xtrim

آخرالزمان سیاسی اروپا فرا رسیده است؟

اکونومیست: رشد جریان‌های راست پوپولیست در اروپا به یکی از مهم‌ترین چالش‌های سیاسی سال‌های اخیر تبدیل شده است؛ جریانی که نه‌تنها ساختار رقابت سیاسی را دگرگون کرده، بلکه ناتوانی احزاب میانه‌رو در پاسخ‌گویی به مطالبات اقتصادی و اجتماعی شهروندان را نیز عیان ساخته است.

جهان صنعت نیوز – در اروپای غربی، سیاست به مرحله‌ای رسیده است که ناامیدی بر ناامیدی انباشته می‌شود. رهبران سه اقتصاد بزرگ قاره، یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان، هم‌زمان با رکود سطح زندگی شهروندان و کاهش وزن ژئوپلیتیکی اروپا در جهان، با صعود جریان‌های راست پوپولیست روبه‌رو هستند. در بریتانیا و فرانسه، این جریان‌ها عملاً در آستانه کسب قدرت قرار گرفته‌اند و در آلمان نیز حتی حزب آلترناتیو برای آلمان که تا چند سال پیش در حاشیه سیاست بود، اکنون شانس پیروزی در انتخابات ایالتی را دارد. این تحولات در شرایطی رخ می‌دهد که متحد اصلی اروپا یعنی آمریکا، این قاره را متهم می‌کند که خودخواسته در مسیر محوشدن تمدنی گام برمی‌دارد.

آخرالزمان سیاست فرا رسیده است؟

رهبران مستقر اروپایی، هم‌زمان با این فشارها، از یک فاجعه قریب‌الوقوع سخن می‌گویند. صدراعظم آلمان دولت خود را آخرین فرصت میانه‌روی معرفی می‌کند. رئیس‌جمهور فرانسه پس از شکست در انتخابات اروپایی از خطر جنگ داخلی سخن می‌گوید. نخست‌وزیر بریتانیا نیز راست پوپولیست را تهدیدی برای ذات ملی کشور توصیف می‌کند. این ادبیات آخرالزمانی، اگرچه از منظر اخلاقی و ارزشی قابل فهم است، اما در عمل نه‌تنها بازدارنده نیست بلکه نشانه‌ای از بن‌بست سیاسی حاکم بر جریان اصلی به شمار می‌رود.

واقعیت این است که آموزه‌های راست پوپولیست، به‌ویژه در حوزه مهاجرت، هویت و نگاه به نهادهای دموکراتیک، حاوی عناصر نگران‌کننده و بعضاً خطرناک است. با این حال، تبدیل این جریان به یک تهدید تمدنی اغراق‌آمیز، راه به جایی نمی‌برد. تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد بزرگ‌نمایی خطر پوپولیسم، بیش از آنکه رأی‌دهندگان را بترساند، آن‌ها را به این نتیجه می‌رساند که نخبگان سیاسی در تلاش‌اند ناکامی‌های خود را پنهان کنند.

در بریتانیا، پس از ۱۴ سال رکود و افت محسوس استانداردهای زندگی در دوران محافظه‌کاران، دولت جدید کارگر با افزایش هزینه‌های رفاهی و اعمال بالاترین سطح مالیات‌ها مواجه است، بی‌آنکه نشانه‌ای روشن از بازگشت رشد اقتصادی دیده شود. در فرانسه، اصلاحات بحث‌برانگیز بازنشستگی کنار گذاشته شده و دولت درگیر عبور دادن حداقلی بودجه از پارلمان است، آن هم در شرایطی که کشور در سه سال گذشته پنج نخست‌وزیر به خود دیده است. در آلمان نیز وعده پاییز اصلاحات عملاً به نتیجه ملموسی نرسیده است. وقتی رهبران از فروپاشی اروپا سخن می‌گویند، این پرسش برای افکار عمومی مطرح می‌شود که اگر واقعاً خطر تا این حد جدی است، چرا اصلاحات بنیادین‌تری در دستور کار نیست.

آخرالزمان‌گرایی سیاسی

مسئله دیگر، فقدان اعتبار هشدارهای فاجعه‌محور است. تجربه حکومت‌داری راست پوپولیست در اروپا یکدست و هم‌سان نیست. برخی دولت‌ها واقعاً به نهادهای دموکراتیک آسیب زده‌اند، اما برخی دیگر تفاوت چندانی با دولت‌های متعارف نداشته‌اند. دولت ایتالیا نمونه‌ای است که نشان می‌دهد یک حزب راست پوپولیست می‌تواند در چارچوب‌های معمول سیاست‌ورزی عمل کند. در سطح محلی بریتانیا نیز عملکرد نمایندگان راست پوپولیست تاکنون به‌طور کلی عادی بوده است. حتی در مورد مجارستان، که اغلب به‌عنوان نمونه افراطی ذکر می‌شود، نشانه‌هایی از فرسایش قدرت حزب حاکم دیده می‌شود. این واقعیت‌ها باعث می‌شود روایت پایان دموکراسی برای بخش بزرگی از رأی‌دهندگان قانع‌کننده نباشد.

از همین رو، پیش‌بینی فاجعه دیگر کارکرد خود را از دست داده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد شمار زیادی از شهروندان اروپایی اساساً هشدارهای نخبگان را باور نمی‌کنند. در همین حال، بخشی از همان نخبگان که زمانی راست پوپولیست را طرد می‌کردند، اکنون به‌تدریج به تعامل با آن‌ها روی آورده‌اند. رهبران این جریان‌ها با فعالان اقتصادی دیدار می‌کنند و در بریتانیا، سیاستمداران باتجربه از احزاب سنتی به اردوگاه پوپولیست‌ها می‌پیوندند. تنها استثنا آلمان است که همچنان همکاری رسمی با راست افراطی را خط قرمز می‌داند، اما همین رویکرد نیز به انزوای نمایندگان منتخب میلیون‌ها رأی‌دهنده انجامیده است.

این وضعیت به‌خوبی نشان می‌دهد که راهبرد طرد و اهریمن سازی نتیجه معکوس دارد. سیاستمداران جریان اصلی خود را مدافع تساهل و حقوق طبقات کارگر معرفی می‌کنند، اما وقتی بخش بزرگی از رأی‌دهندگان را با برچسب تعصب و نادانی کنار می‌زنند، ناخواسته چهره‌ای متکبر و غیرمداراگر از خود می‌سازند. افزون بر این، هشدار درباره نابودی اروپای مطلوب نخبگان دقیقاً همان چیزی است که رأی‌دهندگان ناراضی را به سمت نیروهای خواهان برهم‌زدن وضع موجود سوق می‌دهد.

اگر طرد و سیاه‌نمایی کارساز نیست، گزینه جایگزین چیست؟

 پاسخ از همان نیرویی آغاز می‌شود که راست پوپولیست به‌خوبی آن را نمایندگی می‌کند و آن سرعت برای تغییر است. بخش مهمی از رأی‌دهندگان از رکود اقتصادی، بوروکراسی سنگین و احساس از دست رفتن کنترل سیاسی خسته‌اند. نادیده گرفتن این احساس، یا تقلیل آن به تعصب و نژادپرستی، صرفاً فاصله میان سیاست رسمی و جامعه را عمیق‌تر می‌کند.

گام بعدی، ارزیابی واقع‌بینانه این است که آیا برنامه‌های پوپولیست‌ها واقعاً می‌تواند اروپا را از رخوت بیرون بکشد یا نه. مواجهه انتقادی و گفت‌وگوی جدی می‌تواند دو کارکرد داشته باشد. اگر پوپولیست‌ها آمادگی اصلاح سیاست‌های نادرست خود را داشته باشند، نتیجه بهبود سیاست عمومی خواهد بود؛ و اگر نداشته باشند، ضعف‌ها و تناقض‌هایشان در معرض قضاوت عمومی قرار می‌گیرد.

اقتصاد، مهم‌ترین و شاید جذاب‌ترین حوزه برنامه‌های راست پوپولیست است. این جریان‌ها در گفت‌وگو با فعالان اقتصادی از مقررات‌زدایی، کوچک‌سازی دولت، کاهش مالیات و استفاده از ظرفیت فناوری سخن می‌گویند. آن‌ها دولت‌های فعلی را متهم می‌کنند که ابتکار و ریسک‌پذیری را تنبیه و در عوض، هزینه‌های رفاهی ناکارآمد را تشویق می‌کنند. این انتقادات، دست‌کم در سطح تشخیص مشکل، با دغدغه بسیاری از شهروندان و حتی بخشی از نخبگان هم‌خوان است.

اما این تصویر، تنها نیمی از واقعیت را نشان می‌دهد. برای اقتصادهای بزرگی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان، یکپارچگی اقتصادی اروپا مهم‌ترین موتور بالقوه رشد است. در عین حال، بخش بزرگی از راست پوپولیست در مسیر تقابل با اتحادیه اروپا حرکت می‌کند؛ مسیری که می‌تواند به تضعیف بازار واحد و کاهش رشد اقتصادی بینجامد. تجربه‌های ناموفق کوچک‌سازی دولت نیز نشان می‌دهد که تحقق این وعده‌ها بسیار پیچیده‌تر از شعارهای انتخاباتی است. افزون بر این، تناقض‌هایی در برنامه‌های اقتصادی برخی رهبران پوپولیست دیده می‌شود؛ از حمایت از مالیات بر ثروت گرفته تا مخالفت با اصلاحات بازنشستگی، که با ادعای انضباط مالی سازگار نیست.

در حوزه مهاجرت، پوپولیست‌ها بر نگرانی‌های واقعی بخشی از جامعه سوار می‌شوند، اما راه‌حل‌های پیشنهادی آن‌ها اغلب ساده‌انگارانه یا غیرواقع‌بینانه است. بسیاری از ترس‌ها بر مبنای داده‌های قدیمی شکل گرفته، در حالی که روندهای اخیر نشان می‌دهد فشار مهاجرتی در بسیاری از کشورها کاهش یافته است. با این حال، لحن خشن و تحقیرآمیز نسبت به مهاجران، نه‌تنها مسئله را حل نمی‌کند، بلکه شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر می‌سازد.

در سیاست خارجی و امنیتی نیز خطرات جدی‌تری وجود دارد. در شرایطی که تعهد آمریکا به دفاع جمعی اروپا رو به کاهش است، تأکید پوپولیست‌ها بر ملی‌گرایی افراطی و تضعیف همبستگی اروپایی می‌تواند امنیت قاره را آسیب‌پذیرتر کند. هم‌زمان، رویکرد ملایم برخی از آن‌ها نسبت به قدرت‌های اقتدارگرا، پرسش‌های جدی درباره پیامدهای ژئوپلیتیکی به‌دنبال دارد.

زمان باقی‌مانده و آزمون عقلانیت سیاسی

انتخابات ملی در کشورهای بزرگ اروپا هنوز فاصله دارد و این فاصله می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. در این بازه، اگر جریان اصلی همچنان به هشدارهای پرهیاهو و طرد رأی‌دهندگان ادامه دهد، شاید از نظر اخلاقی احساس بهتری داشته باشد، اما عملاً به تضعیف موقعیت خود کمک خواهد کرد. رویکرد معقول‌تر، پذیرش واقعیت وزن سیاسی راست پوپولیست و قرار دادن آن در معرض نقد و ارزیابی دموکراتیک است؛ نه با ترساندن جامعه، بلکه با سنجش دقیق وعده‌ها، برنامه‌ها و پیامدهای آن‌ها.

اخبار برگزیدهسیاسی
شناسه : 556975
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *