جهان نوین در عصر هوش مصنوعی
امیرحسین نهاوندی * هوش مصنوعی به مانند هر پدیده نوین علمی دیگر در ابتدا تنها در بخشی از خبرهای علمی یا فیلمهای علمی و تخیلی خود را نشان میداد. این روند معمول همه پدیدههای بزرگ علمی است که در آغاز تنها یک ایده هستند و بعد تبدیل به مجموعهای از آزمایشها میشوند، به آرامی به اخبار رسانهها و در صورت هیجانانگیز بودن به دنیای رسانهها و هالیوود راه پیدا میکنند.
در ادامه برای سالها و یا دههها تنها به عنوان ایدههایی تخیلی برای دنیای آینده به نظر میرسند تا اینکه روزی ناگهان از خواب بیدار میشویم و میبینیم زندگی بدون وجود آنها غیرممکن به نظر میآید. هوش مصنوعی مانند هر پدیده جذاب علمی دیگری که در سدههای اخیر بروز یافته همین روند را طی میکند. گرچه از عمر پیدایش اولین ایدهها درباره این دانش بیش از چند دهه نمیگذرد اما در همین زمان به نقطهای رسیده است که در شرف تغییر همیشگی و بنیادین زندگی بشر قرار دارد. شاید هنوز نمیتوانیم اثر قدرتمند آن بر زندگی خود و جهان صنعت امروز را ببینیم ولی به شما این نوید یا شاید هشدار را میدهیم که طی کمتر از چند دهه آینده به نقطهای خواهیم رسید که حتی تصور بازگشت از آن نقطه برای انسان آینده ناممکن خواهد بود. این نقطه شروع انقلاب هوش مصنوعی است.
در آغاز شاید تنها گستره این دانش را در اتوماتیک کردن بیشتر روندهای صنعتی یا چند فرآیند ساده پردازش تصویر یا شناسایی صدا قلمداد کنیم اما این پدیدهها تنها اثرات فرعی و حاشیهای یک انقلاب صنعتی مبتنی بر هوش مصنوعی خواهد بود نه جریان اصلی. آنچه در مرکز این انقلاب رخ خواهد داد تغییر همه معیارهای صنعتی، علمی، نظامی و حتی تغییر در همه شئون و آداب و فرهنگ زندگی ما را در دهههای آتی به دنبال خواهد داشت.چنین تغییر عظیمی را شاید تنها در زمان رنسانس تجربه کرده باشیم هر چند به عقیده بسیاری این بار در حال تجربه تغییری بسیار ژرفتر هستیم.
آغاز این جریان شاید در ۱۹۵۶ در کالج دارتموت در ایالات متحده پیریزی شد. جایی که دانشمندانی چون ماروین مینسکی و جان مک کارتی پژوهشی جهانی در این حوزه را پیریزی کردند. اهداف اولیه بسیار بلندپروازانه بود. میخواستند سیستم هوشمندی ایجاد کنند که مانند یک انسان فکر کنید، تصمیم بگیرد و هر آنچه را که یک انسان میتواند انجام دهد او نیز بتواند. هربرت سیمون پیشبینی کرده بود در ظرف تنها ۲۰ سال چنین سیستم هوشمندی ایجاد خواهد شد و مینسکی میگفت در ظرف تنها یک نسل به چنین هوش مصنوعی دست خواهیم یافت. گذشت زمان نشان داد آنچه که بنیانگذاران اولیه در سر داشتند بسیار پیچیدهتر و دست نیافتنی از آن بود که بخواهیم در ظرف ۲۰ سال یا حتی یک نسل به آن برسیم. اینچنین بود که دنیای هوش مصنوعی وارد یک زمستان شد. هیجان اولیه که حتی نهادهای بزرگ نظامی و صنعتی مانند وزارت دفاع آمریکا درگیر آن شده بودند و پولهای عظیمی را صرف آن کردند به سرعت از بین رفت. بودجهها قطع شد، پروژههای تحقیقاتی یکی پس از دیگری متوقف شد و شور و شوق اولیه جای خود را به دلسردی و ناامیدی محض داد تا برای دههها هوش مصنوعی تنها در عرصه سینما و کتابهای علمی- تخیلی توان عرضه داشته باشد. این رکود و سقوط برای دهها سال دنیای هوش مصنوعی را تحت تاثیر قرار داد. هر چند در برخی از بازههای زمانی این زمستان هم گاهی یک نسیم بهاری وزیدن میگرفت اما همچنان روند کلی پیشرفت تقریبا متوقف بود. در همین دوران خواب زمستانی اما تحقیقات جدی و نوینی در زمینه تکنیکهای بازشناسی الگو صورت گرفت که در ادامه تکامل یافت و نام یادگیری ماشین بر آنها گذاشته شد. تکنیکهایی که بر مبنای آنها یک ماشین بدون قدرت فکر یا خرد ذاتی میتوانست فرآیندهایی را برای شناسایی الگوهای رخ داده در جهان بیرون تشخیص دهد و این تشخیص دادن الگوها میتوانست به آن ماشین قدرت تصمیمگیری و شناسایی هوشمند دهد (هر چند هنوز فاصله بسیاری تا یک هوشمندی واقعی وجود داشت و البته بهتر است بگوییم دارد!). این دانش بازشناسی الگو در آینده با انجام تغییراتی با نام یادگیری ماشین شناخته شد. به موازات پیشرفت تئوری در حوزه یادگیری ماشین تحقیقاتی نیز در زمینه عصبشناسی و شناخت مغز انسان انجام شد. این تحقیقات شاید در ابتدا ماهیت عصبشناسی داشت و به دنیای هوش مصنوعی مرتبط نمیشد اما در عمل باعث شد تا ایدههای جدیدی برای مدلسازی فرآیندهای مغزی انسان در اختیار دانشمندان هوش مصنوعی قرار گیرد. به زودی الگوریتمهایی برای یادگیری یک سیستم مصنوعی بر اساس مدلهای ریاضی از این شبکههای عصبی ارائه شد. با این وجود اما هنوز این الگوریتمها کارایی قابل توجهی برای ایجاد تغییرات بزرگ نداشتند. یادگیری ماشین نیز تنها در حال ارائه جنبههای تئوری بود که دامنه عملی پیدا نکرده بودند.تا اینکه یک جرقه و رخداد بزرگ همه چیز را برای همیشه تغییر داد. یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی جفری هینتون مدل یادگیری جدیدی را با تغییر در الگوهای قبلی شبکههای عصبی پایهریزی کرد که نتایج شگفتآوری در فرآیندهای بازشناسی تصویر ارائه میداد. روش جفری هینتون که بعدها با نام یادگیری عمیق شناخته شد سر آغاز یک بهار جدید در دنیای هوش مصنوعی بود. اینبار میشد واقعا سیستمهای هوشمندی داشت که به مانند انسان و حتی بهتر از انسان تصاویر یا اصوات را تشخیص دهند. به زودی همه کمپانیهای بزرگ مانند گوگل، مایکروسافت و فیسبوک سرمایههای خود را به سمت این حوزه جدید از هوش مصنوعی سرازیر کردند. لابراتوآرهای تحقیقاتی یکی پس از دیگری بودجه تحقیقاتی میگرفتند و تعداد ثبت اختراعات جدید مبتنی بر یادگیری عمیق هر روز رکورد میشکست. ایده یادگیری عمیق در سال ۲۰۱۸ جایزه تورینگ (معادل نوبل دنیای علوم کامپیوتر) را برای هینتون و دو نفر از محققان دیگر این حوزه (یان لی کان ریاضیدان فرانسوی و یوشیا بنجیو دانشمند علوم کامپیوتر در مونترال کانادا) به همراه داشت. دستاوردهای جدید یادگیری عمیق اجازه میداد تا واقعا بتوان ساخت ماشینهای خودران یا فناوریهای مبتنی بر پردازش تصویر با دقت بسیار بالا را عملی کرد. اکنون جهان علم به وضوح میتوانست ببیند که در آغاز یک انقلاب بزرگ صنعتی و علمی قرار داریم. همان چیزی که با نام انقلاب چهارم صنعتی مبتنی بر هوش مصنوعی شناخته میشود.
هر چند دستاوردهای دانشمندانی مثل هینتون و یان لی کان دنیای هوش را از خواب زمستانی بیدار کرده و اکنون هوش مصنوعی بیشترین حجم سرمایههای تحقیقاتی در کمپانیهای سیلیکون ولی و حتی شرکتهای خودروسازی یا صنایع نظامی را به خود اختصاص داده است اما هنوز راهی طولانی با دستیابی به یک هوش مصنوعی واقعی وجود دارد. وقتی از یک هوش مصنوعی واقعی صحبت میکنیم منظور سیستمی دارای قدرت خرد و تفکر است نه الزاما سیستمی که بتواند تصاویر یا اصوات را تشخیص دهد یا سریهای زمانی و مجموعههای اعداد را پیشبینی کند.گرچه بسیاری بر این عقیدهاند که ایجاد چنین سطحی از هوش مصنوعی اساسا غیرممکن خواهد بود و اصلا چه نیازی به چنین سیستم هوشمندی وجود دارد؟! آنچه امروز هدف اصلی تحقیقات در این حوزه است بیش از ساخت چنین سیستمی، کارآمدتر کردن یادگیری ماشین و شبکههای عصبی مصنوعی برای جنبههای کاربردی زندگی ماست.در دهه آینده و شاید حتی زمانی کمتر از آن کنترل خودروها کاملا در دستان هوش مصنوعی قرار میگیرد. پزشکان و بیمارستانها به شدت وابسته به هوش مصنوعی خواهند شد به گونهای که بخش اعظم فرآیندهای تشخیص بیماری و حتی تجویز داروهای مناسب از انسان گرفته و به هوش مصنوعی سپرده خواهد شد و پزشکان تنها نقش نظارتی در این میان خواهند داشت. در زمان نگارش همین مقاله دانش تئوری لازم برای تشخیص انواع سرطان توسط سامانههای هوشمند با دقتی بالاتر از دقت بهترین پزشکان و متخصصان وجود دارد و موضوع تنها تجاریسازی آنها و متقاعد کردن نهادی مربوطه در کشورهای مختلف است. داروهای جدید بر مبنای روشهای یادگیری ماشین تولید خواهند شد. تمامی ادوات و فرآیندهای نظامی مبتنی بر هوش مصنوعی عمل خواهند کرد و جای سربازان را در خطوط مقدم روباتها پر کنند. تشخیص و ارائه راهحل برای معضلات شهری از جمله موضوعاتی مانند ترافیک نیز به هوش مصنوعی سپرده خواهد شد. آموزش کودکان و دانشجویان و حتی سنجش آنها به آرامی هوشمند خواهد شد. اپراتورهای انسانی در «جهانصنعت» به آرامی کار خود را به سامانههای هوشمند خواهند سپرد. شدت تغییرات در حدی خواهد بود که فرزندان ما حتی تصور جهان پیش از هوش مصنوعی برایشان محال خواهد بود. اما در کنار همه این پیشرفتها خطر بزرگی همه جوامع به خصوص جوامع کمتر توسعهیافته را تهدید میکند. خطور واقعی این نیست که یک سیستم دارای هوش مصنوعی واقعی ایجاد شود و مانند فیلم ترمیناتور تصمیم به نابودی بشر بگیرد بلکه خطر واقعی بیکار شدن میلیاردها انسان بر اثر استفاده روزافزون از هوش مصنوعی خواهد بود. دنیای ما در چند دهه آینده هیچ جایی برای رانندگان تاکسی و اتوبوس نخواهد داشت. دنیای ما جایی برای اپراتورهای انسانی در خطوط تولید نخواهد داشت. حسابداران کار خود را از دست خواهند داد چراکه سیستمهای هوشمند مصنوعی به راحتی و با دقت بسیار بالاتر و حتی با ارائه تخمینهای هوشمند جای آنها را خواهند گرفت. حتی مشاغل پزشکان نیز به آرامی دچار بحران خواهد شد. متخصصان آزمایشگاهی جزو اولین قشری خواهند بود که در جامعه سلامت شغل خود را از دست میدهند. حتی خبرنگاران نیز دچار بحران شغلی خواهند شد. اپراتورها، کارگران و کارمندان اداری، مسوولان منابع انسانی… تقریبا همه این اقشار دچار بحران از دست دادن شغل خواهند. سیل عظیمی از بیکاران در دهههای آتی به وجود میآید که هوش مصنوعی شغل آنها را تصاحب کرده است. هر چند مانند هر انقلاب صنعتی دیگری به موازات از دست رفتن این مشاغل، تخصصهای جدیدی مورد نیاز خواهد بود از جمله متخصصان علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی، مهندسین دادهکاوی و یادگیری ماشین، متخصصان اینترنت اشیاء و سیستمهای ابری و… اما این کافی نخواهد بود. این تغییر بزرگ نیاز به آمادهسازیهای بزرگ دارد. جوامع امروزی به شدت و با سرعت باید خود را آماده این تغییر کنند وگرنه در دهههای آتی سیل عظیم بیکاران به اصلیترین مشکل آنها تبدیل میشود. همه جوامع نیاز دارند تا برنامههای دقیقی برای توانمندسازی کودکان و نوجوانان برای آمادگی در برابر این موج عظیم تغییر را طراحی کنند. سازمانهای بیمهگر و بخشهای مرتبط با تامین اجتماعی شاید جزو مهمترین نهادهایی خواهند بود که باید برنامهریزی مناسبی در این خصوص انجام دهند.
انقلاب هوش مصنوعی چه ما بخواهیم و چه نخواهیم رخ خواهد داد و زندگی همه ما و فرزندان ما را تغییر خواهد داد. کیفیت زندگی در جهان آتی و دنیای صنعتی آینده ما میتواند با کمک هوش مصنوعی به جایی برسد که شاید حتی در حال حاضر برای ما تصورناپذیر باشد اما مهم آن است که با برنامهریزی مناسب اثرات منفی اجتماعی و اقتصادی آن را تا حد امکان کاهش دهیم تا از فرزندان ما و یا شاید حتی خود ما به عنوان نسلهای سوخته در آتش این تغییر یاد نشود.
نکته پایانی
ما در آغاز یک انقلاب صنعتی بزرگ بر اساس هوش مصنوعی قرار داریم. این انقلاب صنعتی و علمی تمامی جنبههای زندگی ما را در دهههای آینده دچار تغییراتی خواهد کرد. زندگی تک تک ما و فرزندان ما در سالهای آتی تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار خواهد گرفت. این پدیده را نه میتوان نادیده انگاشت و نه میتوان به تاخیر انداخت و نه باید از آن ترسید بلکه باید برای پذیرش آن آمادگیهای لازم را ایجاد کرد تا بتوان با کمترین تاثیرات منفی، بیشترین نفع همگانی از آن را ایجاد کرد.
* پژوهشگر حوزه هوش مصنوعی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :