مدیریت ملوکالطوایفی
جهان صنعت نیوز| محمد میلانی: زمانی که بنای بر مودت باشد همه شعار زیبای اتحاد و همخانواده بودن همه اعضای نظام آموزشعالی و دانشگاهی را سر میدهند اما در این گونه مواقع متاسفانه همه به نوعی از پذیرش مسوولیت سر باز میزنند. گفتههای تاسفباری هنوز به گوش میرسد. اینکه نزدیک به دو هفته بعد از حادثه، زمان ازدواج دختر راننده اتوبوس بوده، پنج تن از کشتهشدگان تکفرزندان خانواده بودند و پدر و مادرشان دیگر فرزندانی جز آنها نداشته و ندارند و دست آخر اینکه از تردد و سوارشدن به اتوبوسهای بهکارگرفته در این منطقه به شدت از سوی دانشجویان امتناع میشود و منبعد دانشجویان یا کادر بیخودرو باید خود را با ماشینهای شخصی افراد دیگر یا خودشان یا با پای پیاده به بخشهای مختلف این دانشگاه ساخته شده در پای کوه برسانند. اینها بخشی از رویدادهایی است که نشان از عدم التیام زخمها میدهد.
اگرچه بسیار به این واقعه در روزهای اخیر پر و بال داده شده و از جنبههای متعدد و مختلف کارشناسان و تحلیلگران امور اجتماعی، فرهنگی، نهادهای مدنی و دانشگاهی و حتی ترافیکی به مشکلات و مسائل موجود و حتی آیندهنگریهای نه چندان خوشبینانه پرداختهاند، اما مشخصا در انجام وظایف و تحقق صحیح کارها در گذشته نه چندان دور آنچنان چشمپوشیهای شنیعی شده که همچون کلاف سردرگمی آدمی عاجز از آن میشود که به کدام وجهه این مقوله بپردازد.
وقتی نماینده مجلس و فعال در کمیسیون آموزشعالی به وضعیت بدون نظارت بر دانشگاه آزاد معترض میشود و عنوان میکند که هیچ نظارتی بر کیفیت سطح تحصیل و علمی در این بخشی از نظام آکادمیک ایران صورت نمیگیرد، بالطبع باید بدانیم که با چه ساختار بزرگی از انواع و اقسام ندانمکاریها مواجه هستیم. همچنین از معضل اعطای مدارک بیاصل و نسب دانشگاهی گرفته تا تحقق چند اصل ساده مهندسی و ترافیکی در ساخت ساختمان و معابر، بناست این موارد از درون این دانشگاه به اجتماع سرازیر شود.
از این رو با در نظر گرفتن این رویداد به وقوع پیوسته به ساختار نظام دانشگاه آزاد نگاه میکنیم تا ببینیم رفتارهای اینچنینی تا چه حد میتواند نگرانیهایی اساسی را در سطح جامعه افزایش دهد. بر این مبنا متوجه میشویم که رفتارهای خود ما نیز به عنوان یک عضو از اجتماع چقدر میتواند در سرنوشت و تعالی نظام اجتماعیمان تاثیرگذار باشد. این نوشتهها اگرچه درس عبرت و آموزش صحیح را نمیتوانند در جامعه و در میان مدیران اجتماعی ما به وجود آورند، اما دست کم میتوانند نشان دهند که پیشبینی وضعیت و جلوگیری از بروز فجایع تا چه حد میتوانند در اوج اهمیت آسان باشند؛ امری که در عین سادگی، برای مدیران اجتماعی ما قابل درک نیست.
مشکلاتی دیگر و احتمال وقوع حادثه
برای نمونه بعد از وقوع این واقعه تاسفبار از سوی برخی از دانشگاهیان نکتهبین، وضعیت فعلی این دانشگاه در واحد سوهانک مورد انتقاد جدی قرار گرفت؛ ساختمانی که قریب به شش برابر بیشتر از ظرفیت امکاناتی خود دانشجو و پرسنل دانشگاهی در درون خود متمرکز کرده و کیفیت برخی از اندام و اجزای این مرکز آنچنان به صدا درآمده که در شبکههای اجتماعی به ابعاد و تعداد وسیعی واکنش به همراه داشته که عدم توجه آنی و سریع به آن موارد نشان از یک چیز دارد؛ آن هم تافته جدا بافته بودن است؛ معضل اجرایی و شخصیتی که اگرچه به ظاهر منتفی است اما در مقام واقعیت غیر از این نیست.
شاهد مدعا به وضوح این ادعا را ثابت میکند. حضور رییس واحد علوم و تحقیقات در میان دانشجویان و بالطبع توجیه مشکل و فِلش اتهام را به سویی دیگر تغییر جهت دادن، عدم عذرخواهی رسمی از سوی بالاترین مقام سازمانی این دانشگاه، طفره رفتن آقای محسن هاشمی معاون عمرانی دانشگاه آزاد و مسوول ساخت واحدهای این شعبه دانشگاهی که باید همچون ستارهای در کارنامه کاری وی بدرخشد اما از مصاحبه و بیان توضیحات لازم و عذرخواهی شانه خالی کرد، نه تنها شواهدی بر این مدعاست بلکه به طرز دردناکی فرضیه مدیریت معلول و رانتی عمرانی- اجرایی بدون پایه علمی را تقویت کرد.
این معادله نه تنها پاسخی درخور و به دور از هرگونه دلنگرانی به دستاندرکاران حوزه شهری و مدیریت اجرایی کلانشهر تهران نمیدهد بلکه همین واکنش غیرمسوولانه در قبال بروز این فاجعه از سوی هاشمی را وقتی در ابعادی کلانتر با بروز مشکلات آتی در پایتخت تعمیم دهیم بدون هیچ اکراهی میتوان گفت خودمان را باید برای ندامتهایی آماده کنیم که مسببش رییس شورای شهر تهران خواهد بود چرا که در برخی پستهای اجرایی و شهری چنین وظیفهای نه تعریف شده و نه صاحبان پستها با چنین مرتبهای از پذیرش مسوولیت و تعهد در برابر مردم و کشور آشنایی دارند.
عدم پاسخگویی به حادثهای در ابعاد یک دانشگاه یا حضور در برابر خبرنگاران و ارائه پاسخهایی درخور شان و مقام بزرگترین نهاد مدنی- شهری ما که قرار است نشان از توسعه ساختارهای اجتماعی در ایران باشد، نشان از هرچه داشته باشد، هشداری جدی و زنگ خطری را کنار گوش ما به صدا درمیآورد که بنا نیست نه پیشنهادی از سوی مردم در شورای شهر تهران جدی گرفته شود و نه اتفاق و اقدامی مهم، متناسب با وصف حال مردم که چشمانتظار اقدامات موثر در راستای زندگی بهینه اجتماعی و توسعه آرامش شهری هستند، تحقق پیدا کند. هر اتفاق نامناسبی نظیر همین بوی تعفن منتشر شده در سه روز پیش نیز رخ دهد این مردم هستند که باید پاسخگوی رییس شورای شهر و شهردار باشند و نه آنها به مردم! باز در مثالی دیگر و اینبار به طور متمرکزگویی فرض بر آن است که هر اتفاق نامیمونی اگر در حوزه شهری تهران بیفتد یا منبعد در خصوص رعایت مسائل ایمنی باشد که در واحدهای دانشگاه آزاد بروز پیدا میکند، شخص صدمه دیده و متضرر باید هم تاوان بدهد و هم خودش را آماده ادای پارهای از توضیحات و در نهایت ندامت و عذرخواهی کند! برای نمونه و بر مبنای شواهد موجود چندین بار وضعیت نادرست تردد و نبود نشانههای ایمنی در همین محدوده دانشگاهی به مسوولان امر گوشزد شده بوده که هربار یا از انجام تعهد شانه خالی میکردند و یا عذر تقصیر را بر گردن سازنده و طراح اولیه میانداختند.
اخراج پرسنل هیچ مشکلی را حل نمیکند
بعد از بروز فاجعه، دانشگاه در اقدامی به نظر قاطع پنج تن از پرسنل شاغل در آن واحد دانشگاهی و به اصطلاح مسبب در این فاجعه را از کار اخراج کرد. اگر چه بعدا در اعتراض دانشجویان در مراسم ختم این دانشجویان از سوی نمایندگان دانشجویی با ارائه سند و مدرک عنوان شد که دو نفر از این پرسنل پیشتر و بنا به دلایلی دیگر از کار بیکار شده بودند و درواقع نشاندهنده نوعی عدم انعطاف در مدیریت دانشگاهی است، اما گذشته از این موارد، باز پرسش بزرگ همچنان سر جای خود باقی میماند که نسبت مدیریت اجتماعی، چه این مدیران در جامعه باشند چه در محیط آکادمیک، با سویه عام مردم چیست؟ فاصله مدیران با مردم در چه حد و اندازهای است؟ مثال محیط آکادمیک و مدیران امور اجتماعیاش را دقیقا به این خاطر مطرح کردم که در بسیاری از شهرهای آرام و تمیز جهان ارتباط بسیار تنگاتنگی میان انتخاب مدیران شهری و اجتماعی با کیفیت تحصیل آنها و همچنین میزان کار و سوابق آنها در مجموعههای آکادمیک وجود دارد.
چرا که معتقدند کسی که توانسته در اداره یک دانشگاه از این منظر موفق عمل کند و مجموعه افراد سختگیر دانشگاهی اعم از دانشجو یا اساتید دانشگاهی را راضی نگه دارد، بالطبع میتواند در ابعادی وسیعتر اداره امور اجتماعی و خدمات شهری را نیز برعهده بگیرد. برخلاف جامعه ما که نه تنها چنین ارتباطی بیمعنا تلقی میشود، بلکه به دفعات و کرات مدیران و مشاوران امور اجتماعی شهری از میان افرادی با تخصصهای فنی انتخاب شده و به کار گمارده میشوند.
اگر بنا بر قیاس و الگوبرداری و حتی محض رضای خدا اقتباس موزون هم از چنین الگوهایی نداشته باشیم و بر تمام ساختارهای اداری و سازمانی و الگوهای علمی و فنی و مهندسی موجود در کشور چشم ببندیم، هیچ وقت تصاویر مدیران ژاپنی که سالها پیش خود را در افزایش تلفات سونامی بزرگ ژاپن مسوول مستقیم میدانستند از یاد نمیرود که چگونه متواضعانه سر تعظیم برای مردم فرود آورده بودند. در مقابل، همین رفتارهای نشات گرفته از غرور نخوت مدیران اجتماعی ما را به طرز بیسابقهای برجسته میکند. چنانچه مدیریت اجتماعی در ایران از الگوی سایر نظامهای اجتماعی بهره نمیگیرد دستکم این ضرورت را ایجاد میکند که حداقل به سیره نبوی متمایل شود. ساختارهای مدیریتی ما بسیار با نمونههای کشورهای پیشرفته آسیایی فاصله دارند و با الگوهای ارزشمند اسلامی نیز بیگانهاند.
از اینرو است که اخراج پرسنل سهلانگار و افزایش مشکل بر مشکلات اساسی کشور ناشی از افزایش ابعاد ناموزون تعداد بیکاران، نه تنها نسخه صحیح و قابل قبولی نیست، بلکه در کمال تاسف از چاله برآمدن و در چاه سقوط کردن است.
دانشگاه، اجتماع دو الگوی مهم متاثر از هم
همیشه دانشجویان را نسل سازنده فردای کشور میدانند. همیشه به دانشجو تلقین میشود که با تو محترم و صحیح برخورد میشود تا وامدار این ادب و شان اجتماعی و علمی در فردای سازندگی کشور باشی. دانشجو در کنار علم و ادب و معرفت از بزرگان علمی خود میآموزد تا بتواند هرآنچه را که در وجود خود جمع کرده است را به اجتماع نیازمند خودش هدیه دهد. آنچنان متعهد و متواضع پرورش پیدا میکند که جامعه را از خود و خودش را بخشی از اجتماع و مردم میداند.
با چنان شور و علاقهای دست به هر کار و وظیفه محولشدهای در جامعه میزند که هم خودش را سربلند نشان دهد و هم نام و نشان دانشگاه و نظام آکادمیکی که در آن تحصیل کرده است را به عنوان مظهر مجموعهای مترقی و متعهد نشان همگان دهد. در وضعیت عام اجتماعی همه به خودشان اجازه میدهند که از یک فرد تحصیلکرده پرسش کنند که در کدام دانشگاه درس خواندهای؟ بر این مبنا فرض کنیم که چنین رویدادی شکل گرفته و هیچ کدام از مسوولان دانشگاه نیز عذرخواهی نکردند. کسی هم از این مسوولان آنقدر متعهد به وجدان کاری و انضباط اجتماعی نبوده که استعفا بدهد و اداره امور را به فردی لایق بسپارد.
اکنون خودتان را به عنوان یک دانشجو در حال تحصیل در واحد دانشگاهی علوم تحقیقات فرض کنید که در اجتماع ظاهر شده و مشغول زندگی و مشق تعهد اجتماعی هستید. از شما در خصوص دانشگاه محل تحصیلتان میپرسند. تا نام واحد علوم تحقیقات را میآورید و نگاه سنگین یا متعجب افراد را روی خودتان حس میکنید توقع دارید فردای این اجتماع را چگونه مدیریت کنید و به سرانجام برسانید؟ همین مسائل به ظاهر کوچک اما مهم هستند که دقیقا از کوتهنگری و نامدیریتی مدیران دانشگاهی نشات میگیرد و نتایج تلخی به بار میآورد.
باز برای نمونه دانشگاه آزاد در سطح وسیع و کلانش بنیانگذار لفظ اطلاعدهی در خصوص هزینه تحصیل در فرهنگ عامه ایران بوده است. امروزه تقریبا محال است که کسی از دانشجویی در خصوص رشته تحصیلیاش سوال کند و سپس فرد پرسش «چقدر هزینه میکنی»؟ را نپرسد. یا در محاورات عمومی نام رشته دانشگاهی با میزان هزینه صرف شده همراه نباشد. برای نمونه در میان دانشجویان و خانوادههایی که فرزندان در آستانه ورود به دانشگاه دارند وقتی صحبت از رشتههای تحصیلی میشود، اغلب نام رشته با میزان هزینه تقریبی در ترم یا طول مدت تحصیل همراه است. مثلا پزشکی صدمیلیون هزینه دارد. معماری کمی بیشتر. مهندسی نخوان شصت میلیون هزینه دارد. درعوض شیمی بخوانی با چهل میلیون تومان یا کمی بیشتر جمع میشود.
آیا هنوز هم بناست مدیران دانشگاهی بالاخص دانشگاهیان دانشگاه آزاد که اینچنین تاثیر نابجا و عمیقی در نوع مناسبات و ارتباطگیریهای روزمره افراد در کشور گذاردهاند، چنین اظهرمنالشمسهایی از فکتهای اجتماعی و مناسبات مردمی را نپذیرند؟آیا با این همه حضور روزافزون نام و تاثیر این دانشگاه در خانوادههای ایرانی که دستکم هر کدام یک تحصیلکرده در دانشگاه آزاد داشته و دارند، هنوز هم مدیری حاضر نیست عیوب و مشکلات به وجود آمده را بر گردن بگیرد؟ فارغ از این حجم عظیم از تاثیرات بسیار منفی در همه سطوح و ابعاد اجتماعی ما، آیا باید گفت مقصر دانشجویانی هستند که از شدت ترس در انتهای اتوبوس جمع شده بودند و با ضربه نهایی به بیرون پرت شدند؟ تا مبادا مسوولی درجه دو یا درجه سه مسوولیت ایرادات و نقایص را برعهده بگیرد؟
پس اگر چنین است، مقصر اصلی و نهایی فاجعه دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، دانشجویان سوار بر اتوبوس زردرنگ هستند. این گونه دستکم مدیران مسوول، زمان بیشتری برای تفکر در خصوص رفتارها و اقداماتشان دارند.
اخبار برگزیدهلینک کوتاه :