شکست استیضاح ترامپ
دکتر صلاحالدین هرسنی * «جنبش وطنپرستانه و زیبای آمریکا را دوباره باشکوه میکنیم. مسیر تازه شروع شده است. در ماههای آینده چیزهای زیادی برای به اشتراک گذاشتن با شما دارم. ما کارهای بسیار زیادی در پیش داریم و به زودی با دیدگاهی در خصوص آینده روشن، بدون محدودیت و درخشان برای ایالات متحده آمریکا ظهور خواهیم کرد.»
گزارههای فوق فرازی از پیام جدید دونالد ترامپ رییسجمهوری پیشین آمریکاست که بعد از شکست پروژه استیضاح از سوی کنگره، او آن را برای هوادارانش رسانهای کرده است. برای شخصیتی چون دونالد ترامپ که جملگی تلاش داشتند که او و تفکرش را در سپهر سیاست آمریکا حذف کنند، حالا چنین رویدادی نهتنها یک پیروزی بزرگ است بلکه به معنای آن است که احیای ترامپیسم و بازگشت نگرشهای مرتبط به آن به پایان نرسیده است. به همین خاطر است که ترامپ بعد از شکست پروژه استیضاح، دستان خود را به نشانه پیروزی بالا برده و به سیاق خود برای هواداران خود لبخند میفرستد.
واقعیت آن است که ترامپیسم در بافت و ساختار کنونی ایالات متحده آمریکا طرفدارانی دارد. کسب ۲۷۰ آرای الکترال و کسب رای ۷۰ میلیونی در انتخابات اخیر آمریکا بزرگترین گواه برای اثبات این ادعاست. طرفداران نژادپرستی، طرفداران سرمایهداری، مخالفان زیستمحیطی، مخالفان چندجانبهگرایی، طرفداران یکجانبهگرایی و سرانجام طرفداران ایده آمریکای نخست، از جمله طرفداران ترامپ محسوب میشوند و ترامپیسم در چنین پایگاههایی، جایگاه دارد. در واقع ترامپ نماد و ثقل مرکز چنین تفکراتی است. در سطحی دیگر روندها و سازوکارهای سیاسی آمریکا به گونهای است که اجازه ورود افرادی چون ترامپ را به سپهر سیاست آمریکا میدهد. در واقع به قدرت رسیدن محتمل دوباره ترامپ در آینده ریاستجمهوری آمریکا، نتیجه چنین روندها و سازوکارهایی است به این معنی که این روندها و سازوکارها در برخی مواقع، زمینه را برای ادغام کارگزاران حاشیهای و بازیگران متعلق به گروههای فشار در ساختار دولت فراهم میآورند. به عبارت دیگر روندهای تحول سیاست داخلی آمریکا شرایطی را به وجود میآورد که بخشی از گروههای خارج از دولت میتوانند به گونه تدریجی در ساختار اجرایی جذب شوند و به این ترتیب منافع سیاسی و اقتصادی گروههای همسود خود را افزایش دهند. نشانههای چنین وضعیتی، بخشی از نظریه سیاست در آمریکا محسوب میشود که توسط جیمز مدیسون طراحی و تبیین و به گونه مرحلهای بازتولید شده است. مدیسون چنین فرآیندی را به عنوان بخشی از انعطافپذیری ساختار حکومتی دانسته که تحت تاثیر تقاضاهای همواره در حال تغییر شهروندان و گروههای ذینفوذ ترمیم میشود. بنابراین ورود دوباره دونالد ترامپ به ساختار دولت و عرصه حکومت نشان میدهد که نظام سیاسی ایالات متحده تحت تاثیر گروههای ذینفوذ قرار گرفته و از انعطافپذیری لازم در ارتباط با نقشیابی گروههای فشار برخوردار است. بعد دیگر بازگشت دوباره ترامپ تابعی از کنشها و الگوهای رفتاری اوست. تحت این شرایط سرنوشت سیاسی ترامپ تابعی از تیزهوشی شخصیتی، ابتکار عمل و سودجویی است که او آنها را به عنوان زیربنای حرکتی سیاسی و راهبردی خود در ایالات متحده به کار گرفته و بر این اساس به مطلوبیتهای قابل توجهی در حوزه اقتصادی و راهبردی نایل شده است. در واقع در نتیجه همین روندها و مستعد بودن شرایط محیطی است که ترامپ را امیدوار به بازگشت دوباره به عرصه سیاسی و سیاستورزی در کاخ سفید کرده است. به این ترتیب و با نوع پیامی که از سوی ترامپ در پی شکست استیضاح برای طرفدارانش فرستاده شده، ما باید شاهد خیز دوباره ترامپ برای ورود به عرصههای سیاسی آمریکا باشیم. همین امیدواری و بازنمایی از تفکر ترامپیسم، بایدن را بر آن داشته است که در نتیجه شکست استیضاح ترامپ واکنش و هشدار نگرانکنندهای از خود بروز دهد. در این ارتباط بایدن اعلام کرده: «این فصل غمانگیز در تاریخ ما، به ما یادآوری کرده است که دموکراسی شکننده است. باید همیشه از آن دفاع کرد. ما باید همیشه هوشیار باشیم. خشونت و افراطگرایی در آمریکا جایی ندارد. و هر یک از ما وظیفه و مسوولیتی دارد که باید به آن پایبند باشد. این مسوولیت برای یک رهبر سنگینتر است و باید از حقیقت دفاع کند و دروغها را شکست دهد.» اما واقعیت چیز دیگری است و آن، چیزی نیست که بایدن به آن اشاره کرده است. واقعیت آن است که دموکراسی شکننده نیست. این خصلت دموکراسی آمریکاست که از یک سو به ترامپ اجازه ورود به سیاست را میدهد و از سوی دیگر اجازه میدهد ترامپ با آن کنشها و الگوهای رفتاری آرمانهای دموکراسی را به سخره و به چالش گیرد.
* کارشناس مسائل بینالملل
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :