود؛ از ایجاد نهاد نظارتی بر سرمایه‌گذاری چینی گرفته تا پیشنهاد تعرفه‌های جدید علیه کشورهایی که توافق تجارت آزاد ندارند. با این حال، شین‌بائوم، رئیس جمهور مکزیک باید میان احترام‌گذاری به ترامپ و حفظ حاکمیت این کشور تعادل برقرار کند؛ در حالی که رشد اقتصادی پایین، محدودیت مالی و اصلاحات قضایی جنجالی موقعیت او را حساس کرده است.

در آمریکا، انتخابات میان‌دوره‌ای ترامپ را به اتخاذ مواضع تندتر از مهاجرت تا مبارزه با کارتل‌های مواد مخدر سوق می‌دهد و همین خطر تنش‌های عمیق‌تر را افزایش می‌دهد.

نتیجه آنکه سال ۲۰۲۶ برای آمریکای شمالی سالی آکنده از عدم قطعیت است. تمدید USMCA ممکن است، اما در صورتی که به‌دلیل فشارهای ترامپ شکست بخورد، تنش‌های شدید میان سه کشور قطعی خواهد بود.

اوزمپیک، اما بهتر؛ ‌نسلِ دومِ داروهای لاغری در راه است

بازار داروهای لاغری مبتنی بر آگونیست‌های GLP-1 با سرعتی بی‌سابقه در حال رشد است؛ هزینه جهانی این داروها در سال ۲۰۲۴ به ۵۴ میلیارد دلار رسید و در ۲۰۲۶ شاهد موج بزرگ‌تری از نوآوری خواهیم بود. این داروها که با نام‌هایی چون Wegovy، Ozempic، Mounjaro و Zepbound شناخته می‌شوند، علاوه بر کاهش وزن، مزایای پزشکی مهمی از جمله کاهش خطر بیماری‌های قلبی، کبدی و کلیوی دارند.

بزرگ‌ترین تحول ۲۰۲۶، عرضه نخستین نسخه‌های خوراکی GLP-1 خواهد بود. Novo Nordisk نسخه قرصی سمالگوتاید را معرفی می‌کند که میانگین کاهش وزن آن ۱۶.۶ درصد است. Eli Lilly نیز قرص orforglipron را ارائه می‌دهد که حدود ۱۲.۴ درصد کاهش وزن ایجاد کرده است. اگرچه اثرگذاری قرص‌ها کمتر از تزریق‌های هفتگی (۱۶ تا ۲۳ درصد) است، اما سهولت مصرف می‌تواند پذیرش آن‌ها را افزایش دهد.

در کنار قرص‌ها، نسل جدیدی از تزریق‌های پیشرفته نیز در راه است. ستاره اصلی سال ۲۰۲۶، ریتاتروتاید از شرکت لیلی است. داروی سه‌گانه‌فعال‌ساز با لقب «گودزیلا» که در مرحله دوم، کاهش وزن ۲۴ درصدی ایجاد کرده است. CagriSema از Novo Nordisk نیز در مرحله سوم ۲۳ درصد کاهش وزن را نشان داده است. علاوه بر آن، تزریق‌های طولانی‌اثر ماهانه مانند MariTide از Amgen با حدود ۲۰ درصد کاهش وزن، وارد مرحله سوم کارآزمایی می‌شوند.

هم‌زمان، تلاش‌هایی برای بهبود ترکیب بدنی بیماران در حال پیشرفت است. مهم‌ترین آن‌ها داروی آنتی‌بادی bimagrumab از لیلی است که با افزایش جرم عضلانی، نسبت چربیِ کاهش‌یافته را به‌طور چشمگیری بالا می‌برد. ترکیب این دارو با سمالگوتاید طی ۷۲ هفته، ۲۲ درصد کاهش وزن ایجاد کرده که ۹۳ درصد آن از چربی بوده است.

رقابت شدید، بازار را دگرگون می‌کند: داروهای نسل اول ارزان‌تر می‌شوند و برخی دولت‌ها احتمالاً قراردادهای جمعیتی برای پوشش بیماران امضا خواهند کرد. انقضای حق اختراع سمالگوتاید در بسیاری از بازارهای نوظهور در سال ۲۰۲۶ نیز راه را برای نسخه‌های ژنریک ارزان باز می‌کند و دسترسی را در کشورهایی مانند چین، هند و برزیل افزایش می‌دهد. طبق یک مدل، دسترسی جهانی به سمالگوتاید ژنریک می‌تواند سالانه بین ۲.۱ تا ۳.۱ میلیون مرگ را کاهش دهد.

هم‌زمان، تحقیقات نشان می‌دهد GLP-1ها فراتر از لاغری عمل می‌کنند: کاهش رویدادهای قلبی–عروقی، بهبود آپنه خواب، محافظت از کبد و کلیه و حتی اثرات احتمالی بر کاهش ریسک سرطان، آلزایمر و اعتیاد. با این شتاب علمی و تجاری، سال ۲۰۲۶ به احتمال زیاد سرنوشت‌سازترین سال در تاریخ این داروهای تحول‌آفرین خواهد بود.

اقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 549396
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *