xtrim

تولید علم یا تولید عدد؟ بحران مقاله‌محوری در دانشگاه‌های ایران

تولید مقاله علمی در ایران رونق دارد، اما نوآوری و ثبت اختراع عقب مانده است. آمارها نشان می‌دهد تنها یک مقاله از هر ۴۰۰ تا ۴۵۰ مقاله کشور به اختراع منجر می‌شود و ریزش نخبگان ادامه دارد.

سارا پوردلجو – جهان‌صنعت نیوز: وقتی از «تولید علم» سخن می‌گوییم، ناخودآگاه تصویری از حل مسائل واقعی، پیشرفت فناوری و بهبود زندگی جامعه در ذهن شکل می‌گیرد. اما آیا هر آنچه در قالب مقاله علمی منتشر می‌شود، واقعاً به این معناست؟ آمارها و شواهد نشان می‌دهد فاصله‌ای عمیق میان آنچه ما به‌عنوان دستاورد علمی گزارش کرده‌ایم و آنچه در عمل به نوآوری، ثبت اختراع و حل مسئله منجر شده است، وجود دارد. افت رتبه علمی کشور، نسبت ناچیز تبدیل مقاله به اختراع و ریزش نخبگان، تنها نشانه‌های بیرونی بحرانی هستند که ریشه آن به سال‌ها «مقاله‌محوری» بازمی‌گردد؛ رویکردی که در آن کمّیت بر کیفیت غلبه یافت و علم، به‌جای ابزار حل مسئله، به هدفی آماری تبدیل شد. مخبر دزفولی، رئیس فرهنگستان علوم، در صحبت‌های خود اعلام کرده است که از هر ۴۰۰ تا ۴۵۰ مقاله ایران در سطح جهانی، تنها یک مقاله منجر به ثبت اختراع می‌شود. ژاپنی‌ها از هر دو مقاله، یک اختراع ارائه می‌دهند. به گفته او، باید نسبت تبدیل مقاله به ثبت اختراع در ایران به زیر صد برسد. همچنین رتبه کلی علم ایران در سطح جهانی با افت دو پله‌ای، از ۱۵ به ۱۷ رسیده است. حفظ اساتید کنونی نیز عمدتاً «ایثارگرانه» است و این امر منجر به ریزش نخبگان شده است. برای بررسی دقیق‌تر این موضوع، با سیاوش محب، کارشناس ارشد حوزه آموزش، گفت‌وگویی داشتیم.

پژوهش‌های بی‌ربط در لباس مقاله علمی

ما در مقطعی در کشور وارد یک فاز خاص شدیم؛ فازی که می‌توان اسم آن را «تب تولید مقاله و ایده‌های بزرگ» گذاشت. در آن دوره، با افتخار اعلام می‌شد که ما در حال تولید علم هستیم و حتی مسئولان هم از این موضوع به‌عنوان یک دستاورد مهم یاد می‌کردند. اما سؤال اساسی این است که این تولید علم دقیقاً به چه شکلی اتفاق می‌افتاد؟ واقعیت این است که تولید علمی که انجام می‌شد، کاملاً افسارگسیخته بود. حجم بالایی از مقالات تولید می‌شد که بسیاری از آن‌ها هیچ ارتباط معناداری با مسائل واقعی نداشتند. اگر به بسیاری از پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد نگاه کنید که بعداً تبدیل به مقاله شدند، دقیقاً با همین الگو مواجه می‌شوید. برای مثال، موضوعاتی از این دست مطرح می‌شد: «تأثیر غذایی که فرد ظهر خورده است بر تجربه خرید مشتری». حتی وارد جزئیاتی می‌شدند که واقعاً خنده‌دار است؛ مثلاً تأثیر میزان نفخ فرد بر رفتار خرید. سپس داده جمع‌آوری می‌کردند، دو متغیر نامرتبط را با یک‌سری ابزار آماری به هم وصل می‌کردند و نتیجه‌گیری ارائه می‌دادند. فرض کنید هزار نفر در تهران بررسی شدند؛ اگر پیش از آن آبگوشت با پیاز خورده باشند و لوبیای آن هم خوب نپخته باشد، چون دچار ناراحتی گوارشی می‌شوند، زودتر خرید می‌کنند و فروشگاه را دقیق نمی‌بینند. دقیقاً در همین سطح و کیفیت! این هم یک مدل از «تولید علم» بود. طبعاً کسی هم قبلاً چنین چیزی را بررسی نکرده بود؛ نه به این دلیل که کشف بزرگی است، بلکه چون اساساً ارزشی نداشته که کسی وقت بگذارد و آن را بررسی کند.

تولید مستمر مقاله بدون تولید دانش

مدل دیگری هم وجود داشت. مثلاً ادعا می‌شد که «برای اولین بار در دنیا» یک دستگاه سس‌زن یا یک ابزار کاملاً پیش‌پاافتاده اختراع شده و مقاله‌ای درباره آن نوشته شده است. مدام تأکید می‌کردند که این اولین مقاله در دنیاست. خب، بله؛ طبیعی است که اولین باشد، چون هیچ‌کس نیازی ندیده روی چنین موضوعی کار کند. این نوع مقالات هم وارد چرخه انتشار جهانی می‌شد، اما عملاً هیچ کاربردی نداشت. ما به‌صورت مستمر مقاله تولید کردیم؛ مقاله تولید کردیم و باز هم مقاله تولید کردیم. سپس به استناد تعداد مقالات گفتیم در حال تولید علم هستیم و رتبه علمی کشور در حال ارتقاست. اما کم‌کم که این حجم از مقالات وارد فضای بین‌المللی شد، مشخص شد بخش زیادی از این مقالات بی‌ارزش است، کاربردی ندارد و حتی بسیاری از آن‌ها کپی‌برداری شده‌اند.

هوش مصنوعی پرده‌ها را کنار می‌زند

امروز با ابزارهایی مانند تشخیص سرقت علمی، هوش مصنوعی و نرم‌افزارهای بررسی اصالت محتوا، بسیار راحت‌تر می‌توان تشخیص داد که این مقالات چه کیفیتی دارند. اکنون دیگر مشخص شده است که بخش بزرگی از این تولیدات علمی، عملاً به درد نمی‌خورند. به همین دلیل هم رتبه‌هایی که زمانی با افتخار از آن‌ها صحبت می‌شد، شروع به تنزل کرده است. به نظر من حتی همین جایگاهی که اکنون مثلاً از رتبه ۱۵ به ۱۷ رسیده، بازتاب واقعی سطح علمی ما نیست. واقعیت این است که سطح علمی کشور از این هم پایین‌تر است و احتمالاً در آینده نیز پایین‌تر خواهد آمد؛ زیرا مکانیزم بازار آزاد علم، در نهایت خود را نشان می‌دهد. بازار می‌پرسد این مقاله چه مشکلی از من حل می‌کند؟ هیچ. وقتی مقاله نتواند مسئله‌ای واقعی از صنعت، جامعه یا اقتصاد حل کند، به‌طور طبیعی کنار گذاشته می‌شود.

ریشه بی‌اعتمادی به دانشگاه

مسئله اصلی اینجاست که هدف ما از تولید مقاله، حل مسئله نبود. هدف، صرفاً تولید مقاله شده بود؛ مقاله برای مقاله، نه مقاله به‌عنوان ابزاری برای پاسخ به یک نیاز واقعی. این روند هنوز هم متوقف نشده و به نظر من تازه در ابتدای مسیر افشا شدن قرار دارد. بخش بزرگی از این مسئله هنوز دیده نشده است؛ هنوز بخش اصلی آن زیر سطح مانده و آشکار نشده است. بنابراین اگر امروز درباره افت جایگاه علمی یا بی‌اعتمادی به تولیدات دانشگاهی صحبت می‌کنیم، ریشه آن دقیقاً در همین رویکرد اشتباه است؛ رویکردی که کمّیت را جایگزین کیفیت کرد و حل مسئله را فدای آمار و عدد نمود.

اخبار برگزیدهدانش و فناوری
شناسه : 561181
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *