xtrim
فاطمه بیک پور*

کیفتو خالی کن

جهان صنعت| در حالی که در قفسه روبه رویی همان ماده بهداشتی، کیفم روی صندلی بود و مشغول قرار دادن کیف پول و موبایل و داروهایم داخل کیفم بودم. ۵ دقیقه گذشت و قیمت را به من نگفتند. حتی با معذوریت پرسیدم اگر سختتونه اشکال نداره نمی خواد قیمتشو بگید.همان لحظه فروشنده زن داروخانه سر رسید و رو به من گفت: شما وقتی جلوی قفسه بودید، دست به این وسیله زدید و کیفتان باز است. من تصور و حس می کنم چیزی از قفسه برداشتید. کیفتان را بریزید بیرون. من با چشمانی حیرت زده و سری داغ شده به او گفتم: بله؟! الان دارید به من تهمت می زنید جلوی این همه آدم؟ ادامه داد:خانم کیفتون رو بریزید من وظیفه امه.
شما باید لحظه ای کیفتون رو باز کنید. من برآشفته شدم و خطاب به او گفتم شما هیچ حق و وظیفه ای ندارید صرفا بر اساس حدس و گمان اشتباه و تصورات مسئله دارتان به مردم اتهام بزنید و بگویید کیفتان را باید بگردم. شما حق ندارید به کیف کسی نزدیک شوید. مگر مرجع امنیتی یا پلیس هستید که کیفم را برای شما باز کنم؟
بار دیگر تکرار کرد کیفتان را بریزید بیرون. من با صدای بلند مسئول داروخانه را صدا کردم و سکوت محض بود. در آن لحظات کسی به عنوان مسئول صحبت نکرد. سپس گفتم کیفم را با محتویاتش خالی می کنم و بعد از آن با پلیس ۱۱۰ تماس می گیرم و اعاده حیثیت می کنم. گفت شماها که فقط بلدید به پلیس زنگ بزنید. باشه زنگ بزنید.محتویات کیف را خالی کردم و دید چیزی در آن نیست.
حالا نوبت من بود. با پلیس تماس گرفتم و اعلام شکایت کردم و منتظر ماندم تا مامور برسد. در این فاصله،به جای عذرخواهی کردن و دلجویی در همان لحظه، تنش لفظی را بالاتر برد و توجیهات خود را شروع کرد.” ما هر روز با کلی آدم اینطوری سر و کار داریم. به هر حال مشکل پیش می آید و ما ازتون درخواست کردیم کیفتون رو باز کنید. ما که حرف بدی نزدیم”. وقاحت او در ادامه توجیهاتش تمامی نداشت.
جایی صدا بالا رفت و خطاب به من گفت: اینجا که کسی نبود شما آبرویتان برود، اینها همکاران من هستند. گفتم همکاران شما مردم نیستند؟ رباتند؟ آنها برای من غریبه هایی هستند که شما حیثیت من را پیش آنها زیر سوال بردید.۵ دقیقه دیگر با او بحث می کردم طلبکار می شد. گفتم تا پلیس نیاید من حرف دیگری با شما ندارم. مامور پلیس رسید و به دلیل خصوصی بودن ملک اجازه نداد در آنجا صحبت کنیم. بیرون از دراوخانه برای مامور پلیس شرح ماوقع دادم و گفتم ذات کیفتو بریز بیرون اتهام زنی و توهین است.
پلیس خطاب به آنها گفت: حق با من است و شما اجازه ندارید بگویید کیفش را بیرون بریزد. از خودتان هم چنین چیزی را بخواهند، اتهام زنی است و قطعا ناراحت می وشید از چنین برخوردی. مسئول داروخانه که تازه پس از آن همه درگیری لفظی و تهمت زدن کارمندش یادش افتاده بود دوربینش را چک کند، به جمع ما پیوست و شروع به عذرخواهی کردن از من کرد.
در حالی که دوربینش را باید قبل از اتهام زنی آن زن چک می کرد،سپس یقه مرا می گرفت. به او گفتم چرا در این دقایق سکوت کرده بودید و بر عمل زشت همکارتان سرپوش می گذاشتید؟ شما که شاهد بودید چه شد. پلیس در ادامه به من گفت: به دلیل مشکلاتی که پیش می اید به لحاظ اخلاقی و عرفی اینها هم چاره ای ندارند که اینطور می گویند. گفتم من با شما تماس گرفته ام از نظر قانونی موضوع را بررسی کنید.
عرف برای من در اینجا مهم نیست. به صورت قانونی از من اعاده حیثیت کنید و بگویید قانون در این موارد چه می گوید. مامور توضیح داد که می توانی در ناحیه ۳ دادسرای ونک شکایت کنی، فرد اتهام زننده را احضار می کنند و قاضی حکم می دهد.الان هم در حضور مردم این خانم و مسئول داروخانه باید از شما عذرخواهی کنند. داخل داروخانه رفتیم. در حضور همه کسانی که به من تهمت زده بود عذرخواهی کرد. به او گفتم شما فقط یک جمله نمی گویی. اتهام زنی یعنی خرد کردن شخصیت فرد مقابل که بسیار آزار دهنده و توهین امیز است. ذهنتان را درست کنید و مراقبتتان را بیشتر. این راهش نیست.
نکته اینجاست که اما پلیس هیچ چیزی از محتوای تماس من و اتفاقی که رخ داده بود صورت جلسه نکرد.
لازم به ذکر است،همه ما می دانیم که شکایت دنگ و فنگ دارد، برو بیا و اثبات کردن دارد. اما از حق خود کوتاه نیایید. چه زمانی که به شما اتهام می زنند، چه زمانی که علیه شما فحاشی و یا هتک حرمت می کنند، چه زمانی که برایتان مزاحمت و متلک پرانی ایجاد می کنند، پیگیر حق خود باشید. برخورد کنید. در حضور مردم حرف بزنید و از حق خود در مقابل فردی که حقوقتان را پایمال می کند، دفاع کنید. با پلیس تماس بگیرید.اجازه ندهید حقتان لگد مال شود. در دادسرا شکایت کنید. در خصوص اتهام زنندگان و کسانی که آبرو و اعتبار شما را از بین می برند، اطلاع رسانی کنید تا نتوانند افراد دیگری را قربانی رفتار نسنجیده و اشتباهات خود کنند.
*روزنامه‌نگار
عکس تزئینی‌ است

یادداشت
شناسه : 6313
لینک کوتاه :