الزامات افزایش رضایت اجتماعی
غلامرضا ظریفیان * اصل این است که مناسبات یک جامعه در نگاه کلان حداقل بر دو پایه شکل بگیرد؛ یک پایه همان پیوندهای عمیقی است که یک ملت با هم دارند و اساسا همین ارتباطات قلبی است که تشکیلدهنده ملت است. پایه دوم نیز میثاق ملت با هم که شکل حقوقی دارد، است. در همه کشورها این میثاق تحت عنوان قانون مادر یا قانون اساسی ملاک تعاملات حاکمیت با مردم و یا مردم با مردم است.
هر قدر که پایبندی به نظام حقوقی بیشتر باشد، طبیعتا پیوندها بیشتر میشود و هر قدر که این پیوندها از عرصه حقوقی فراتر رود و نوعی احساس رضایت در جامعه ایجاد شود، پیوند حاکمیت و مردم بیشتر میشود.
با این مقدمه میتوان به نکات و موضوعاتی پرداخت که میتواند رضایت جامعه را بالا ببرد به قول آقای قالیباف دل مردم را به دست آورد. این بحث در چند دهه گذشته بین فیلسوفان سیاست، جامعهشناسان، سیاستورزان و… مطرح بوده و مهمترین نکته این است که جامعه اولا باید نظام حقوقی را به شکل عقلانی بپذیرد و همزمان که جامعه این پذیرش را در درون خود نهادینه میکند، بین مواضع اعلامی و اقدامات حاکمان جامعه که در نظامهای حقوقی مدرن توسط مردم انتخاب شدهاند، فاصله ایجاد نشود.
هر چقدر که بین گفتهها و عملکرد حاکمان فاصله کمتری باشد، رضایت جامعه عمیقتر میشود. در واقع یکی از موانع رضایت عمومی همین گسست بین حکمت نظری و حکمت عملی حاکمان است. به میزانی که این دو از هم دور شوند از میزان رضایت جامعه کاسته میشود و برعکس.
نکته دوم برای افزایش رضایت عمومی بحث کارآمدی حاکمان است؛ اینکه مسوولان توانایی خودشان را در ارائه آنچه نیاز جامعه است اثبات کنند اعم از مادی مثل تامین معیشت، شغل، نیازهای اولیه رفاهی و… و نیازهای معنوی مثل وحدت، تعاون، فداکاری، خلاقیت و… . هر قدر که این کارآمدی تقویت شود و عالمانه باشد، ارتباط معنوی و قلبی بین ملت و حاکمیت تقویت میشود. ممکن است حاکمان انسانهای خوبی باشند اما نتوانند از فرصتی که در اختیار دارند استفاده کنند و نیازهای جامعه را تامین و کارآمدی خود را ثابت کنند. در این صورت یک گسست جدی بین جامعه و حاکمیت ایجاد میشود.
امروزه از این اصل تحت عنوان حکمرانی خوب یاد میشود. حکمرانی خوب از عوامل اصلی و مهم ارتباط بین مسوولان و مردم است.
نکته سوم نیز بحث اقناع است. جامعه نیازهای مادی و معنوی دارد و با مسائل خاص خود اعم از تاریخی، اقتصادی، سیاسی و… یا حتی شرایط خاصی مثل کرونا که این روزها شاهد آن هستیم، مواجه است. به میزانی که حاکمان امکان اقناع و نه تبلیغات و بزرگنمایی دارند تا نشان دهند که اقداماتشان در جهت حل مسائل روز است، فاصله بین مردم و حاکمان کم میشود. هر قدر که حاکمان بتوانند مردم را اقناع کنند که بهترین اقدامات را با توجه به امکانات خود انجام دادهاند، رابطه بین آنان و جامعه تقویت میشود. دقیقا مثل یک خانواده. وقتی پدری تلاش میکند با همه مقدورات خود، نیازهای خانواده را فراهم کند حتی اگر به خاطر مشکلات قادر به تامین همه نیازها نباشد، اگر اقناع لازم را ایجاد کرده باشد حس دوستی و محبت خانواده به او تقویت میشود.
در کنار سه نکته مذکور یعنی فاصله حکمت نظری و عملی، کارآمدی و اقناع باید به یک مولفه دیگر نیز اشاره کرد که در دنیای امروز شفافیت نامیده میشود. در نظام اخلاقی قدیم نیز به آن صداقت میگفتند. جامعه به میزانی که شفافیت و صداقت از حاکمان و نظام سیاسی میبیند، با آنان پیوند قلبی و عاطفی پیدا میکند.
بنابراین اگر یک نظام سیاسی بخواهد و بنا داشته باشد که پیوند عاطفی خود را با جامعه افزایش دهد و دل مردم را به دست آورد باید الزامات این کار را مورد توجه قرار دهد.
نکته آخر اینکه در میان ما مسلمانان به خصوص شیعیان با وجود صدها سال از شهادت امامان و رحلت پیامبر یک ارتباط عمیق وجود دارد. ریشه این ارتباط عمیق آن است که جامعه فداکاری، ازخودگذشتگی، عدم فاصله بین گفت و عمل، صداقت و صراحت و فهم درست از مسائل را یافته و به همین خاطر پیوند خود را با آن بزرگان حفظ کرده است.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :