خواهران «میرابال» و روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
جهان صنعت نیوز: هرساله ۲۵ نوامبر در سراسر جهان، فعالان حقوق بشر و زنان گرد هم میآیند تا لزوم بحث و اهمیت تاکید بر احقاق حقوق زنان را یادآوری کرده و جلوههای برجسته متباین با آن یعنی خشوت علیه زنان را نهی کنند.
در باب چرایی تعیین این تاریخ به عنوان مبدای برای این روز، قتل سه تن از چهرههای زن که سرآمدان مبارزه با استبداد در زمانه و دیار خود بودهاند، موردتوجه قرار گرفته است؛ خواهران «میرابال». خواهران میرابال با نام اسپانیایی (las hermanas Mirabal) چهار خواهر اهل جمهوری دومنیکن با نامهای «پاتریا»، «مینروا»، «ماریا ترزا» و «دِده» بودند که از مخالفان دیکتاتور معروف «تروخیو» («رافائل لئونیداس تروخیو مولینا» با نام مستعار ال هِفه(El Jefe))، حاکم نظامی جمهوری دومینیکن بین سالهای ۱۹۳۰ تا زمان ترورش در ۱۹۶۱ به شمار میرفتند. تروخیو بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۸ و سپس از ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۲ رسماً رئیسجمهور دومینیکن بود و دوران حکومتش، خشنترین دوره در تاریخ جمهوری این کشور به حساب میآید. هواهران میرابال در فعالیتها و مبارازت مخفیانه علیه رژیم او مشارکت داشتند. سه خواهر از چهار خواهر (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ به جرم شرکت در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن به قتل رسیدند (دده تنها خواهر بازمانده در فوریه ۲۰۱۴ به مرگ طبیعی درگذشت).
قتل خواهران میرابال آنها را به «نمادی از مبارزات مردمی و فمینستی» تبدیل کرد. چنانچه در سال ۱۹۸۱، در همایشی که در «بوگوتا»، پایتخت «کلمبیا»، با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تشکیل شد، پیشنهاد اختصاص روز قتل خواهران میرابال به روز نهی خشونت علیه زنان مطرح شد. هدف از این پیشنهاد آن بود که هم به تلاش و جسارت این خواهران ادای احترام شود و هم افکار عمومی بیش از پیش به سوی نهی خشونت علیه زنان سوق یابد.
سرانجام در سال ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل به افتخار این زنان روز ۲۵ نوامبر را به عنوان روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرد. در راستای همین تصمیم، یک سال بعد، شورای امنیت سازمان ملل سال ۲۰۰۰ قطعنامه ۱۳۲۵ را با عنوان «زنان، صلح و امنیت» به تصویب رساند. محورهای اصلی این قطعنامه به پیشگیری مناقشات و خصومتها در درون و در میان کشورها، تامین مشارکت زنان در حیات سیاسی و اجتماعی و نیز ممانعت از اعمال خشونت علیه آنها مربوط میشوند. این قطعنامه مبنایی است برای آنکه خشونتهای گوناگون علیه زنان بدون مجازات نماند و عاملان آنها به پای میز محاکمه کشیده شوند.
در سایت اینترنتی به نام «پرسش کردن را بیاموز» که برای یادمان خواهران میرابال ساخته شده، مؤلف مینویسد: «مهم نیست تروخیو چند بار آنها را به زندان انداخت، مهم نیست که چقدر از اموال و داراییهای آنها توقیف شد، مینروا، پاتریا و ماریا ترزا هرگز تسلیم نشدند و هرگز از مأموریتشان برای برقراری دموکراسی و آزادیهای مدنی برای مردم این جزیره چشم پوشی نکردند».
خشونت همیشه قتل نیست
شاید اینگونه به نظر برسد که خشونت همواره آثار بیرونی و نمودهایی جسمی و فیزیکی دارد. اما مواردی چون خشونت و آسیبهای فیزیکی بخشی از خشونت علیه زنان است، سویه دیگر آن انواع و اقسام رفتارها، خشونتها و تبعیضهایی است که شاید دیدنی نباشند اما بعضا آثار و پیامدهایی به مراتب بدتر و تلختر از قتل دارند. چرا که در قتل، فرد میمیرد و رنج پایان مییابد، اما در مواردی چون تجاوز (و آسیبهایی از این دست) فرد ناچار است تا یک عمر با سایه شوم واقعهای روبرو شود. مسالهای که شاید امکان یک زندگی طبیعی را برای همیشه از قربانی سلب کند. بر این اساس هرشکلی از رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، جنسی، روحی و رنج زنان شود را خشونت علیه زن میگویند. این خشونت میتواند با تهدید، اجبار یا سلب اختیار و آزادی، بهصورت پنهان یا آشکار انجام شود.
خشونت جنسی، خشونت جنسی غیرتماسی، خشونت کلامی، تجاوز، خشونت در مورد جهیزیه، تنفروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه دختران، خرید و فروش زنان و دختران، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمان زن، خشونتهای ناشی از جنگ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستماتیک، خشونت نگاهی و رفتاری و خشونت سیاسی، مصادیقی از خشونت آشکار با نمودهای بیرونی و مسائلی چون دروغ گفتن، نفقه ندادن، به خواستههای زن بیتوجه بودن، چشمچرانی، انتقاد کردن به طور مداوم، جدا کردن زن از کودکان یا خانوادهاش، تهمت زدن، تحدید زن در محدوده جغرافیایی یا عدم مجوز به وی برای شغل یا تحصیل و … مصادیقی از خشونت پنهان و فاقد نمودهای بیرونی هستند.
مساله خشونت علیه زنان ارتباط مستقیمی با بحث فرهنگ و مسائل اجتماعی در هر جامعه دارد. بر اساس این استدلال، تفاوتهای جنسیتی در فرهنگ مردسالار باعث برتری یک جنس (مرد) بر جنس دیگر (زن) میشود. موضوعی که در ادبیات هم بازتاب دارد چنانچه زنان را جنس دوم خطاب کردهاند. با توجه به این موارد و بحث فراگیری موضوع، خشونت علیه زنان یکی از حوزههای قدیمی اما زنده در مطالعات جامعه شناختی است.
در جامعه شناسی کمیت یک مساله، تعیین کننده مساله دیدن آن است. این بدان معنا است که تا زمانی که رفتارهای نابهنجار نمودهای فردی و جزئی دارند، آسیب شناسی و بررسی آن کار روانشناس و مستلزم تحلیلهای روانشناختی است،اما زمانی که همان پدیده، درصدی (هرچند کوچک) از جامعه و مجموع افراد را در بر میگیرد، دیگر مشکلی روانشناختی نبوده و مستلزم ورود جامعه شناسی است؛ بر این اساس در هرجامعه و به ویژه در ایران، مردان نیز مورد سوءرفتار از سوی زنان قرار میگیرند اما بخش عمده خشونت خانگی، به ویژه موارد مرگ آور و خطرناک آن، از سوی مردان علیه دختران و زنان خانواده اعمال میشود و همین موضوع لزوم تاکید بر نهی خشونت جنسیتی و تحلیل جامعه شناختی آن را لازم میسازد.
جامعه شناسان و مشخصا نظریهپردازان فمینیست، مطالعات متعددی را درمورد خشونت علیه زنان در جوامع مختلف انجام دادهاند و بر اساس یافتههایشان معتقدند که تبیینهای فردی یا خانوادگی، برای توضیح کافی نیستند؛ هر چند معتقدند این عوامل میتواند به مثابه عاملی مهم در تشدیدکنندگی رفتار خشن عمل کند، اما تأکید آنان بر وجود ساختار نابرابر روابط قدرت میان زنان و مردان در جامعه و نهادهای آن است. توجه آنان متوجه ساختار مردسالارانهای در جوامع است که به مردان اجازه اعمال قدرت بر زنان را میدهد. از این دیدگاه خشونت عمل انفرادی یک مرد علیه یک زن نیست که با استفاده از ویژگیهای فردی تحت بررسی قرار گیرد، بلکه خشونت رفتاری است که از جانب مردان جامعه بر روی زنان جامعه اعمال میشود. خشونت یک ابزار نظارتی مهم است که هم بازتاب روابط نابرابر قدرت در جامعه است و هم به حفظ روابط نابرابر قدرت کمک میکند.
در نتیجه یکی از راهکارهایی که از سوی جامعهشناسی پیشنهاد میشود کل نگری و تمرکز بر ساختارها است یعنی به جای تمرکز بر موارد فردی یا جزئی، بر کلیت موضوع و بهبود رفتارها و نگرشهای فرهنگی تمرکز میشود. در این رویکرد تلاش میشود تا با کلیشهزدایی، از ادبیات، قانون و فرهنگ، به روند روبه رشد ارتقای زنان در جامعه کمک شود. مذمت ادبیات زن ستیزانه، تلاش برای تدوین لایحه منع خشونت علیه زنان و فرهنگسازیهای که بعضا صورت میگیرد، از جمله تلاشهایی است که در سالهای اخیر و در راستای مبارزه با خشونت علیه زنان در ایران صورت گرفته است. اگرچه که هرکدام از موارد ذکر شده ایرادات خود را داشته و نیاز به وارسی و مداقه بیشتری دارند.
اخبار برگزیدهلینک کوتاه :