با دیدن قربانیان اسیدپاشی باید خجالت زده شویم
جهان صنعت نیوز: نام «محمد استانستی» در میان اهالی هنر بسیار آشنا است و خیلی از هنرمندان وی را به واسطه انجام فعالیت های هنری اش می شناسند اما این مدرس نقاشی، مجسمه سازی و هنرهای تجسمی دانشکده های هنر تهران در راستای فعالیت های داوطلبانه و مسئولیت اجتماعی، بخشی از وقت خود را در انجمن احیاء ارزش ها و انجمن احقا (حمایت از قربانیان اسیدپاشی) می گذراند و با مددجویان این دو انجمن هنردرمانی انجام می دهد تا آنها را به زندگی عادی شان بازگرداند.
نه به عنوان استاد هنر بلکه به عنوان یک فعال اجتماعی و داوطلب از تجربیات و کارهای انسان دوستانه اش در این انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی می گوید.
از شروع فعالیت هایتان در انجمن احقا بگویید؟ چطور با این انجمن آشنا شدید؟
استانستی: من سال ها در انجمن احیاء ارزش ها با مددجویان مبتلا به ایدز و توانیابان کار می کردم و از همین طریق با احقا نیز آشنا شدم و امروز با بچه های قربانی اسیدپاشی هنردرمانی انجام می دهم. از نقاشی و مجسمه سازی گرفته تا دیگر کارهای هنری.
چه چیزی باعث می شود شما بخشی از فعالیت هایتان را در جمع قربانیان اسیدپاشی و دیگر مددجویان بگذرانید؟
استانستی: این یک حس انسانی درونی است و هر انسانی در درون خود عاطفه و محبت دارد و در نتیجه دوست داشتم این حس را به دیگران منتقل کنم. به نظرم این احساس باید در جایی صرف شود که حقی ناحق شده یا ظلمی صورت گرفته است و فکر می کنم قربانیان اسیدپاشی جزو گروهی هستند که ظلم زیادی در حقشان شده و نیاز به حمایت و همراهی جامعه دارند.
پیش از آشنایی با قربانیان اسیدپاشی، در مواجهه با این افراد یا اخبار مربوط به آن چه تفکری داشتید؟
استانستی: پیش از آشنایی با این بچه ها، هر از گاهی اخبار مربوط به اسیدپاشی را رصد می کردم. خیلی اذیت می شدم. به طور کلی من از زخم انسان ها یا حتی پرنده و درخت نیز اذیت می شوم اما با دیدن این بچه ها سعی کردم برای مواجهه با این درد مشترک جامعه، به دل این حادثه وارد شوم و از نزدیک با این بچه ها ارتباط داشته باشم.
کار شما به عنوان یک داوطلب چیست؟
استانستی: من سال ها است که تدریس می کنم و همیشه پیگیر هنردرمانی بودم. اینجا فرصتی برای هنردرمانی بچه های آسیب دیده از اسیدپاشی است و این کار کمک کرد که اول حال دل خودم خوب شود و از طرفی بشود با هنردرمانی حال دل این بچه ها را نیز خوب کرد. چراکه به چشم دیده ام که هنردرمانی چقدر می تواند برای قربانیان اسیدپاشی موثر باشد.
چقدر هنردرمانی می تواند حال قربانیان را خوب کند و موثر باشد؟
استانستی: هنر می تواند روحیه این افراد را برای ادامه زندگی عادی شان بازگرداند. آنها خودشان استقبال کرده اند و روح زندگی تا حدودی در آنها ایجاد شده است. به همین دلیل اگر با این بچه ها درست کار شود و خودشان نیز همکاری کنند بدون شک می توان فراحرفه ای عمل کرد و خروجی خوبی از کار با آنها گرفت.
نظرتان درباره عاملان اسیدپاشی چیست؟
استانستی: در این مدت قصه همه بچه ها را شنیده ام وسعی کردم این رفتار را در ذهن خودم تحلیل کنم. به نظرم عامل اصلی وقوع این اتفاقات، از بین رفتن هنجارها به خصوص هنجارهای روانی و اجتماعی خوب و مثبت است که باعث می شود فرد تصمیمی به این خطرناکی بگیرد. خیلی از عاملان اسیدپاشی پس از انجام اینکار تازه متوجه شده اند چقدر کارشان بد و به دور از حرمت های انسانی بوده است.
به نظرتان این از بین رفتن هنجارها از کجا سرچشمه می گیرد؟
استانستی: از بین رفتن هنجارها است طبیعتا ریشه در تربیت خانوادگی دارد. کسی که تربیت درستی نزد والدین و اجتماع دیده باشد هرگز دست به این کار نمی زند. به همین دلیل اگر گذشته این افراد را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که این افراد یک جایی در کودکی و تربیت شان دچار بن بست و ورشکستگی ذهنی بوده اند و همان مسئله حل نشده، امروز باعث شده که آن فرد، اتفاقی به این تلخی را رقم بزند. وقوع اسیدپاشی نشانگر این است ما در تربیت هایمان درست عمل نکرده و فرهنگ سازی خوبی در این زمینه صورت نگرفته است. باید دید در جامعه ای که پر از آموزه های اخلاقی است، چرا باید شاهد این اتفاقات تلخ باشیم.
به نظرتان راهکاری برای کاهش اسیدپاشی دارید؟
استانستی: به نظرم باید تمام کودکانی که متولد می شوند بر روی شخصیت شناسی آنها کار کرد. کاری که اول باید در کانون خانواده و بعد در مدرسه و دانشگاه و اجتماع و… انجام شود. اگر شخصیت کودکمان را درست بشناسیم، بعدها می توانیم درباره آنها و آینده شان به راحتی تصمیم بگیریم و سپس برنامه ریزی و حمایتش کنیم اما ما در جامعه مان بچه ها را نمی شناسیم و همیشه بچه ها را دور از افق های شخصیتی شان تربیت می کنیم که این موضوع باعث می شود آنها بعدها دچار بن بست های فکری شوند و با سوالاتی مثل اینکه چرا من به هدفم نرسیدم؟ چرا توانمند نیستم؟ روبرو شوند. در ادامه آنها دچار حسادت خواهند شد و انباشت این حسادت ها روی هم، منجر به وقوع این دست اتفاقات در جامعه می شود. در حالی که اگر از کودکی این موضوعات در جامعه نهادینه شود، حتی می توانیم درگیری ها را با یک لبخند ساده حل کنیم.
مردم در مواجهه با قربانیان اسیدپاشی چه نقشی می توانند ایفا کنند؟
استانستی: اول باید از خودمان بپرسیم چرا مردم با دیدن این افراد، واکنش بدی نشان می دهند؟ خود این یک ضعف شناختی به لحظ فرهنگی در جامعه است. مگر فردی که این اتفاق برایش رخ داده عضوی غیر از ماست که باید حالمان بد شود؟ قربانی اسیدپاشی عضوی از این جامعه است. اتفاقا وقتی این افراد را می بینیم باید خجالت زده و مایوس شویم از ینکه در جامعه شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. این بلا می توانست سر هر کدام از افراد بیاید و باید خودمان را جای قربانی اسیدپاشی بگذاریم. به نظرم این یک ضعف فرهنگی است.
جامعه چه واکنشی باید داشته باشند؟
استانستی: اگر من با قربانی اسیدپاشی مواجه شدم باید در لحظه احساس کنم که این فرد خواهر یا برادر من یا اصلا خود من است که این بلا سرش آمده است. این همذات پنداری منجر به این می شود که کاری کنیم که از اینجا به بعد دیگر چنین اتفاقاتی رخ ندهد. اگر هر فردی از خودش شروع کند و یاد بگیرد خشمش را کنترل کند این اتفاق ها نمی افتد. از طرفی دیگر وقتی خشم را در خودم فرو نشاندم، این را با همسرم، فرزندم، دوستانم، همکلاسی هایم، دانشجویان و دانش آموزانم و… در میان می گذارم تا به عنوان چالش اجتماعی درمورد آن بحث کنیم. مشکل بزرگ جامعه ما این است که به خاطر یکسری مسائل نمی توانیم ضعف های اجتماعی مان را مطرح کنیم، نشان بدهیم که این یکی از نقاط ضعف جامعه ما است.
به نظر شما غیر از مردم دولت به معنی عام چه نقشی برای کاهش این حوادث می تواند داشته باشد؟
استانستی: دولت نقش پررنگی دارد. وقتی من به عنوان یک شهروند تصمیم می گیرم خشم خود را کنترل و در مواقع بحرانی رفتارم را مدیریت کنم، دولت هم باید در تصمیم گیری های خود برای کاهش این آسیب ها سیاستگذاری کند. برای مثال از این اتفاقات آمار بدهد، فرهنگ سازی کند، فیلم بسازد و… اما این کارها به ندرت انجام می شود. به همین دلیل اگر مردم در خیابان قربانی اسیدپاشی می بینند حالشان بد می شود چون فرهنگ سازی نشده است. اگر فرهنگ سازی شود، بدون شک مردم با دیدن این افراد از خودشان رفتار اشتباهی نشان نخواهند داد. همیشه در هر جامعه ای درصد کمی از آن جامعه دچار مشکلاتی از جمله بیماری، نقص عضو، و… هستند. دیدن اینها باید چه حالی در دیگران به وجود آورد؟ ترحم؟ غمگین شان کند؟ حالت تمسخر به وجود آورد؟ در حقیقت فقط یک گزینه پیش روی ما قرار دارد و آن هم این است با دیدن این بخش از جامعه حس نوعدوستی و همذات پنداری در ما به وجود آید.
نظرتان درباره فعالیت های داوطلبانه چیست؟ این فعالیت ها چقدر می تواند در کاهش آسیب های اجتماعی اثربخش باشد؟
استانستی: اگر جامعه خوب و سالم می خواهیم نه تنها باید روی کودکانمان کار کنیم بلکه باید باید برای تامین امنیت فرزندانمان در آینده خودمان هم دست به کار شویم. از نظر من زندگی انسان ها طول و عرض دارد. طولش به همان خوردن و گشتن و وقت گذرانی برای خودمان تمام می شود اما مهم ترین قسمت آن، عرض زندگی است که شامل ارزش هایی است که ایجاد می کنیم و باید در خدمات افرادی باشیم که نیاز به همدلی و حمایت مان دارد. از جمله قربانیان اسیدپاشی و باید با ارائه برنامه های خوب و حمایت از آنان، شاهد کاهش اتفاقات تلخ این چنینی در جامعه باشیم. همان طور که شاعر می سراید: «زندگی رسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد اندازه عشق». ما هم باید این عشق را به همنوعان خود هدیه بدهیم و با آنها همدلی داشته باشیم. آن وقت شاید روزی برسد که خداوند با خیال راحت آن بالا بنشیند و شاهد دوستی مخلوقاتش با یکدیگر باشد.
اخبار برگزیدهلینک کوتاه :