xtrim

چرا آمریکا هزینه سنگین مدیریت تنش‌های ایران-اسرائیل را به جان می‌خرد؟

دولت ترامپ در تلاش است تا آتش‌بس میان اسرائیل و ایران را حفظ کند، از فروپاشی غزه جلوگیری کند، شرایط را برای کاهش تنش میان دمشق و تل‌آویو فراهم سازد و هم‌زمان حزب‌الله را زیر فشار دیپلماتیک و امنیتی فزاینده قرار دهد.

جهان صنعت نیوز، تحولات چند سال اخیر نشان می‌دهد که خاورمیانه بار دیگر به صحنه‌ای برای نقش‌آفرینی گسترده و مستقیم آمریکا تبدیل شده است؛ روندی که بسیاری آن را «بازآمریکایی‌سازی» منطقه می‌نامند. این بازگشت نه فقط اقدامی تاکتیکی، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از بحران‌های به‌هم‌پیوسته است که واشنگتن را وادار کرده است تا به جای تمرکز بر آسیا، اروپا و یا مسائل داخلی خود، بار دیگر در قلب سیاست‌های امنیتی و دیپلماتیک خاورمیانه قرار گیرد. با این حال، چنین وضعیتی می تواند آمریکا را وارد بحران های بی شماری کند.

ست جی. فرانتزمن در نشنال اینترست مدعی شده است: دولت فعلی آمریکا خود را در نقطه‌ای می‌بیند که برای پایان دادن یا مهار مجموعه‌ای از جنگ‌ها و تنش‌ها ناچار به حضور فعال در خاورمیانه شده است؛ از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و غزه، همگی در وضعیتی قرار دارند که بدون مدیریت آمریکا احتمال گسترش بحران افزایش می‌یابد.

نقطه شروع این بازگشت، حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و ورود اسرائیل به جنگی چند جانبه بود. این جنگ نه‌تنها اسرائیل و حماس را درگیر کرد، بلکه سایر بازیگران محور مقاومت، از جمله حزب‌الله لبنان، گروه‌های وابسته به ایران در عراق، و حوثی‌های یمن نیز وارد تقابل با اسرائیل شدند. آمریکا در واکنش، وارد بازی شد. این دخالت از هدایت تلاش‌های بشردوستانه در غزه گرفته تا انجام حملات محدود علیه نیروهای مقاومت، همگی نشانه‌هایی از نقش‌آفرینی واشنگتن بودند.

سیاست فعالانه

با آغاز دولت جدید ترامپ، این روند نه‌تنها متوقف نشد، بلکه در قالب سیاستی فعالانه تر ادامه یافت. دولت ترامپ در تلاش است تا آتش‌بس میان اسرائیل و ایران را حفظ کند، از فروپاشی غزه جلوگیری کند، شرایط را برای کاهش تنش میان دمشق و تل‌آویو فراهم سازد و هم‌زمان حزب‌الله را زیر فشار دیپلماتیک و امنیتی فزاینده قرار دهد.

یکی از تحولات نمادین این سال ها، دیدار رئیس‌جمهور سوریه، احمد الشرع با دونالد ترامپ در ۱۰ نوامبر بود؛ دیداری که می‌تواند آغازگر بازتعریف کامل رابطه آمریکا و سوریه باشد. از سال ۲۰۱۱ به این‌سو، آمریکا همواره به دنبال تغییر رژیم یا حداقل انزوای شدید دمشق بود، اما اکنون کاخ سفید تصمیم گرفته تا با دولت جدید سوریه تعامل مستقیم داشته باشد.

 در این چارچوب، واشنگتن در حال فشار بر نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF )در شرق این کشور است تا در ساختار امنیتی جدید ادغام شوند. این نیروها که از سال ۲۰۱۵ با حمایت آمریکا شکل گرفتند، اکنون باید با واحدهای ارتش سوریه، که اغلب دارای گرایش‌های محافظه‌کارانه و نزدیک به دولت الشرع هستند، ترکیب شوند. چنین روندی قطعا بدون چالش نخواهد بود، چرا که این نیروها یک نیروی سکولار، چپ‌گرا و مبتنی بر هویت کردی هستند، در حالی که ساختار امنیتی جدید دمشق هنوز دارای عناصر سنتی، قبیله‌ای و اسلامی است.

با این حال آمریکا به‌خوبی می‌داند که بدون حفاظت از نیروهای پیشتیبان سریع، تمام دستاوردهای پیشین مقابله با داعش فرو خواهد ریخت. این یعنی برخلاف سیاست آمریکا مبنی بر خروج از سوریه سال ۲۰۱۹، اکنون حضور مشورتی، اطلاعاتی و حتی محدود نظامی آمریکا در سوریه ضروری‌تر از گذشته است.

 مرحله تازه در عراق

آمریکا در عراق نیز با مرحله‌ای تازه روبه‌روست. دولت ترامپ در حال بررسی این است که با کاهش تهدید داعش، ماهیت حضور آمریکا چگونه باید تغییر کند. تماس‌های مکرر مقام‌های دفاعی آمریکا با ارتش عراق، سفر مقامات بلندپایه به بغداد و انتقال نیروها به منطقه خودمختار کردستان بخشی از این بازتعریف هستند.

حضور آمریکا در کردستان، که دست‌کم تا سال ۲۰۲۶ تمدید شده است، نشان‌ می دهد که واشنگتن منطقه را همچنان محور ثبات می‌داند. علاوه بر این، آمریکا امیدوار است گفت‌وگوهای ترکیه با حزب کارگران کردستان (PKK) بتواند تنش‌ها را در شمال عراق کاهش دهد، زیرا این تنش‌ها یکی از مهم‌ترین موانع ثبات بلندمدت هستند. آینده عراق نیز با آینده سوریه گره خورده است؛ هرگونه بی‌ثباتی در عراق می‌تواند زمینه‌ساز دوباره تقویت داعش یا دیگر گروه‌های افراطی شود.

خلع سلاح حزب الله

لبنان یکی از پیچیده‌ترین چالش‌های آمریکا در منطقه است. واشنگتن با تمام توان دیپلماتیک خود بر دولت لبنان فشار می‌آورد تا روندی برای محدودسازی یا خلع سلاح حزب‌الله آغاز کند. این تلاش‌ها شامل سفرهای مقام‌هایی همچون تام باراک، مورگان اورتاگوس، و سباستین گورکا به بیروت است.

اما واقعیت این است که حزب‌الله از نظر نظامی، سیاسی و اجتماعی قدرتی بی‌رقیب در لبنان است و هیچ دولتی توان مقابله مستقیم با آن را ندارد. از سوی دیگر، اسرائیل حملات دقیق و مداومی علیه اهداف حزب‌الله انجام می‌دهد، که خطر آغاز جنگی گسترده‌تر را افزایش می‌دهد. در چنین شرایطی، می توان گفت که آمریکا در یک معمای امنیتی گرفتار شده است؛ درواقع، اگر دولت لبنان برای خلع سلاح حزب الله کاری نکند، جنگ میان لبنان و اسرائیل محتمل است و اگر واشنگتن فشار بیشتری بیاورد، ممکن است دولت لبنان سقوط کند.

بنابراین، در این میان نقش آمریکا به مدیریت خطر، کنترل تنش و تلاش برای جلوگیری از یک درگیری منطقه‌ای بزرگ‌تر تبدیل شده است.

غزه

در حال حاضر بزرگ‌ترین چالش واشنگتن، مسئله غزه است. دولت ترامپ از زمان آغاز به‌کار خود تلاش کرده است تا آتش‌بس میان اسرائیل و حماس را تثبیت کند و شرایط را برای جلوگیری از بازگشت کامل جنگ فراهم سازد. به ادعای نویسنده، نیروهای آمریکایی در نزدیکی غزه و مقام‌های سنتکام در حال طرح‌ریزی سازوکاری برای حفظ آرامش و جلوگیری از افزایش درگیری هستند. ایجاد نیروی امنیتی چندملیتی برای غزه که آمریکا پیشنهاد آن را داده است، نشانه‌ای از تعهد جدید واشنگتن به مدیریت مستقیم اوضاع در این نوار کوچک اما بسیار حساس است.

آنچه خاورمیانه امروز را متفاوت می‌کند، وجود جنگ نیست؛ چرا که جنگ همیشه در منطقه بوده است. تفاوت اصلی این است که همه بحران‌ها اکنون به‌طور عمیقی به یکدیگر متصل هستند؛ یعنی:

اگر لبنان بی‌ثبات شود، سوریه و اسرائیل تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

دوم آنکه هرگونه تنش در عراق می‌تواند نیروهای آمریکایی را تهدید کند و به بازگشت داعش منجر شود. همچنین بحران غزه می‌تواند ایران، لبنان، یمن و دیگر گروه‌های منطقه را وارد دور تازه از جنگ کند.

در نهایت هرگونه تنشی میان دمشق و تل‌آویو می‌تواند هر گونه دستاوردهای امنیتی آمریکا را نابود کند.
بنا بر ادعای نویسنده به همین دلیل، بازآمریکایی‌سازی خاورمیانه نه یک انتخاب آزادانه، بلکه نتیجه فشار ساختاری این بحران‌هاست. هزینه کنار کشیدن آمریکا، بیش از ماندن خواهد بود.

دوره ثبات نسبی 

به زعم نویسنده، اگر آمریکا بتواند آتش‌بس در غزه را تثبیت کند، لبنان را از جنگ دور نگه دارد، روند ادغام امنیتی در سوریه را هدایت کند و عراق را به مسیر باثباتی برگرداند، آن‌گاه ممکن است پس از دهه‌ها درگیری، منطقه وارد دوره‌ای تازه از ثبات نسبی شود. این وضعیت میتواند فصل پایانی داستانی باشد که که از جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱ آغاز شد و با جنگ علیه تروریسم پس از ۱۱ سپتامبر ادامه یافت.

اما رسیدن به چنین نقطه‌ای به شدت دشوار است. ترامپ با انتشار بیانیه‌هایی درباره صلح پایدار این چشم‌انداز را ترسیم کرده است، اما واقعیت میدانی نشان می‌دهد که تنها مدیریت ماهرانه، صبر و حضور مستمر می‌تواند چنین هدفی را ممکن کند.

اقتصادنیوز

سیاسی
شناسه : 549801
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *