بریکس در عصر آشوب؛ بلوکی بزرگ با قلبی ناهماهنگ

بریکس در حالی بهدلیل رفتارهای غیرقابل پیشبینی آمریکا بهعنوان بیمه ژئوپلیتیکی برای بسیاری از کشورها مطرح شده که اختلافات درونی عمیق، این بلوک را از تبدیلشدن به یک بازیگر منسجم در نظم جهانی بازمیدارد.
جهان صنعت نیوز – در یک دهه اخیر، نظام بینالمللی وارد مرحلهای شده که برخی تحلیلگران آن را «عصر آشوب» توصیف میکنند؛ دورهای که در آن، نظم مبتنی بر قدرتهای غربی شکاف برداشته و رفتارهای غیرقابل پیشبینی بازیگران اصلی، اعتبار سازوکارهای سنتی همکاری جهانی را کاهش داده است. برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه، این تحولات تنها به معنای بیثباتی اقتصادی و فشارهای ژئوپلیتیکی نیست و فرصتی برای بازتعریف جایگاه خود در ساختار قدرت جهانی است. در این میان، گروه بریکس که اکنون شامل ده کشور از برزیل و روسیه گرفته تا مصر، ایران، اندونزی و امارات است، بیش از هر زمان دیگر در مرکز این توجه قرار گرفته است.
این بلوک که در ابتدا صرفاً یک چارچوب مشورتی میان پنج اقتصاد نوظهور بود، امروز در نگاه رهبران اعضا به سکویی برای کاهش وابستگی به غرب، ایجاد ساختارهای مالی مستقل و تنوعبخشی به روابط اقتصادی تبدیل شده است. اما آنچه بریکس را در سال جاری برجستهتر کرد، صرفاً تحولات جهانی نبود و رفتار غیرمنتظره و پیشبینیناپذیر دولت آمریکا بود که به شکلی ناخواسته این ائتلاف را از یک ابتکار نمادین به یک گزینه راهبردی ارتقا داد.
با افزایش تعرفههای آمریکا علیه برزیل، هند و آفریقای جنوبی، تهدید به اعمال جریمههای سنگین علیه کشورهایی که بهدنبال کاهش وابستگی به دلار هستند و همراه شدن این رویکرد با مداخلات نظامی پرحاشیه، بسیاری از دولتهای جهان به این جمعبندی رسیدند که روابط با واشنگتن دیگر قابل اتکا نیست. در چنین فضایی، بریکس برای اعضا نه صرفاً یک گروه سیاسی بلکه نوعی بیمه ژئوپلیتیکی است؛ سپری که میتواند در برابر شوکهای ناشی از تصمیمات یکجانبه ایالات متحده نقش محافظتی ایفا کند.
تضاد میان فرصت بیرونی و ناهماهنگی درونی
گرچه فشارهای بیرونی موجب نزدیکی بیشتر اعضا شده است، اما واقعیت آن است که بریکس در سطح درونی با شکافهای عمیقی مواجه است؛ شکافهایی که ریشه در ماهیت متفاوت کشورهای عضو دارد و اجازه نمیدهد این ائتلاف به بازیگری هماهنگ و قدرتمند تبدیل شود.
نخستین عامل، تفاوت اساسی در سطح دشمنی یا نزدیکی اعضا با آمریکا است. چین و روسیه، واشنگتن را بهطور بنیادین رقیب راهبردی میدانند و از هر فرصتی برای کاهش نفوذ آمریکا استقبال میکنند. در مقابل، کشورهایی مانند هند به روابط امنیتی و فناوری با آمریکا متکی هستند و نمیخواهند عضویت در بریکس به معنای قرار گرفتن در یک محور ضدغربی تعبیر شود. برزیل و آفریقای جنوبی نیز بیشتر نگران بیثباتی رفتار آمریکا هستند تا خودِ نظم آمریکامحور. این تفاوت رویکرد باعث شده که تصمیمگیری مشترک در موضوعات حساس عملاً ناممکن شود.
دومین عامل، رقابتهای اقتصادی میان اعضاست. چین، بهعنوان قدرت صنعتی مسلط، صادرات عظیمی از فولاد، نساجی و خودرو به بازار اعضا دارد؛ صادراتی که صنایع بومی برزیل و آفریقای جنوبی را تحت فشار قرار میدهد. این تنش اقتصادی، انگیزه همکاری عمیق و بلندمدت را تضعیف میکند و حتی رهبران برخی کشورها را به سمت سیاستهای حمایتی و محدودکننده سوق میدهد. در چنین شرایطی، صحبت از ایجاد بازار مشترک یا همگرایی اقتصادی، بیشتر شبیه آرزو به نظر میرسد.
سومین عامل، اختلافنظر درباره نقش چین در آینده بریکس است. پکن مایل است این بلوک را به بستری برای نمایش قدرت مالی و اقتصادی خود تبدیل کند، اما هند، برزیل و حتی کشورهای جدیدتر مانند امارات و مصر نگران آن هستند که بریکس به ابزاری برای گسترش نفوذ سیاسی چین بدل شود. این بیاعتمادی، هرچند پنهان و در سطح رسمی کمتر بیان میشود، اما در تصمیمگیریهای کلیدی خود را نشان میدهد.
چهارمین عامل، گسترش سریع و بدون آمادهسازی کافی است. اضافه شدن پنج عضو جدید طی سه سال اخیر، ترکیب گروه را پیچیدهتر کرده است. کشورهایی مانند ایران و اتیوپی از لحاظ ساختار اقتصادی، سیاست خارجی و رویکرد به روابط جهانی تفاوتهای بنیادینی با اندونزی یا امارات دارند. این تنوع هم فرصت ایجاد کرده و هم اختلاف؛ زیرا هر گونه تصمیم مشترک نیازمند توافق گروهی بزرگتر با منافع متفاوتتر است.
در نتیجه این شکافها، بریکس بهرغم ظرفیت جمعیتی و اقتصادی قابل توجه، هنوز نتوانسته در موضوعات کلیدی جهانی موضعی واحد اتخاذ کند. نمونه روشن آن، واکنش مبهم و خنثی این گروه به حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران بود؛ رخدادی که به ظاهر میتوانست نقطه وحدت باشد اما بهدلیل اختلاف منافع کشورها، به بیانیهای محتاطانه و کماثر بدل شد.
بحران انسجام: وقتی بلوک نمیتواند یک صدا باشد
نشستهای اخیر این گروه، نشانههایی از بحران همگرایی را آشکار کرده است. برای نخستینبار، وزرای خارجه بریکس نتوانستند یک بیانیه مشترک صادر کنند. دلیل این اختلاف تنها مسائل مالی یا امنیتی نبود؛ بلکه حتی موضوعی ظاهراً ساده مانند اصلاح ساختار شورای امنیت سازمان ملل نیز به اختلاف جدی میان اعضا انجامید. مصر و اتیوپی با بیان اینکه نمیخواهند درگیر رقابت ژئوپلیتیکی آفریقا شوند، با مفاد پیشنهادی مخالفت کردند و مانع توافق شدند.
از سوی دیگر، جلسهای که قرار بود به تدوین راهبرد مشترک مقابله با تحریمها و تعرفههای آمریکا اختصاص یابد، بدون نتیجه مشخص پایان یافت. رهبران برخی کشورها حاضر نشدند حتی بهصورت حضوری شرکت کنند. این عدم مشارکت نه نشانه بیاهمیتی نشست، بلکه بیانگر ناتوانی گروه در رسیدن به هدفی مشترک بود.
این وضعیت نشان میدهد که بریکس با وجود گسترش اعضا، فاقد عنصر حیاتی آمادگی برای واگذاری بخشی از استقلال در برابر هدف مشترک است که سازمانهایی مانند G7 را به بازیگری مؤثر تبدیل کرده است. در گروهی که هر عضو میخواهد مستقل اما نزدیک باشد، هیچ سازوکار الزامآور و مؤثری شکل نمیگیرد.
حتی بانک توسعه جدید به عنوان یکی از معدود نهادهای رسمی بریکس نیز نتوانسته نقش مؤثری ایفا کند و هنوز در مقایسه با همتایانی مانند بانک جهانی، به بازیگری حاشیهای محدود است. بدون تقویت چنین نهادهایی، صحبت از ایجاد نظم مالی جایگزین چندان واقعبینانه نیست.
فرصتهای از دست رفته و آینده مبهم بلوک
در ظاهر، شرایط جهانی میتوانست به نفع بریکس باشد. سیاستهای غیرقابلپیشبینی واشنگتن بسیاری از کشورها را به فکر تنوعبخشی به روابط سیاسی و مالی انداخته و تقاضا برای عضویت در این بلوک رو به افزایش است. از آسیا تا آفریقا و آمریکای لاتین، کشورهایی صف بستهاند تا به این گروه بپیوندند. اما واقعیت آن است که گسترش اعضا جایگزینی برای انسجام نیست.
اگر این بلوک نتواند سازوکارهای مشترک برای مدیریت اختلافات ایجاد کند، گسترش بیش از حد تنها منجر به عمق یافتن شکافها خواهد شد. هر عضو جدید، منافع و اولویتهای جدیدی با خود میآورد که رسیدن به اجماع را دشوارتر میکند. تجربه سه سال اخیر نشان داده که افزایش کمی، لزوماً به قدرت کیفی نمیانجامد.
به همین دلیل، چشمانداز بریکس در آینده نزدیک نه جهش خواهد بود و نه فروپاشی. این گروه احتمالاً به مسیر فعلی خود ادامه خواهد داد: صدور بیانیههای کلی، جذب اعضای بیشتر و هماهنگی محدود در برخی حوزهها مانند تجارت یا انرژی. اما اینکه بتواند به ستون جدیدی از نظم بینالمللی تبدیل شود، نیازمند اصلاحات ساختاری عمیقی است که هنوز ارادهای برای آنها شکل نگرفته است.
پیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :
