توافقی بدون صلح؛ گره سرزمینی در دیپلماسی آمریکا و اوکراین

آمریکا و اوکراین به نقاط مشترک رسیدهاند، اما اختلافهای سرزمینی همچنان تعیینکنندهاند.
فاطمه عباسی-جهان صنعت نیوز: در شرایطی که جنگ اوکراین نزدیک به چهار سال است که ادامه دارد و نشانههای فرسایش نظامی، اقتصادی و اجتماعی در هر دو سوی درگیری آشکارتر از گذشته است، ایالات متحده و اوکراین از دستیابی به توافق بر سر محورهای کلیدی یک چارچوب سیاسی برای پایان دادن به جنگ خبر میدهند. توافقی که اگرچه در سطح مفهومی و راهبردی میتواند نشانهای از حرکت به سمت دیپلماسی تلقی شود، اما در عمل بهویژه در مسئله سرزمین، همچنان با ابهامها و اختلافهای عمیق مواجه است. در بر اساس گزارش رسانههای بینالمللی، این تفاهم حاصل ماهها رایزنی فشرده میان مقامهای آمریکایی و اوکراینی است؛ رایزنیهایی که هدف اصلی آن یافتن راهی برای خروج کنترلشده از جنگی است که نه پیروزی سریع برای اوکراین به همراه داشته و نه توانسته روسیه را به عقبنشینی راهبردی وادار کند. با این حال، آنچه امروز از آن بهعنوان توافق یاد میشود، بیش از آنکه یک قرارداد سیاسی یا صلح رسمی باشد، نوعی نقشه راه موقت برای مدیریت بحران است.
چهارچوبی سیاسی، نه توافق صلح
نخستین نکتهای که در بررسی این تحولات باید به آن توجه داشت، ماهیت این توافق است. برخلاف برخی تیترهای خوشبینانه، آمریکا و اوکراین به توافق نهایی برای پایان جنگ نرسیدهاند، بلکه بر سر مجموعهای از اصول کلی و اهداف راهبردی به تفاهم دست یافتهاند. این اصول شامل حفظ موجودیت و حاکمیت اوکراین، ادامه حمایتهای امنیتی و نظامی غرب، بازسازی اقتصادی پس از جنگ و ایجاد سازوکارهایی برای جلوگیری از تشدید دوباره درگیریهاست.
این چارچوب بیش از آنکه معطوف به حل ریشهای بحران باشد، تلاشی است برای کنترل پیامدهای آن و واشینگتن بهخوبی آگاه است که ادامه جنگ، نهتنها هزینههای مالی و نظامی سنگینی برای آمریکا و متحدانش دارد، بلکه میتواند به بیثباتی گستردهتر در اروپا و حتی شکافهای عمیقتر در داخل ناتو منجر شود. از همین رو تمرکز بر مدیریت جنگ بهجای پیروزی کامل به یکی از محورهای اصلی سیاست آمریکا در قبال اوکراین تبدیل شده است.
اختلاف اصلی در همانجا که جنگ آغاز شد
با وجود توافق بر سر اصول کلی و مهمترین و حساسترین بخش مناقشه یعنی مسائل سرزمینی همچنان حلنشده باقی مانده است. مناطق شرقی و جنوبی اوکراین، از دونباس گرفته تا زاپوریژیا و بهویژه کریمه نهتنها کانون اصلی درگیری نظامی با روسیه بودهاند، بلکه اکنون به محور اختلافهای سیاسی میان کییف و واشینگتن نیز تبدیل شدهاند.
برخی گزارشها حاکی از آن است که آمریکا در تلاش است گزینههایی را مطرح کند که الزاماً به بازگشت فوری این مناطق به کنترل کامل اوکراین منجر نمیشود. از جمله این گزینهها میتوان به تعلیق وضعیت نهایی برخی مناطق، ایجاد مناطق غیرنظامی یا اقتصادی ویژه، یا واگذاری تعیین تکلیف نهایی به فرآیندهای سیاسی بلندمدت اشاره کرد. این رویکرد اگرچه از منظر آمریکا میتواند راهی برای کاهش تنش و باز کردن مسیر مذاکره با روسیه باشد، اما از نگاه دولت اوکراین، خطر تثبیت اشغال را به همراه دارد.
در مقابل، کییف همچنان بر اصل تمامیت ارضی و لزوم بازگشت کنترل کامل بر همه سرزمینهای اشغالی تأکید میکند. مقامهای اوکراینی بارها اعلام کردهاند که هرگونه توافقی که به رسمیت شناختن ضمنی یا عملی اشغال بخشهایی از خاک این کشور منجر شود، از نظر سیاسی و اجتماعی در داخل اوکراین غیرقابلقبول خواهد بود.
همهپرسی، تعلیق یا واقعیت میدانی؟
یکی از پیشنهادهایی که در محافل غربی مطرح شده، برگزاری همهپرسی در مناطق مورد مناقشه تحت نظارت بینالمللی است؛ پیشنهادی که در نگاه نخست دموکراتیک و مبتنی بر اراده مردم به نظر میرسد، اما در عمل با موانع جدی مواجه است. حضور نظامی روسیه، جابهجایی گسترده جمعیت و فقدان شرایط آزاد و امن، این پرسش را مطرح میکند که آیا این همهپرسی میتواند بازتابدهنده اراده واقعی ساکنان این مناطق باشد یا خیر؟
در سوی دیگر ایده تعلیق وضعیت نهایی مناطق اشغالی نیز مطرح است؛ به این معنا که تعیین تکلیف حقوقی این مناطق به آیندهای نامشخص موکول شود. این گزینه اگرچه میتواند به توقف موقت درگیریها کمک کند، اما خطر تبدیل شدن به یک مناقشه منجمد را دارد؛ وضعیتی مشابه آنچه در برخی مناطق پساشوروی تجربه شده و در نهایت به تداوم بیثباتی منجر شده است.
زاپوریژیا؛ بزرگترین نیروگاه هستهای اروپا در اشغال روسیه
در میان همه اختلافها، مسئله نیروگاه هستهای زاپوریژیا جایگاه ویژهای دارد. این نیروگاه که بزرگترین نیروگاه هستهای اروپا محسوب میشود، از زمان اشغال آن توسط نیروهای روسیه به یکی از خطرناکترین نقاط بحران تبدیل شده است. نگرانیها درباره ایمنی هستهای، احتمال بروز فاجعه زیستمحیطی و استفاده ابزاری از این تأسیسات بهعنوان اهرم فشار سیاسی، همواره در صدر هشدارهای نهادهای بینالمللی قرار داشته است.
با این حال تاکنون هیچ راهحل روشنی برای مدیریت یا واگذاری کنترل این نیروگاه ارائه نشده است. نه آمریکا و نه اوکراین نتوانستهاند مدلی قابلاجرا و مورد پذیرش همه طرفها برای خروج این تأسیسات از معادله جنگ پیشنهاد دهند؛ موضوعی که نشان میدهد حتی در حوزههایی با پیامدهای فراتر از سیاست، بنبست همچنان پابرجاست.
تضمینهای امنیتی یا ناتو بدون نام ناتو؟
یکی دیگر از محورهای مورد توافق میان آمریکا و اوکراین، بحث تضمینهای امنیتی بلندمدت است. واشینگتن وعده داده که در صورت حرکت به سمت یک توافق سیاسی، سازوکاری برای حمایت امنیتی از اوکراین ایجاد شود؛ سازوکاری که اگرچه رسماً به معنای عضویت در ناتو نخواهد بود، اما قرار است کارکردی مشابه بازدارندگی ناتو داشته باشد.
این ایده در ظاهر میتواند بخشی از نگرانیهای امنیتی اوکراین را کاهش دهد، اما در عمل با پرسشهای جدی مواجه است. تجربه سالهای گذشته نشان داده که تضمینهای امنیتی بدون تعهدات الزامآور حقوقی و بدون اجماع کامل در غرب، شکننده و وابسته به تحولات سیاسی داخلی کشورهای تضمینکننده خواهند بود. تغییر دولتها، اختلافهای داخلی در ناتو و خستگی افکار عمومی غرب از جنگ، همگی عواملی هستند که میتوانند این تضمینها را تضعیف کنند.
غیبت معنادار روسیه
نکتهای که نمیتوان از آن چشم پوشید، نقش روسیه بهعنوان بازیگر اصلی و در عین حال غایب در این توافق است. مسکو تاکنون واکنش روشنی به چارچوب مورد توافق آمریکا و اوکراین نشان نداده و یا به اظهارات کلی و مبهم بسنده کرده است. این سکوت، تفسیرهای مختلفی را به دنبال داشته است؛ از انتظار برای امتیازات بیشتر گرفته تا بیاعتنایی به ابتکارهایی که بدون مشارکت مستقیم روسیه طراحی شدهاند.
واقعیت آن است که بدون در نظر گرفتن محاسبات راهبردی کرملین، هیچ طرحی برای پایان جنگ نمیتواند به نتیجه برسد. روسیه همچنان بر این باور است که زمان به نفع آن عمل میکند و فرسایش حمایت غرب از اوکراین در نهایت دست بالاتر را به مسکو خواهد داد. در چنین شرایطی، توافقهای دوجانبه میان آمریکا و اوکراین، اگرچه مهم، اما بهتنهایی کافی نخواهند بود.
مدیریت بنبست، نه حل بحران
در مجموع، آنچه امروز از آن بهعنوان توافق میان آمریکا و اوکراین یاد میشود، بیش از آنکه نشانهای از نزدیک شدن به صلح باشد، بیانگر تلاش برای مدیریت یک بنبست پیچیده است. توافق بر سر اصول کلی، بدون حل اختلافهای بنیادین سرزمینی و بدون مشارکت فعال روسیه، نمیتواند به پایان پایدار جنگ منجر شود.
در نتیجه جنگ اوکراین اکنون به نقطهای رسیده که نه راهحل نظامی روشن دارد و نه مسیر دیپلماتیک ساده. در چنین شرایطی، ابتکارهای سیاسی بیش از آنکه پاسخ نهایی باشند، ابزاری برای خرید زمان و جلوگیری از بدتر شدن اوضاع هستند. سرنوشت این چارچوب پیشنهادی نیز، در نهایت، نه در بیانیههای دیپلماتیک، بلکه در پیوند میان تحولات میدانی، اراده سیاسی قدرتهای بزرگ و میزان تحمل جوامع درگیر تعیین کننده است.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :
