پای قوا در کفش یکدیگر
جلال جلالیزاده * رییسجمهوری درباره اختیارات قانونی خود اخیرا صحبت کرده و گفته است که مجلس میتواند از وزرا سوال کند یا آنها را مورد استیضاح قرار دهد، ولی نمیتواند بر وزرا نظارت داشته باشد. او نظارت را از اختیارات رییسجمهوری دانسته و معتقد است چیزی تحت عنوان نظارت مجلس در قانون اساسی نیامده است. او برداشت مجلس از نظارت بر وزرا را به دلیل عدم «فهم و برداشت مشترک قوا از قانون اساسی» میداند که البته درست است.
موضوع بر پایه قانونمداری و ارزش قانون در کشور باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر قانون اساسی روز اول از سوی شورای نگهبان، مجلس و دولت به درستی اجرا میشد، امروز با این مشکلات مواجه نمیشدیم. متاسفانه در دولت آقای احمدینژاد ملاک دخالت مجلس در امور دولت پایه گذاشته شد و نمایندگان در بحث بودجه و اعتبارات و عزل و نصب مسوولان دخالت کردند یعنی عملا قوه مجریه به قوهای بیاختیار تبدیل شد و شورای نگهبان هم متاسفانه در این باره ورود نکرد و تذکر نداد چرا که همیشه از یک جریان خاص حمایت کرده و باعث شده اجرای قانون زیر سوال برود.
مجلس وظایف مشخصی دارد و ناظر بر اجرای قانون و قانونگذاری است و میتواند از منظر نظارت بر عملکرد قانونی وزرا ورود کند یعنی اگر وزیری به وظایف قانونی خود عمل نکرد، مجلس میتواند از او سوال کند و او را مورد استیضاح قرار دهد. اما نظارت مجلس به معنای انتصابات و عزل و نصبها و دخالت در امور اجرایی کشور و سهمخواهی از دولت غیرقانونی است.
آقای روحانی که امروزه در کسوت رییسجمهوری مسوول اجرای قانون اساسی است و از نوع اختیارات و وظایف قانونی خود سخن میگوید، سالها در شورای عالی امنیت ملی بوده و البته حقوقدان است. پس به خوبی به موضوعات قانونی اشراف دارد. از طرفی هم ۲۰ سال نماینده مجلس بوده و از اختیارات و وظایف نمایندگان مجلس هم خبر دارد. بنابراین صحیح نیست به خاطر طرفداری از گروه و جناحی خاص، قوه دیگری را زیر سوال ببریم و اختیارات قانونیاش را نادیده بگیریم و این موضعگیری دبیر محترم شورای نگهبان در جانبداری از مجلس بازتاب مثبتی در جامعه نخواهد داشت چرا که جانبداری از مجلس تلقی میشود.
سوال اینجاست که اگر مجلس یازدهم، مجلسی اصولگرا نبود و رویکرد سیاسی دیگری داشت، دبیر محترم شورای نگهبان واقعا نسبت به سخنان رییسجمهوری موضع میگرفت و از مجلس حمایت میکرد؟ قطعا اینطور نیست. بنابراین امیدوارم مسوولان هر یک در حوزه و چارچوب تکالیف خودشان قانونی عمل کنند و سعی نکنند در امور و وظایف قوای دیگر ورود و کنجکاوی کنند.
آنچه مهم است، این است که شورای نگهبان از منظر قانون اساسی به مسوولانی که قانون را رعایت نمیکنند باید تذکر بدهد. امروز بسیاری از اصول قانون اساسی هستند که هنوز اجرا نشدهاند و حتی یک بار وزیری به دلیل عدم اجرای یک قانون مورد سوال و مواخذه قرار نگرفته است. اصل کار، اجرای صحیح و کامل قانون اساسی است و اگر قانون اساسی به درستی اجرا شود، نه رییسجمهوری میتواند در امور و وظایف قوای دیگر دخالت کند و نه قوه مقننه میتواند هوس کند که در امور اجرایی کشور پای خود را در کفش دولت کند و در وظایف رییسجمهوری اخلال ایجاد کند و به بهانه نظارت، به وزرا موضوعی را برای اجرا دستور بدهد.
در این صورت میدانند که این رییسجمهوری است که میتواند از وزرا امری را بخواهد یا آنها را از کاری منع کند. ولی از آنجا که قانون به درستی اجرا نمیشود، سایر قوا دوست دارند در امور اجرایی ورود کنند و به بهانه نظارت، به سفرهای استانی بروند و در امور دولت مداخله کنند. ولی باید جلوی این رفتار گرفته شود و ناراحتی آقای روحانی تا حدی از این رفتار ناشی میشود. بنابراین اگر بر اساس اصل تفکیک قوا که در قانون اساسی آمده عمل شود، کشور بر اساس حکمت و عدالت پیش میرود و دیگر شاهد چنین بحثهایی در بین قوای مجریه، مقننه و قضاییه نخواهیم بود و هر یک صرفا به وظایف تعیین شده خود بر اساس استقلال قوا عمل خواهند کرد.
* فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده ادوار مجلس
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :