xtrim

سیاست در بن‌بست اقتصاد

به گزارش جهان صنعت نیوز:  واقعیت‌های زندگی ایران نشان می‌دهد سیاستمداران ایرانی و رهبران احزاب و جمعیت‌های سیاسی در نبرد با هم به اقتصاد پناه برده‌اند و برای جلب آرای شهروندان هر کدام از زاویه و نگاه خود وعده می‌دهند که باید مردم را از بدبختی نجات داد. حالا به نظر می‌رسد سیاستمداران ایران به مرور فهمیده‌اند یا خواهند فهمید که اقتصاد با هیچ قدرتی و یا هیچ اندیشه برتری‌جویانه‌ای شوخی ندارد و بی‌اعتنایی به اقتصاد و متغیر‌های آن سرانجام تلخ و نفرت‌انگیزی خواهد داشت که تر و خشک را با هم می‌سوزاند و خاکستر می‌کند.

سرنوشت‌های تلخ

تجربه همین چند دهه تازه‌سپری‌شده و سرشت و سرنوشت برخی از کشورها در همین روزها نشان می‌دهد سیاستمدارانی که با اقتصاد عناد ورزند و بخواهند برای همیشه متغیرهای اقتصادی را اسیر تمایلات و هوس‌های خود کنند سرنوشت‌های غم‌انگیز برای مردم به بار می‌آورند. وقتی سیاستمداران به اقتصاد بی‌اعتنا باشند در بلندمدت فشار آن بر دوش شهروندان می‌افتد و شهروندان یا همانند مردم کره‌شمالی مثل برده‌ها زندگی می‌کنند و به مشتی برنج و کمی نان قناعت می‌کنند یا همانند شهروندان ونزوئلا جانشان را کف دست گرفته و در خیابان با رهبران می‌جنگند، یا از شهر و کشورشان به هر کشور دیگری پناه می‌برند. اقتصاد را می‌توان حتی چند دهه به اسارت کشید اما قانون‌های سفت و سخت اقتصاد هرگز تعطیل نمی‌شوند و فقط می‌توان آنها را کوچک و کوچک‌تر و مردم را بدبخت و مستاصل کرد. یادمان باشد حزب کمونیست شوروی بزرگ‌ترین قدرت مالی و سازمانی که جامعه بشری تاسیس کرده بود نتوانست بر اقتصاد غلبه کند و پس از ۷۰ سال پرچم تسلیم را بالا برد و رهبران حزب را تسلیم واقعیت‌ها کرد. شمار کشورهایی که بتوانند برای همیشه بر اقتصاد حکومت کنند اندک و اندک شده‌اند و حالا در کوبا می‌بینیم که مردمش در آرزوی فرار از کشورند.

۶۰ میلیون نیازمند

خدا را باید شاکر بود که رقابت برای کسب قدرت به دست آمده و گسترش آن و صیانت از قدرت میان احزاب و گروه‌های سیاسی در ایران موجب افشاگری شده است. در حالی که طیف‌های سیاسی تندروتر وابسته به جبهه اصولگرایان در برابر خارجی‌ها از پیشرفت‌های ایران می‌گویند اما در مصاف با رقیب خود اعتراف می‌کنند ۶۰ میلیون ایرانی نیازمند کمک‌های ماهانه سرانه ۶۰ تا ۱۲۰ هزار تومان شده‌اند. نبرد بر سر اینکه مجلس باید کاری برای تهیدستان انجام دهد به جایی رسیده است که معلوم می‌شود دیگر پولی در بساط نیست و برای مهیا کردن ۳۰ هزار میلیارد تومان (کمی بیشتر از یک میلیارد دلار با احتساب هر دلار ۲۵ هزار تومان) باید دارایی‌های تاریخی را فروخت و یا بر میزان تعرفه‌های واردات اضافه کرد که خود تورم‌ساز است. حالا دیگر معلوم شده است برای اینکه شهروندان ایرانی را حتی برای دو هفته با پول دولت در خانه نگه داشت و هزینه زندگی آنها را داد پولی در بساط نیست و سیاستمداران رضایت داده‌اند که تهیدستان به محل کار خود بروند و روزانه ۵۰۰ نفر جان خود را از دست بدهند. اصرار بر دادن یارانه ۴۵ هزار تومانی به هر نفر که با آن حتی نیم کیلو گوشت نیز نمی‌توان خرید نشان می‌دهد تولید ثروت و درآمد آنقدر که برخی تصور می‌کردند کار ساده‌ای نیست. سیاستمداران منصف‌تر هر دو جناح سیاسی حالا به آرامی زبان باز کرده و از تغییر شرایط می‌گویند.

opal

برخی واقعیت‌ها

تازه‌ترین گزارش ارائه‌شده از سوی سازمان برنامه‌وبودجه با عنوان «بررسی تطبیقی موقعیت ایران در شاخص‌های بین‌المللی توسعه: مبتنی بر داده‌های نهاد‌های جهان» نشان می‌دهد ایران در شاخص رشد تولید ناخالص داخلی از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸ در سال‌های متعددی رشد منفی را تجربه کرده است. به طوری که در سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ به ترتیب رشد منفی ۵/۱۰ درصد، ۵/۲۷ درصد و ۱۷/۵ درصد را داشته‌ایم. پس از دو سال رشد مثبت در سال‌های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ بار دیگر در سال ۱۹۸۴ با رشد منفی ۷/۸ درصد روبه‌رو شده‌ایم. در سال‌های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۸ نیز اقتصاد ایران رشد منفی ۲/۱۰ درصد و ۴/۵ درصد را تجربه کرده است. پس از آن بار دیگر در سال ۱۹۹۴ رشد منفی ۵/۱ درصد را داشته‌ایم.

پس از رشد‌های آهسته در سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ بار دیگر در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ رشدهای منفی ۵/۷ درصد و ۲/۰ درصد را تجربه کرده‌ایم و اکنون نیز از ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ رشد منفی داشته‌ایم. این در حالی است که در ترکیه از ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸ فقط پنج سال رشد تولید، ناخالص منفی داشته‌اند. در همه سال‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸ رشد اقتصاد جهان همیشه مثبت بوده است. رشد میانگین ۳/۲ درصدی ایران در این دوره با لحاظ کردن رشد جمعیت نشان می‌دهد ایرانیان در سال ۲۰۲۰ از سال ۱۹۷۹ ثروتمندتر شده‌اند.

همین آمارهای ارائه شده نشان می‌دهد از ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸ به جز سال ۱۹۹۰ که تورم به ۶/۷ درصد رسیده است و به جز سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ که نرخ تورم به ترتیب ۶/۸ درصد و ۹/۹ درصد بوده در بقیه سال‌ها نرخ تورم ایران دورقمی بوده و در سال‌هایی حتی تا ۵۰ درصد (۱۹۹۵ معادل ۱۳۷۴) افزایش را تجربه کرده‌ایم. با توجه به اینکه تورم شتابان و دورقمی و نرخ رشد پایین در این سال‌ها با هم رخ داده، موجب شده است ایران در شاخص درآمد سرانه وضعیت نامناسبی را تجربه کند. مقایسه نرخ تورم ایران با عربستان و با متوسط نرخ تورم جهان نشان می‌دهد ایران یکی از ۱۰ کشور با بیشترین نرخ تورم بوده است.

شاخص نرخ بیکاری در ایران نشان می‌دهد در سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۸ همواره به جز دو سال ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ با نرخ بیکاری دورقمی مواجه بوده‌ایم. این در حالی است که در این سال‌ها نرخ بیکاری در جهان هرگز از ۸/۵ درصد تجاوز نکرده است.

متغیرهای بالا در مجموع به این نتیجه منجر شده که درآمد سرانه در ایران با نوسان‌های شدید مواجه شده و با وجود اینکه ایران به ثروت و درآمد رویایی نفت دست داشته از متوسط جهان چندان بالاتر نبوده است.

شاخص سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی که از ۱۹۷۰ به این طرف به نوعی رقابت نفس‌گیر میان کشورها منجر شده است نیز برای ایران حال و روز خوبی را نشان نمی‌دهد در حالی که کشورهای جهان از ۱۹۷۰ شروع به جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی کرده‌اند ایران از سال ۲۰۰۰ اقدام به این کار کرده است. ارقام ارائه شده نشان می‌دهد از ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۸ ایران در سال ۲۰۱۲ رکورد ورود سرمایه مستقیم خارجی را با ۶/۴ میلیارد دلار شکسته است در حالی که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در جهان از سال ۲۰۰۴ به بعد همواره چهاررقمی بوده است.

حالا در بن‌بست هستیم

بیان این نکته که اقتصاد ایران اکنون به نوعی در بن‌بست قرار گرفته، تلخ و ناراحت‌کننده است اما محاصره اقتصادی ایران در سه سال اخیر موجب شده است ارزش پول ملی کشور به شدت سقوط و غرور و عزت ایرانیان را مخدوش کند و نیز نرخ تورم به بالاترین ارقام برسد. ایران در دهه گذشته با یکی از بدترین دهه‌های تاریخ معاصر به لحاظ میانگین رشد تولید ناخالص داخلی و رشد سرمایه‌گذاری مواجه شده است. در همین روزها می‌خوانیم و می‌شنویم که قیمت گوشت مرغ، گوشت قرمز، تخم‌مرغ، لوبیا، عدس، پنیر و لپه و ماست و گوجه‌فرنگی با شتاب زیاد به سمت بالا می‌رود و ایران نمی‌تواند تولیدش را به همین میزان افزایش دهد. ارزش صادرات نفت خام به حداقل رسیده و دولت برای تامین کسری بودجه بدترین روش‌ها را اختیار و شهروندان را تهیدست کرده است.

سیاست جواب نمی‌دهد

واقعیت را باید قبول کرد و پذیرفت که شهروندان ایرانی دیگر به احزاب و جمعیت‌های سیاسی و وعده‌های آنها اعتماد ندارند و تا روزی که وضعیت دخل و خرجشان چنین است که هست سطح اعتماد روند کاهنده پیدا  خواهد کرد. به جایی رسیده‌ایم که ارکان حکومت باید وضعیت مادی شهروندان را از شرایط فعلی دور کرده و به سطح قابل قبولی برساند. مردم دیگر برایشان تفاوت نمی‌کند که دلیل بدبختی آنها آمریکاست یا بی‌تدبیری دولت و برایشان تفاوت نمی‌کند که در سال ۱۴۰۰ چه کسی از کدام جریان سیاسی رییس‌جمهور خواهد شد. مردم می‌خواهند از فقر و تهیدستی دور شوند. آیا می‌توان در داخل آن‌قدر منابع پیدا کرد که وضعیت مردم را به سمت بهبود پیش برد. آیا باید تن به گفت‌وگو و مصالحه با دنیا داد تا از بدتر شدن شرایط دور شویم تفاوت نمی‌کند و در هر حالت باید قبول کنیم که تمایلات سیاسی و خواسته‌هایمان را باید دست‌کم تا بهتر شدن وضعیت تعدیل کنیم. بدتر شدن وضعیت اقتصادی قدرت چانه‌زنی سیاسی در برابر همسایه‌ها و منطقه را از ایران می‌گیرد و آرزوهای ما بر باد می‌رود. دیگر راهی برای سیاست نمانده که بیش از این اقتصاد را گروگان بگیرد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانسیاسی
شناسه : 153523
لینک کوتاه :