تکانههای شوک
دکتر حجت قندی *با وجود این نرخ ارز از کمتر از هفت تومان به چیزی در حدود ۱۲ هزار تومان رسیده و به عبارتی حدود ۱۷۰۰ برابر شده است. البته این عدد به معنای این نیست که قدرت خرید یک ریال در سال ۱۳۵۷ برابر ۱۷۰۰ ریال در سال جاری است. دلار از سال ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۱۹ تقریباً ۷۰ درصد قدرت خرید خود را از دست داده است (یک دلار در سال ۱۹۸۰ قدرت خریدی برابر ۱۲ /۳ دلار در سال ۲۰۱۹ را داراست). همه اینها به این معنی است که قدرت خرید تقریباً ۵۰۰۰ تومان در سال جاری تقریباً معادل قدرت خرید یک تومان در ۴۰ سال پیش است. سعی من این است که خواننده را متقاعد کنم که اوضاع همیشه در کوتاهمدت آرام به نظر میرسیده، تا آنکه بحرانی دیگر سر رسد و همه محاسبات را به هم بزند. وضعیت درازمدت، وضعیتی که در آن قیمت ارز سیاستمداران را ناامید و راه بالا رفتن خود را پیدا میکند، البته بسیار پایدارتر به نظر میرسد.
نقل است که جمعیت ایران در آستانه حمله مغول حدود دو میلیون نفر بوده است. جمعیت ایران در زمان شروع سلسله قاجار، یعنی کمی کمتر از ۶۰۰ سال بعد از حمله مغول، حدود سه میلیون نفر بوده است. جمعیت ایران در قرن بیستم و به لطف تکنولوژیهای جدید، تجارت بیشتر با جهان، اکتشاف نفت و قدرت تولید بیشتر داخلی به سرعت رشد کرد. شکی نیست که تا پیش از این، ایران در دنیای مالتوزی به سر میبرده است. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که برخلاف منحنی بسیار هموار زیر، رشد جمعیت هموار نبوده است. در هر زمانی، مردم این حس را داشتهاند که اوضاع برای فرزندان کثیر مناسب است. هر خانواده و زنی تا آنجا که میتوانسته، به تبعیت از طبیعت یا فرهنگ زمانه خود، بچه میآورده است. رشد جمعیت در دوران خوشی بسیار بوده، تا زمانی که فاجعه بعدی رخ میداده و جمعیت بسیاری را حذف میکرده است. در درازمدت، اگر نرخ رشد تکنولوژی را در آن دوران تقریباً صفر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که جمعیت تقریباً ثابت میمانده است.
شباهت وضعیت ارزی ایران با دنیای مالتوز هم همین است.نیرویی در کار است که میخواهد قیمت ارز را بالا ببرد. این نیرو چیزی جز افزایش نقدینگی و هرزگی سیاست اقتصادی در به اصطلاح چاپ پول نیست. نقدینگی است که به دنبال کالا و بهتبع آن نرخ ارز میدود. اما نقدینگی در ایران رشدی نمایی دارد (در ۴۰ سال گذشته، نقدینگی در ایران در کمتر از هر چهار سال دو برابر شده است و از اینرو در طول ۴۰ سال گذشته هزاران برابر شده است). در آن سوی معادله، رشد تولید است که ممکن است باعث ایجاد نیرویی در مقابل افزایش قیمت کالا و همچنین قیمت ارز شود. اما رشد تولید در ایران حسابی است (سرانه تولید در ۴۰ساله گذشته تقریباً همان بوده که هست). شباهت به دنیای مالتوزی در همین نکته است. در درازمدت، اگر تولید به صورت حسابی پیش رود و نقدینگی به صورت نمایی، چارهای جز این نمیماند که قیمتها (و از جمله قیمت ارز) به صورت نمایی حرکت کنند. اما این حرکت قیمتها لزوماً هموار نیست. دقیقاً مانند دنیای مالتوزی، در دوره ترسالی، صلح و خوشاقبالی، قیمت ارز کنترل شده است. تا اینکه فاجعهای از راه برسد. نوع فاجعه در اینجا، تحریم یا کاهش قیمت نفت است.
اینجاست که به صورت نامنظم، اما با اطمینان بسیار، هر از چند سالی شوکی به قیمت ارز وارد میشود. هربار قیمت ارز تقریباً چهار برابر میشود (معنیاش این است که متوسط فاصله بین شوکهای ارزی در ایران کمتر از هشت سال است) که این تقریباً دو برابر زمانی است که نقدینگی دو برابر میشود. ممکن است دورهای ترسالی، شوک بعدی ارزی را عقب بیندازد. اما اگر خشکسالی کنونی اقتصادی ادامه یابد، اطمینان دارم که شوک بعدی ارزی در کمتر از پنج سال آینده رخ خواهد داد و افزایش قیمت ارز در همان حدود شوکهای ارزی دیگر خواهد بود.
یادداشتلینک کوتاه :