xtrim

هجوم تتر به طلا؛ دلار دیجیتال نهنگ بازار طلا شد؟

تتر با تبدیل‌شدن از یک استیبل‌کوین دلاری به بازیگری بزرگ در بازار طلا، عملاً نقش یک «بانک سایه» فراملی را ایفا می‌کند و این تغییر می‌تواند تعادل چند بازار مالی و کالایی جهان را به‌طور هم‌زمان دچار دگرگونی و ریسک کند.

جهان صنعت نیوز – تتر در ظاهر تنها یک شرکت فعال در دنیای رمزارزهاست؛ ناشر بزرگ‌ترین استیبل‌کوین جهان که قرار است یک دلار دیجیتال باثبات باشد. اما در عمل، آنچه شکل گرفته بیشتر شبیه یک «بانک سایه» است تا یک استارت‌آپ کریپتویی. تتر حدود ۱۸۰ میلیارد دلار توکن منتشر کرده و در برابر این تعهد، بخش عمده منابع را اوراق خزانه‌داری آمریکا و سایر دارایی‌ها خریداری کرده است. سود بهره این دارایی‌ها که در دنیای نرخ‌های بهره بالای امروز رقم بسیار بزرگی است، به جیب مالکان خصوصی این شرکت می‌رود و دارندگان توکن از آن بی نصیب هستند.

تا همین‌جا، دو ویژگی ساختاری دیده می‌شود که تتر را به یک بازیگر خاص در نظام مالی جهانی تبدیل می‌کند. اول، مقیاس ترازنامه که دیگر در حد یک شرکت کوچک نیست و با صندوق‌های بزرگ بازار پول رقابت می‌کند؛ دوم، ابهام و عدم شفافیت در ترکیب دارایی‌ها، روابط مالکیتی و میزان ریسک واقعی آن است. حالا با چرخش استراتژیک این شرکت به سمت طلا، معادله پیچیده‌تر شده است؛ زیرا تتر نه فقط در بازار پول بلکه در بازار کالاهای استراتژیک نیز به یک بازیگر قابل اعتنا تبدیل شده است.

این‌که یک استیبل‌کوینِ متصل به دلار، به‌طور موازی در حال تبدیل‌شدن به یکی از بزرگ‌ترین دارندگان طلای جهان (خارج از بانک‌های مرکزی) است، از نظر اقتصادی چیزی بسیار فراتر از یک انتخاب سرمایه‌گذاری ساده است؛ این تصمیم، به‌طور بالقوه تعادل چند بازار مهم را هم‌زمان تحت تأثیر قرار می‌دهد.

چرا یک ناشر دلار دیجیتال به طلای فیزیکی پناه برده است؟

ورود تتر به بازار طلا دو لایه دارد؛ یک لایه آشکار و یک لایه پنهان‌تر. لایه آشکار، همان توضیحی است که منابع نزدیک به شرکت می‌دهند؛ مدیران تتر معتقدند طلا هنوز بهترین ذخیره ارزش در برابر تورم و نااطمینانی است و از رمزارزها هم قابل‌اعتمادتر عمل کرده است. این نگاه، ظاهراً تناقض‌آمیز است؛ شرکتی که سودش را از رونق کریپتو و گسترش بازار رمزارز می‌برد، در سطح استراتژیک، به‌جای شرط‌بندی بر آینده رمزارزها، روی یک دارایی بسیار قدیمی، فیزیکی و سنتی مثل طلا حساب باز کرده است. همین نکته، ناگفته می‌گوید که حتی در نگاه بخشی از درون صنعت، کریپتو هنوز پناهگاه امن نیست.

اما لایه پنهان‌تر، به منطق ترازنامه‌ای و قدرت چانه‌زنی برمی‌گردد. تتر از منظر اقتصادی در دو جبهه نیاز به محافظت دارد. نخست، باید در برابر ریسک‌های رگولاتوری و مالی آمریکا و اروپا استراتژی مناسبی را اتخاد کند؛ هرچه وابستگی کامل ذخایر شرکت به اوراق خزانه‌داری، سپرده‌های بانکی و دارایی‌های وابسته به نظام مالی غرب کمتر شود، توان تتر برای تاب‌آوری در برابر فشارهای حقوقی و سیاسی بیشتر خواهد بود. داشتن یک بلوک طلای فیزیکی یا دارایی‌های مبتنی بر طلا نوعی بیمه در برابر سناریوهای حاد مانند تحریم مستقیم، بلوکه‌شدن دارایی‌ها، محدودیت دسترسی به سیستم بانکی آمریکا یا حتی نگرانی در قابلیت نقدشوندگی بخشی از دارایی‌های دلاری است.

دوم، از زاویه اقتصادی، طلا برای تتر فقط یک دارایی منفعل نیست؛ بلکه می‌تواند تبدیل به پایه‌ای برای مدل‌های کسب‌وکار جدید شود؛ از انتشار استیبل‌کوین‌های پشتوانه‌طلا گرفته تا ساختن یک شبکه مالی موازی مبتنی بر طلا، جایی که تتر بین استخراج‌کنندگان، شرکت‌های رویالتی و سرمایه‌گذاران خرد نقش واسطه‌ای جدید بازی کند. خرید سهام کنترلی در شرکت‌های رویالتی طلا، درست در همین چارچوب قابل فهم است؛ تتر به‌جای اینکه فقط طلای انبارشده داشته باشد، در حال ساختن یک کمربند تأمین طلای آتی است که جریان درآمدی نسبتاً باثباتی ایجاد می‌کند و نیازش به بازار نقدی را هم کاهش می‌دهد.

پیامدهای تمرکز طلای جهان در دست یک بازیگر غیرشفاف

داده‌هایی که در گزارش‌ها به آن اشاره شده، نشان می‌دهد تتر اکنون در حد و اندازه برخی بانک‌های مرکزی کوچک، طلا در اختیار دارد و در یک فصل، چیزی نزدیک به ۲ درصد کل تقاضای جهانی طلا و حدود ۱۲ درصد خرید بانک‌های مرکزی را به خود اختصاص داده است. این مقیاس، پیامدهای مهمی دارد.

نخست، متمرکز شدن تقاضای طلا در دست یک نهاد خصوصی غیرشفاف، ریسک نوسان‌پذیری ساختاری را بالا می‌برد. اگر یک بانک مرکزی حجم خرید خود را تغییر دهد، این تغییر معمولاً در چارچوب استراتژی‌های سیاستی تدریجی، قابل پیش‌بینی‌تر است و در یک منظومه نهادی پاسخ‌گو قرار دارد. اما تصمیم‌های یک شرکت خصوصی که به‌صورت محدود تحت نظارت عمومی است، می‌تواند ناگهان تغییر کند. اگر تتر به هر دلیل (فشار رگولاتوری، بحران نقدینگی، یا تغییر استراتژی داخلی) ناچار به فروش بخشی از ذخایر طلا شود، این اقدام می‌تواند شوک قیمتی قابل توجهی ایجاد کند.

دوم، این سطح از حضور در طلا با ماهیت ادعایی تتر، یعنی استیبل‌کوینِ کاملاً باثبات متصل به دلار، در تضاد است. ماهیت یک استیبل‌کوین دلاری، به‌صورت کلاسیک، اقتضا می‌کند که ذخایر آن تقریباً بدون ریسک و بسیار نقدشونده مانند صندوق بازار پول باشد. هرچه وزن دارایی‌های با ریسک بازار (مثل طلا، بیت‌کوین، شرکت‌های معدنی یا انواع اوراق پرریسک) در ذخایر بالا برود، احتمال ناهم‌زمانی بین ارزش اسمی تعهدات و ارزش بازار دارایی‌ها بیشتر می‌شود.

همین نگرانی است که باعث شده نهادهایی مانند S&P ذخایر تتر را از نظر کیفیت، در طبقه ضعیف ارزیابی کنند؛ زیرا در یک بحران، امکان دارد قیمت طلا و دیگر دارایی‌های پرریسک افت کند، در حالی که دارندگان توکن، هم‌زمان برای بازخرید به سمت تتر هجوم بیاورند. در این حالت، حتی اگر در بلندمدت ترازنامه مثبت به نظر برسد، در کوتاه‌مدت ریسک بحران نقدینگی بسیار جدی است.

تلاقی رمزارز، طلا و ژئوپلیتیک

حرکت تتر به سمت طلا یک لایه ژئوپلیتیک هم دارد که برای کشورهایی مانند ایران، ترکیه، روسیه و سایر اقتصادهای درگیر با محدودیت‌های دلاری معنادار است. اگر یک استیبل‌کوینِ شبه‌دلاری، در کنار ذخایر دلار، تکیه‌گاه مهمی بر طلا ایجاد کند و شبکه‌ای از روابط با شرکت‌های معدنی و رویالتی در کشورهای مختلف بسازد، به‌تدریج یک زیرساخت مالی موازی شکل می‌گیرد که می‌تواند در معاملات بین بازیگران غیردولتی و حتی دولت‌های تحریم‌شده استفاده شود؛ چیزی شبیه یک لایه سایه از نظام طلا-دلار.

این تصویر البته هنوز در حد یک سناریوی بالقوه است، اما روندها نشان می‌دهد که کریپتو، طلا و دلار، سه ضلع جدا از هم نیستند؛ در حال بافتن یک شبکه جدید هستند. تتر در این میان، به‌نوعی نقش اتصال‌دهنده را ایفا می‌کند: دلار را از طریق استیبل‌کوین وارد زیست‌بوم رمزارز می‌کند، بخشی از مازاد دلاری را به طلا تبدیل می‌کند، و از طریق طلا به معادن، رویالتی‌ها و اقتصادهای حاشیه‌ای دسترسی می‌گیرد.

از منظر سیاست‌گذاری، این وضعیت چند اثر مهم به همراه دارد. نخست این‌که قدرت مالی، در حال انتقال بخش‌هایی از خود به نهادهای خصوصی فراملی است؛ نهادهایی که نه شبیه بانک‌های سنتی هستند، نه مشابه صندوق‌های ثروت حاکمیتی و نه کاملاً در دایره رگولاتوری سنتی می‌گنجند. دوم، بازارهایی که زمانی به‌طور نسبی در اختیار بازیگران دولتی بود (مانند بازار طلای بانک‌های مرکزی)، اکنون به‌طور فزاینده‌ای تحت تأثیر تصمیم‌های بازیگران کریپتویی قرار می‌گیرند.

تتر به‌عنوان آینه‌ای از اقتصاد مالیِ امروز

داستان تتر و طلا را می‌توان به‌عنوان یک نماد از اقتصاد مالی پس از بحران‌های دهه‌های اخیر خواند: اقتصادی که در آن، مرز میان بانک، صندوق، شرکت فناوری و بازیگر ژئوپلیتیک کم‌رنگ شده است. یک شرکت خصوصی که از دل فضای بی‌قانون کریپتو بیرون آمده، امروز هم‌زمان نقش صادرکننده شبه‌پول دلاری، خریدار بزرگ اوراق خزانه‌داری آمریکا، بازیگر معنی‌دار بازار طلا، و سرمایه‌گذار کنترلی در شرکت‌های زنجیره تأمین طلا را ایفا می‌کند؛ آن هم بدون شفافیتی در سطح بانک‌های بزرگ و بدون ساختار پاسخ‌گویی عمومی.

برای ناظران، دو سطح نگرانی و دو سطح فرصت وجود دارد. نگرانی از منظر ثبات مالی و احتمال شکل‌گیری یک نقطه شکست جدید در نظام پولی-مالی جهان و فرصت از منظر مطالعه یک نمونه عینی از اینکه چگونه ترکیب فناوری، فاصله رگولاتوری و سودآوری غیرعادی می‌تواند در مدت کوتاه، یک بازیگر حاشیه‌ای را به نهنگ چند بازار تبدیل کند.

برای سرمایه‌گذاران خرد، تتر در ظاهر یک دلار دیجیتال ساده است، اما پشت این نماد ثابت، ترازنامه‌ای قرار دارد که روی طلای فیزیکی، بیت‌کوین، اوراق خزانه‌داری و حتی شرکت‌های معدنی شرط بسته است. نتیجه این است که ریسک واقعی نگهداری این دلار دیجیتال به‌مراتب پیچیده‌تر از یک سپرده معمولی دلاری است؛ حتی اگر تا امروز، به‌خاطر رونق بازار و نبود شوک بزرگ، این ریسک خود را به‌طور عینی نشان نداده باشد.

اخبار برگزیدهارز دیجیتالطلا و ارز
شناسه : 553666
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *