اعتیاد به هوش مصنوعی؛ انسانهایی بدون قدرت تفکر!

استفاده افراطی از هوش مصنوعی به مرحلهای رسیده است که برخی افراد دیگر بدون کمک رباتها قادر به تصمیمگیریهای ساده روزمره نیستند. اتکای مداوم به چتباتها در حال تغییر الگوهای شناختی انسان است که به وابستگی ذهنی و کاهش توان تفکر مستقل منجر میشود.
جهان صنعت نیوز – سه سال پس از اوجگیری موج هوش مصنوعی مولد، اکنون نشانههای آشکاری از وابستگی ذهنی کاربران به این فناوری دیده میشود؛ نوعی اتوماسیون شناختی که در آن افراد بخشهایی از تفکر، تحلیل و حتی تصمیمگیریهای روزمره خود را به چتباتها واگذار کردهاند. روایتهای کاربران حرفهای، پژوهشگران، پزشکان حوزه اعتیاد و حتی متخصصان آموزشی نشان میدهد که این پدیده بهسرعت در حال گسترش است و آثار روانی و شناختی قابل توجهی بر کاربران گذاشته است. برخی افراد دیگر نمیتوانند بدون مساعدت هوش مصنوعی قدمی در زندگی روزمره بردارند و این مسئله به موضوعی جدی در تحلیل آینده رابطه انسان و فناوری تبدیل شده است.
تیم متز، کاربر ۴۴ ساله و فعال در حوزه بازاریابی محتوایی، نمونهای برجسته از این وابستگی رو به رشد است. او روزانه تا هشت ساعت با هوش مصنوعی کار میکند و گاه شش جلسه همزمان را با یک ربات فعال نگه میدارد. او از هوش مصنوعی برای مشاوره زناشویی و تربیت فرزند گرفته تا خرید میوه و تشخیص رسیدگی آن استفاده میکند. حتی هنگام نگرانی درباره سقوط احتمالی درختی نزدیک خانهاش، عکس آن را برای ربات ارسال کرده و پس از توصیه آن، شب را در خانه دوستش گذرانده است. این سطح از اعتماد و اتکا، نشاندهنده انتقال بخشی از تفکر و تصمیمسازی انسانی به سامانهای است که قرار بود نقش کمکی داشته باشد.
متز علاوه بر استفاده در تصمیمگیریهای روزمره، برای آمادگی جهت مصاحبه نیز از ربات کمک گرفته است. او قبل از گفتوگو با خبرنگار، از هوش مصنوعی خواسته که با جستوجوی آنلاین و تحلیل اطلاعات، سوالات احتمالی را پیشبینی کند. نتیجه کار نشان داد که هوش مصنوعی توانسته سه سؤال مصاحبه را با دقت قابل توجهی حدس بزند. این تجربه برای بسیاری از کاربران سنگین نشان میدهد که چگونه اتکا به هوش مصنوعی میتواند به بخشی از رفتارهای ناخودآگاه انسان تبدیل شود.
از راهنمای روزمره تا جایگزین تفکر مستقل
این الگو محدود به متز نیست. گروهی جدید از کاربران که خود را LLeMmings مینامند، تقریباً تمام جنبههای زندگی خود را از نوشتن ایمیلها و تصمیمات کوچک روزمره تا مسائل پیچیدهتر از طریق هوش مصنوعی مدیریت میکنند. اصطلاح LLeMmings به کاربرانی اشاره دارد که مانند «موشهای صحرایی» مجازی، بدون راهنمایی رباتها قادر به ادامه مسیر نیستند. برای آنان، هوش مصنوعی نه یک ابزار بلکه واسطه اصلی دریافت اطلاعات و شکلدهی به تصمیمهاست.
جیمز بدفورد، استاد دانشگاه نیوساوت ولز نیز از وضعیت مشابهی خبر داده است. او پس از استفاده روزانه از هوش مصنوعی، به مرحلهای رسیده بود که حتی برای کمک به زنی که ایرپادش بین صندلیهای قطار افتاده بود، ابتدا میخواست از چتبات راهحل بپرسد. به گفته او، مغزش قبل از هر اقدام مستقل، بهطور خودکار به سمت درخواست کمک از هوش مصنوعی متمایل شده بود. بدفورد پس از این تجربه تصمیم گرفت یک ماه کامل از هوش مصنوعی فاصله بگیرد. این دوره به او احساس بازگشت توان تفکر مستقل را داد، هرچند پس از پایان دوره دوباره به روال قبلی بازگشت.
چنین نمونههایی نشاندهنده یک الگوی جدید هستند. استفاده افراطی از چتباتها میتواند به تغییر در الگوهای شناختی منجر شود؛ تغییری که به تدریج وابستگی ذهنی ایجاد میکند. همانگونه که نوشتن ارزش حافظهمحور را کاهش داد و ماشینحساب توان محاسبات ساده ذهنی را کمرنگ کرد، هوش مصنوعی نیز ممکن است توان تحلیل، تمرکز و تصمیمگیری مستقل را در انسان تضعیف کند. پرسش اصلی اکنون این نیست که آیا این تحول رخ میدهد یا نه بلکه این است که کدام قابلیتهای ذهنی تقویت و کدام تضعیف خواهد شد.
اینس لی، اقتصاددان اهل لندن، نیز تجربه مشابهی داشته است. او در نوشتههای خود توصیف میکند که چگونه گاهی نمیتواند کارهای مهم را مگر با کمک اولیه هوش مصنوعی آغاز کند. در حالی که پیش از این، شبکههای اجتماعی بزرگترین حواسپرتی او بودند، اکنون چتباتها باعث میشوند در همان لحظه آغازین کار، تمرکز او به سمت تعامل با رباتها برود؛ تعاملی که در ظاهر کمککننده است، اما در عمل میتواند تفکر انتقادی را تحلیل ببرد. متخصص دیگری نیز از تجربهای مشابه در نوشتن ایمیلها سخن گفته است؛ جایی که حوزهای که زمانی نقطه قوت فرد بود، بهتدریج به عرصهای وابسته به بازخورد ربات تبدیل شده است.
هوش مصنوعی چگونه از نقاط ضعف شناختی انسان استفاده میکند؟
یکی از نگرانیهای اصلی، استفاده سیستماتیک هوش مصنوعی از الگوهای طبیعی مغز انسان است. مغز برای صرفهجویی در انرژی از هر میانبری استقبال میکند و چتباتها دقیقاً چنین میانبری ارائه میدهند. آنها در هر موضوعی پاسخ میدهند، حتی اگر پاسخ ناقص، نادرست یا غیرعلمی باشد. این رفتار از یکسو بار شناختی را از دوش انسان برمیدارد و از سوی دیگر باعث میشود افراد در شرایط اضطراب یا تصمیمگیریهای دشوار، به جای اتکا به تفکر خود، به رباتها پناه ببرند.
نمونهای از این رفتار را میتوان در جوانی مشاهده کرد که در شرایط استرسزا، از چتبات درباره احتمال سالم بودن دوستانش پرسید؛ پرسشی که خود کاربر نیز میدانست ربات توانایی پاسخ علمی به آن ندارد. در موارد دیگر، این کاربر از ربات درباره احتمال سرقت هویتش یا حتی ضرورت تماس با شماره اضطراری سوال کرده بود. هدف اصلی او نه بهدست آوردن حقیقت، بلکه یافتن نوعی اطمینان فوری بود؛ مسکنی موقت برای اضطراب.
در چنین شرایطی، رباتها ممکن است رفتاری شبیه به نوعی همدلی مصنوعی از خود بروز دهند، اما این موضوع میتواند موجب تقویت الگوهای فکری نادرست شود. به همین دلیل برخی پزشکان از اصطلاح روانپریشی ناشی از هوش مصنوعی استفاده کردهاند؛ وضعیتی که در آن کاربر به شکل بیمارگونهای برای تحلیل ذهنی به ربات متکی میشود.
نقش شرکتهای سازنده: کمک یا تشویق وابستگی؟
شرکتهای توسعهدهنده هوش مصنوعی نیز از این چالش آگاهاند. مدیرعامل یکی از این شرکتها هشدار داده است که بسیاری از جوانان نمیتوانند بدون مشورت دائمی با چتباتها تصمیمی بگیرند. با این حال، شرکتها در موقعیتی پیچیده قرار دارند؛ زیرا مدل کسبوکار آنها بر استفاده هرچه گستردهتر از این ابزارها استوار است. هرچه افراد زمان بیشتری با چتباتها سپری کنند، درآمد بیشتری حاصل میشود. این تناقض درونی باعث شده تلاش شرکتها برای کاهش وابستگی کاربران محدود و گاه ناکارآمد باشد.
یکی از اقداماتی که اخیراً معرفی شده، حالت مطالعه است؛ حالتی که کاربران را به تفکر مرحلهای تشویق میکند تا صرفاً پاسخ نهایی را دریافت نکنند. برخی شرکتها نیز یادآورهای زمانی برای تشویق کاربران به استراحت اضافه کردهاند. با این وجود، اقدامات کنونی هنوز فاصله زیادی با حل مسئله دارند.
در برخی موارد، مداخله هوش مصنوعی در رفتار کاربران میتواند مفید باشد. برای نمونه، کاربری که درگیر یک گفتوگوی احساسی پیچیده با ربات شده بود، با مداخله ربات مواجه شد که به او توصیه کرد آرامتر شود. این مداخله برای او مفید بود. اما در موارد دیگر، هوش مصنوعی ممکن است بیش از حد کنترلگر رفتار کند و درخواستهای معمولی کاربر را غیرسالم تشخیص دهد. برخی کاربران گزارش دادهاند که ربات بدون دلیل منطقی، به آنان گفته است متوقف شوید یا این کار دیگر مفید نیست. این برخوردها نشان میدهد که تعیین مرز میان استفاده سالم و ناسالم توسط یک ماشین هنوز بسیار دشوار است.
مقاومت در برابر اعتیاد شناختی
با رشد نگرانیها، برخی کاربران اقداماتی برای کاهش وابستگی خود انجام دادهاند. یکی از این اقدامات، کمپین NoAIDecember است که کاربران را تشویق میکند در ماه دسامبر از هوش مصنوعی فاصله بگیرند و دوباره توان شناختی طبیعی خود را تمرین کنند. چند هزار نفر در این چالش شرکت کردهاند، هرچند برخی معتقدند زمان انتخابشده برای این آزمایش دشوار است؛ زیرا هوش مصنوعی برای برنامهریزی تعطیلات، خرید هدایا و بسیاری از کارهای کوچک زندگی روزمره برای آنان به یک ابزار پرکاربرد تبدیل شده است.
این اقدامها نشاندهنده تلاش بخشی از کاربران برای بازیابی کنترل ذهنی خود است؛ کنترلی که بهنظر میرسد در میان برخی کاربران سنگین هوش مصنوعی، بهتدریج در حال تضعیف است. پرسش بزرگ این است که آیا انسانها میتوانند استفاده متعادل از این فناوری را بیاموزند یا اینکه این روند به سمت وابستگیهای عمیقتر و گستردهتر پیش خواهد رفت.
آنچه از روایتهای مختلف برمیآید این است که هوش مصنوعی در حال تغییر شکل ذهن بشر است. این تغییر نه کاملاً مثبت است و نه کاملاً منفی، اما بدون شک عمیق است. اگر استفاده از چتباتها به شکلی طراحی نشود که توان تفکر مستقل را حفظ کند، ممکن است در آیندهای نه چندان دور شاهد نسلی باشیم که بخش مهمی از فعالیتهای شناختی خود را برونسپاری کرده است. در چنین وضعیتی، تفکر انتقادی، خلاقیت و حتی مسئولیتپذیری فردی ممکن است به حوزههایی تبدیل شود که نیازمند بازسازی هستند.
اخبار برگزیدهدانش و فناوریلینک کوتاه :
