صداقت حسن روحانی
نادر کریمیجونی*سخنگو و دبیر شورای نگهبان هم هر کدام یک بار هنگامی که روحانی درباره ردصلاحیتها موضع گرفت و از آن گلایه کرد، رییسجمهور را سرزنش و به او توصیه کردند که به جای اتخاذ موضع جنجالبرانگیز، در جهت آرامشبخشی به جامعه و عدم بر هم زدن آرامش مردم حرکت کند. تا اینجا و طی ماه گذشته حداقل چهار بار به روحانی حمله شده است آن هم به خاطر مواضع سیاسی و نه به خاطر اعمال انجام داده یا انجام نداده.
با این حال اصلاحطلبان نیز رضایت چندانی از مواضع و رفتارهای رییسجمهور ندارند اما آنان معتقدند که با وضعیت فعلی و ماجراجوییهایی که دلواپسان مرتکب میشوند ادامه حضور در فضای سیاسی، در واقع مشارکت در افعال مجرمانهای است که محافظهکاران و دلواپسان بدون در نظر داشتن منافع و مصالح ملی مرتکب میشوند و از جیب نحیف مردم ایران هزینه رفتارهای نه چندان عاقلانه و سلایق تندروانه خود را میپردازند. روشن است که همراهی، مشارکت یا حتی سکوت در برابر این رفتار ماجراجویانه و غیرعاقلانه، خطا و گناه است.
البته عدهای نیز هستند که معتقدند روحانی در موقعیت فعلی باید استعفا دهد و از تداوم همراهی و همکاری با حکومت پرهیز کند چراکه در صورت تداوم این همکاری، مسوولیت تمام فعالیتهایی که جمهوری اسلامی ایران در مقطع فعلی انجام میدهد به پای حسن روحانی نوشته میشود و نه فقط در این دنیا که در جهان آخرت نیز روحانی بابت افعال کرده و ناکردهاش باید پاسخگو باشد. اما روحانی در مقابل همه این انتقادها ایستاده و نه فقط حاضر به کنارهگیری نیست که گاهی حرفهایی در دفاع از رفتار حکومت میزند که دوستان و نزدیکانش را متعجب میسازد. در عین حال روحانی گاهی مواضعی اتخاذ میکند که اعضای جناح راست، محافظهکاران و دلواپسان واکنش نشان میدهند و از وی انتقاد میکنند.
دستکم در نزد کسانی که مخالف نظام جمهوری اسلامی نیستند- که به نظر میرسد اکثریت قابل توجهی از مردم در این گروه جای داشته باشند- هیچکس نمیخواهد روحانی در جایگاه اپوزیسیون قرار گیرد و علیه نظام فعالیت کند. همچنین این انتظار نیز وجود ندارد که حسن روحانی به حرف همه عمل کند یا بخواهد همه طرفها را راضی نگه دارد.
روشن است که این خواسته، نه عقلایی است و نه نتیجهبخش. اما این هم واضح است که روحانی نه پایگاهی در میان محافظهکاران دارد و نه از نظر اصولی نزدیکی یا همسویی با ایشان دارد. به عنوان مثال وقتی او از ضرورت همکاری با جهان سخن میگوید، بسیاری از محافظهکاران میپرسند همکاری با کشورهایی نظیر عربستان، بحرین، کانادا یا کشورهای اروپایی چه منفعتی دارد؟ اخیرا در یک برنامه کارشناسی رادیو، مجری و کارشناسان این پرسش را مطرح میکردند که عضویت ایران در شورای حکام IMF آیا به اندازه رقم حق عضویت پرداختی برای کشورمان منافع دربر داشته است؟ آنان در پاسخ ابراز عقیده میکردند که چون ایران در تمام سالهای عضویت نتوانسته منفعت دلاری از صندوق بینالمللی پول کسب کند، پس تمام حق عضویتهایی که پرداخت کردهایم، هدر رفته است. با چنین رویکردی آیا حسن روحانی میتواند دلواپسان را به تعامل با دنیا تشویق و ضرورت همکاری ایران با جهان را برای این افراد تشریح کند؟ گمان نمیرود که دلواپسان اصلا بخواهند حرفهای روحانی در مورد همکاری با جهان، احترام به سلیقهها، چندقطبیسازی قدرت حکومت و… را بفهمند یا حتی بشنوند.
اما در میان همفکران، روحانی باز هم مورد انتقاد قرار میگیرد. به ویژه آنکه گاهی چنین به نظر میرسد که حسن روحانی در مورد موضعگیریهایش به اندازه کافی صداقت ندارد و اصولی که هنگام رای گرفتن از مردم تشریح کرده بود را خودش رعایت نکرده یا جدی نمیگیرد. گاهی همچنین به نظر میآید که رییسجمهور از مفاهیم یا خواستهای مردم برای نزدیک شدن به جامعه یا جلب هواداری شهروندان استفاده ابزاری میکند. این دقیقا رفتاری براساس عوامفریبی است چراکه گمان غالب آن است که سایر رفتارهای رییسجمهور از مفاهیم بیان شده و مواضع اتخاذ شده پشتیبانی نمیکند.
مثلا در مورد وفاداری به استیفای حق مردم، رییسجمهور که برخلاف مقامات انتصابی کاملا نیازمند آرای رایدهندگان است، دستکم برای کسانی که به ایشان اعتماد کرده و رای به او دادهاند باید توضیح دهد که چگونه رییس دولت و رییس شورایعالی امنیت ملی، بلافاصله از شلیک موشک یا احتمال شلیک موشک خودی به سمت هواپیما آگاه نشده است؟ چگونه هنوز در مورد شهروندان و تعداد شهروندانی که در آبانماه گذشته کشته شدهاند سکوت میکند؟ چگونه در مورد اخذ اعترافهای اجباری یا اعلام اجباری هواداری از جمهوری اسلامی ایران توسط خانوادههای کشتهشدگان هواپیمای اوکراینی سکوت میکند؟
اگر حسن روحانی واقعا به رایدهندگان ایرانی و کسانی که به او اعتماد کردهاند وفادار و پایبند است باید به این سوالات و دهها سوال دیگر پاسخ دهد. اما آیا او پاسخ خواهد داد؟
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :