دومینوی آلودگی هوا و راه حل های تکراری

علی محمد نجاتی* با این که سال های طولانی است تهران و شهرهای بزرگ ایران با مشکل بزرگی به عنوان آلودگی هوا مواجه هستند و همه ساله شرایط مشابهی بر کشور حاکم می شود، جای بسی شگفتی است که رویکرد و نحوه مواجهه متولیان و مسئولین امر با این مساله تقریبا هیچ تفاوتی نکرده است.

این اندازه از ایستایی و درجا زدن در مدیریت و مواجهه با بحرانی که به شکلی روتین در کشور روی می دهد و ابعاد عظیم و مخاطرات شگرف آن برکسی پوشیده نیست، قابل باور نیست.

ساده سازی امور و اظهاراتی از این دست که «برای حل آلودگی هوا باید منتظر باد و باران باشیم» و یا «مشکل آلودگی تهران راه حل آنی ندارد» و اظهار نظرهای مشابه که با کمال شگفتی از سوی مسئولین ارائه می شود، حکایت از آن دارد که مدیریت کلان جامعه ما در چالش های محیط زیستی خود به طور کلی و در چالش آلودگی هوا، به طور اخص، با بیماری و «انفعال مدیریتی پیشرفته» ای دست به گریبان است.

کافی است نگاهی به معضل آلودگی شهرهای بزرگی مانند لندن که در دهه های گذشته با این بحران دست به گریبان بوده اند، بیفکنیم و ببینیم که مدیران شهری در مواردی از این دست به چه شکل عمل کرده و دست هیولای دود را از سر مردمان و سلامتی شان کوتاه کرده اند.

نکته جالب این جاست که با وجود این که همه ساله اوج آلودگی تهران در نیمه دوم پاییز رخ می دهد، دستگاه های مربوط، حتی برای ایجاد هماهنگی های بین دستگاهی و بین بخشی در مواجهه های حداقلی نیز هماهنگی و همسویی لازم را ندارند و معمولا استراتژی های مربوط به مواجهه با آلودگی، درست در جلساتی اتخاذ می شود که شب قبل از بحران، و حتی در جریان بحران، برگزار می شود.

ناگفته پیداست که راه حل هایی که خروجی این نشست هاست نیز به شکل غم انگیزی تکراری و دم دستی شده اند و همه ساله بدون کمترین خلاقیت و تفاوتی اجرا می شوند. مواردی از جمله تعطیلی مدارس، گسترش طرح ترافیک و احتمالا تعطیلی ادارات، که همگی خسارت های جبران ناپذیری بر بدنه نحیف اقتصاد کشور وارد می کنند، از جمله این استراتژی هاست.

از سوی دیگر به نظر می رسد مطالعات دقیق و کارشناسانه ای درباره منشاء آلودگی هایی که مدام سلامت شهروندان را به خطر می اندازد صورت نمی گیرد و مسئولین در واکنش های خبری خود معمولا به تکرار داده های مکرر که از منابع دم دستی گرفته می شود، بسنده می کنند. نبود اطلاعات دقیق درباره منشاء و حتی خطرات آلودگی هوا و نداشتن برنامه های مطالعات علمی درباره منشاء و مخرج بحران، نیز از خواص مدیریت های بحران شهری است که مسئولان مختلف (و عموما موقت) به آن دست می یازند.

این حجم از انفعال و کنش های لاکپشتی مدیریتی حکایت از آن دارد که برای برخی از مسئولین امر، خطری که بحران آلودگی برای تندرستی مردمان و نیز زیست‌بوم‌های جمعیتی دارد از اهمیت کافی برخوردار نیست.

بر اساس گزارشی از سازمان جهانی بهداشت، در سال ۲۰۱۴، آلودگی هوا در سال ۲۰۱۲ باعث مرگ ۷ میلیون انسان در سراسر جهان شده‌است و گزارش های بعدی حکایت از آن دارد که در سال های بعد این آمار در کشورهای توسعه نیافته رو به رشد بوده و فقط کشورهای مترقی توانسته اند با کنترل منشاء این آلودگی ها و توسعه شگرف تکنولوژی های صنعتی و کنترل و نظارت پولادین بر محصولات تولیدی این وضعیت را کنترل کرده و شرایط زندگی مردمان خود را بهبود بخشند.

متولیان امور بهداشتی و محیط زیستی درحالی با سهولت و آرامش خیال از مرگ هزاران نفر در شهر تهران بر اثر آلودگی های هوا و چالش های زیست محیطی سخن می گویند که فقط بخشی از این آمار کافی است که نه تنها که مدیران بخشی، بلکه یک دولت با تمام تشکیلاتش در یک نظام مدیریتی پاسخ گو ناچار به استعفا شود.

اگر تلفات سالیانه آلودگی هوا را به قربانیان سوانح رانندگی در کشور اضافه کنیم، آمار به دست آمده چنان سرسام آور است که باید از هیولای صنعت خودرو سازی در کشور به عنوان اولین و مهم ترین قاتل مردم یاد کرد. این درحالی است که هر دوی این مساله در کشورهای پیشرفته از محل کیفی سازی محصولات تولیدی کارخانه ها حل شده است.

آلودگی هوا به روش‌های گوناگونی می‌تواند آثار زیانبار درازمدت و کوتاه مدتی بر سلامت انسان‌ها بگذارد که درحال حاضر هیچ تحقیقات دامنه داری درخصوص اثرات طولانی مدت این معضل بر سلامت مردم انجام نشده است. این درحالی است که در کشوری مانند ژاپن هنوز هم تحقیقات درباره اثرات بمباران هیروشیما متوقف نشده است.

متخصصان معتقدند که موادی که از طریق هوای آلوده وارد محیط می‌شوند دارای ترکیباتی هستند که باعث نابودی بافت‌های مختلف بدن خواهد شد. این مواد از طریق ریه، پوست، مخاط بدن، مخاط چشم، گوش، بینی و دستگاه گوارش، وارد بدن شده و باعث تخریب سلول‌های بدن می‌شود. همه این موارد باید به طور سیستماتیک و دامنه دار مورد مطالعه قرار گیرد.

در کشورهای دیگر درحالی که دانشمندان آثار زیانبار آلودگی هوا را بر گیاهان، جانوران و زندگی انسانها مطالعه می‌کنند، قانون‌گذاران، قوانینی را برای کنترل و کاهش آلاینده‌ها تصویب نموده و در مدارس و دانشگاه‌ها آثار آلودگی هوا را برای نسل جوان تشریح می‌شود.

بدیهی است که در مواجهه با معضلات کلانی مانند آلودگی هوا، نوعی اجماع کلان مدیریتی لازم است که مجموعه ای از دستگاه های اجرایی و مقننه باید براساس یک الگوی مشخص و از پیش تعیین شده عمل کرده و با تغییرمدیران مرتبط استراتژی تعریف شده دچار دگرگونی یا توقف نشود.

به نظر می رسد در تعریف مدیریت های شهری و زیست محیطی، ما مساله بحران را به اموری مانند سیل و زلزله که تبعات فوری و واکنش های سریع افکار عمومی را به دنبال دارد، فروکاسته ایم که به نوع مبتنی بر مدیریت ساده سازانه و پوپولیستی و غیر مسئولانه است.

در منابع عمومی ذکر شده است که در سال ۲۰۱۵، حدود ۹ میلیون نفر در جهان به دلیل بیماری‌های غیرعفونی ناشی از آلودگی هوا مثل بیماری‌های قلبی، سکته مغزی و سرطان ریه جان خود را از دست داده‌اند که ۹۲ درصد آن در کشورهای کم درآمد یا با درآمد متوسط رخ داده‌است.

از سوی دیگر، چندی پیش خبری در رسانه های داخلی منتشر شد که میزان مراجعه مردم به پزشکان به دلیل کاهش قدرت خرید خانواده ها و افزایش قیمت خدمات پزشکی به میزان نگران کننده ای پایین آمده است.

حال اگر این دو خبر را ترکیب کنیم، خواهیم دید که در سال های آینده معضل سلامت، مخصوصا در شهرهای بزرگ ایران به یک آسیب اجتماعی غیرقابل کنترل تبدیل خواهد شد. مگر این که از هم اکنون مدیران مربوطه در بخش های سلامت، محیط زیست و دولت، که مسئول معاش مردم است، فورا فکری به حال این بحران که به صورت نهفته در لایحه های درونی جامعه درحال خزیدن است، انجام دهند.

براساس آمارهای موجود، در سال ۹۵ بیش از ۴۸۰۰ نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست داده‌اند و می توان حدس زد که با بحرانی تر شدن وضعیت محیط زیستی و افول شاخص های اقتصادی و زیستی خانوارهای ایرانی، آمارهای جدید، در صورتی که به درستی منتشر شوند، حامل چه پیامی برای مسئولین خواهند بود.

*روزنامه نگار

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 73962
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا