ایران در تله درآمد متوسط
به گزارش جهان صنعت نیوز: این در حالی است که درآمد سرانه ایرانیان روندی نزولی را در دهه تازهسپریشده تجربه کرده و در بهترین حالت به ۵۰۰۰ دلار میرسد که کمتر از ۲۰ درصد درآمد سرانه کرهجنوبی است. این در حالی است که در دهه ۱۳۵۰ درآمد سرانه ایران دستکم دوبرابر درآمد سرانه کرهجنوبی بود. در نیم سده اخیر برخی کشورها مثل شیلی در آمریکای لاتین و ترکیه در همسایگی ایران و تایوان و مالزی در شرق آسیا از تله کشورهای با درآمد متوسط عبور کردند و شماری از کشورها از جمله ایران در این دام باقی ماندهاند. گزارش اتاق بازرگانی ایران که مشروح آن را در ادامه میخوانید، در همین باره است.
اصطلاح دام یا تله به معنی شرایطی است که در صورت گرفتاری در آن، خروج از این وضعیت به راحتی ممکن نبوده و نیازمند اتخاذ سیاستهای هوشمندانه است. به اعتقاد بسیاری از نظریهپردازان، دستیابی به رشد مستمر و سریع برای کشورهای در حال توسعه، تنها با غلبه بر دامهای توسعهنیافتگی ممکن است. مهمترین دامی که در سالهای آغازین توسعه از آن یاد میشود دام یا تله فقر بود. این دام به دام تعادل سطح پایین نیز مشهور است. در این چارچوب کشورهای فقیر به دلیل فقر خود فاقد توان برای شکلدهی به فرآیند رشد هستند و ممکن است سالها در همین وضعیت باقی بمانند.
این در حالی است که در سالهای اخیر درآمد متوسط به مهمترین دام توسعه بدل شده است. کشورها در تلاش برای جبران عقبماندگی و بهبود استانداردهای زندگی در جوامع خود، دستیابی به رشد اقتصادی سریع و مستمر را هدف میگیرند. با این وجود، بسیاری از کشورها با وجود تجربه دورههایی از رشد سریع اقتصادی، دچار رکود شده و رشد آنها کاهش یافته و یا حتی منفی میشود. این مساله موجب شده است تا بسیاری از کشورهای در حال توسعه (از جمله ایران) با وجود تجربه بهبود درآمد ملی و رشد اقتصادی در دورهای از حیات خود، از تداوم رشد و دستیابی به درآمد سرانه کشورهای پیشرفته ناکام باقی بمانند.
بر پایه تجربه بسیاری از کشورهای در حال توسعه، محدوده درآمد متوسط را معمولا بین درآمد سرانه ۲۰۰۰ تا ۶۰۰۰ دلار (دلار جاری) و یا بعضا ۱۲۰۰۰ دلار (به نرخ دلار ثابت ۲۰۱۰) دانستهاند. دستیابی به درآمد سرانه بیش از ۲۰۰۰ دلار به این معنی است که این کشورها توانستهاند فقر و محرومیت شدید را درمان کرده و بر مشکلاتی مانند گرسنگی بخشی از جمعیت فائق بیایند. با این وجود این کشورها در زمینه رفاه و برخورداری، فاصله معناداری با کشورهای پیشرفته دارند. در واقع این کشورها با وجود تجربه رشدهای بالا، یا با کاهش نرخ رشد و یا حتی با دورههای رکود و عقبگرد مواجه شده و از دستیابی سریع به درآمد سرانه بالاتر از این میزان و کاهش فاصله خود با کشورهای پیشرو ناتوان شدهاند. آنها به نوعی در این مرحله از توسعه به دام افتادهاند.
بررسیها نشان میدهد در حالی که کره جنوبی در سالهای اخیر توانسته شکاف خود با اقتصادهای پیشرفته را کاهش دهد، سایر اقتصادهای درآمد متوسط از جمله اقتصاد ایران در دستیابی به همپایی ناموفق بوده و شکاف بین آنها با اقتصادهای پیشرفته در طول زمان افزایش یافته است. از نظر فنی یک کشور درآمد متوسط برای آنکه بتواند طی یک نسل (۳۰ سال) درآمد سرانه خود را از ۲۰۰۰ دلار به بالای ۶۰۰۰ دلار برساند یا باید نرخ رشد اقتصادی متوسط ۵ درصد به بالا یا (با فرض نرخ رشد جمعیت دو درصد) نرخ رشد درآمد سرانه متوسط سه درصد به بالا داشته باشد.
دلایل گیر افتادن در دام درآمد متوسط را میتوان در سه سطح ملی، بخشی و شرکتی توضیح داد. این سه سطح با یکدیگر مرتبط بوده و هرکدام میتواند دیگری را تشدید کند. از منظر ملی، دام درآمد متوسط به تغییر هزینه نیروی کار و کاهش مزیت تولید کالاهای کاربر در فرآیند رشد نسبت داده میشود. اقتصادهای با درآمد پایین عمدتا با فزونی نسبی کار نسبت به سرمایه و بیکاری بخشی از نیروی کار روبهرو هستند. این مساله موجب میشود هزینه نیروی کار در این کشورها پایین بوده و آنها بتوانند با تکیه بر تولیدات کاربر و هزینه ارزان آن از مزیتهای تجارت بینالملل استفاده کنند. در این مرحله، صنعتی شدن و رشد اولیه این کشورها عمدتا بر مبنای تولید کالاهای با فناوری ساده و کاربر صورت میگیرد. کالاهایی مثل محصولات کشاورزی و صنایع تبدیلی آن، یا تولیدات مصرفی بیدوام (پوشاک) و صنایع دستی در این مرحله به رشد این اقتصادها کمک میکند. حال آنکه با رشد این اقتصادها اندک اندک هزینه نیروی کار افزایش یافته و این اقتصادها دیگر نمیتوانند با تکیه بر نیروی کار ارزان، انتظار تداوم رشد داشته باشند. این اقتصادها با رقابت کشورهای کمتر توسعهیافتهای روبهرو خواهند شد که هزینه نسبی نیروی کار آنها کمتر است. به طور مثال اکنون چین در حال گذار از مرحله تولید ارزان بوده و از نظر هزینه نیروی کار، کارگران ویتنامی در حال جایگزینی با کارگران چینی هستند.
از منظر تحلیل دام درآمد متوسط، در این مرحله، اقتصادهای دستیافته به درآمد متوسط باید از تولید مبتنی بر هزینه ارزان به تولید مبتنی بر کیفیت عبور کنند. آنها برای تولیدات باکیفیت، نیازمند دانش و فناوری هستند و نیازمند تعمیق سطح دانش در محصولات خود هستند که عمدتا در اختیار کشورهای پیشرفته است. آنها دیررسیدگانی هستند که باید رقابت با کشورهای پیشرفته در زمینه جذب و انتقال فناوری را برای دستیابی به همپایی و جبران عقبماندگی در پیش بگیرند. در این مرحله اقتصادهای در حال توسعه به شدت به سیاستهای صنعتی و نقشآفرینی دولت در جهت کمک به انتقال فناوری و دستیابی به تولیدات دانشبنیان وابستهاند. در غیر این صورت افق رشد این اقتصادها محدود خواهد بود.
نیمنگاهی به اقتصاد ایران نشان میدهد که این اقتصاد در ۵۰ سال گذشته از اقتصادی با درآمد کم به جمع اقتصادهای با درآمد متوسط پیوسته است. در فاصله دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰، جهش اقتصادی ایران با عبور از مرحله درآمد کم به درآمد متوسط همراه بود. اما از آن دوره تاکنون اقتصاد ایران در عبور از مرحله درآمد متوسط به درآمد بالا باز مانده است. بررسیها نشان میدهد اقتصاد ایران در چند دهه اخیر مشابه بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه، الگوی «حرکت- توقف» را تجربه کرده و هماکنون در ردیف کشورهای با درآمد متوسط گیر کرده است. در این بررسیها درآمد سرانه ایران براساس دلار جاری و دلار ثابت (۲۰۱۰ ) تنظیم شده است. بر اساس دلار جاری، اقتصاد ایران از درآمد سرانه حدود ۲۰۰ دلار در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) به حدود ۵۳۰۰ دلار در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۶) رسیده است. این وضعیت براساس دلار ثابت (قدرت خرید دلار ۲۰۱۰)، از ۲۹۰۰ دلار به ۵۹۰۰ دلار رسیده است. براساس دلار جاری، درآمد سرانه ایران بیش از ۲۶ برابر شده، در حالی که براساس دلار ۲۰۱۰، درآمد سرانه ایران حدود سه برابر شده است. بر این اساس، در نیم قرن گذشته، وضعیت اقتصاد ایران بهبود یافته است. با وجود بهبود درآمد سرانه، به دلار ۲۰۱۰، وضعیت قدرت خرید تولید ناخالص داخلی ایران در ۴۰ سال اخیر تضعیف شده است. بر مبنای هر دوی این روندها، اقتصاد ایران در این بازه روندی نوسانی را تجربه کرده و در گذار به درآمد سرانه بالای ۱۲ هزار دلار ناکام بوده است. بنابراین میتوان گفت که اقتصاد ایران در دام درآمد متوسط گیر کرده و با وجود گذار از فقر در دستیابی به رشد مستمر و پایدار ناکام باقی مانده است.
یک تفاوت مهم اقتصاد ایران با سایر اقتصادهای درآمد متوسط، تکمحصولی بودن و وابستگی به فروش درآمدهای نفتی در سالهای گذشته و صدور مواد خام در سالهای اخیر است. وضعیت رشد اقتصاد ایران در ۵۰ سال گذشته نشان میدهد میتوان به روشنی دریافت که این روند نسبت مستقیمی با تحولات درآمدهای نفتی دارد. هر گاه درآمدهای نفتی در کشور افزایش یافته، اقتصاد ایران نیز روندهای رشد را تجربه کرده است. اما این رشد بیشتر تابع نوسان درآمدهای نفتی بوده است. همچنین مقایسه بسط بخش خدمات در اقتصاد ایران با سایر کشورها نشان میدهد که در مجموع فعالیتهای تولیدی در اقتصاد ایران یا جذابیت نداشته یا عمدتا در قالب تولیدات ساده و منبعمحور قرار میگیرد.
اقتصاد ایران برای عبور از دام درآمد متوسط نیازمند تولید محوری، تنوع یابی و سپس بهبود قدرت ابداع و نوآوری است. در مرحله خروج از تله فقر، دولت در ایران توفیقات نسبتا خوبی داشته و با ایجاد زیرساختها و کمک به شکلگیری صنایع، زمینههای خروج از فقر را فراهم ساخته است. درآمدهای نفتی هم در توسعه فیزیکی و هم در بهبود خدمات اجتماعی به کمک دولتها آمده تا دولت در این سطح دستاورد مناسبی داشته باشد. هرچند هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیاد است. اما برای دستیابی به درآمد بالا، به جز زیرساختهای فیزیکی، نیاز به زیرساختهای نرم مانند حکمرانی خوب، حکومت قانون و ترویج تحقیق و توسعه است. کارآفرینی، نوآوری و تحرک اجتماعی باید مورد تشویق و حمایت قرار گرفته و حقوق مالکیت فکری تضمین شود. متاسفانه ایران هنوز در دستیابی به زیرساختهای نرم مانند قوه قضاییه کارآمد و حقوق مالکیت فکری دچار نقایص جدی است. به نظر میرسد عبور از دام درآمد متوسط نیازمند تولید محوری، تنوعبخشی به تولید و همچنین دستیابی به اقتصاد مقیاس و توانمندی فناورانه است.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :