آیا سیاست نگاه به شرق پاسخگو بوده است؟
دکتر صلاحالدین هرسنی * «یک تجربه بسیار مهم در این دوران عبارت است از بیاعتمادی به غرب که آیندگان باید از آن استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد و آنها کمک نمیکنند و هرجا که بتوانند، ضربه خواهند زد و اگر جایی هم ضربه نمیزنند به این دلیل است که نمیتوانند. مطلقا نباید برنامههای داخلی را به همراهی غرب منوط کرد، زیرا حتماً شکست خواهد خورد. هر جا که کارها را منوط به غرب و مذاکره با آن و آمریکا کردید، ناموفق بودید و هر جا که بدون اعتماد به غرب، حرکت و از آنها قطع امید کردید، موفق بودید و پیش رفتید.»
گزارههای فوق، فرازی از سخنان آیتالله خامنهای رهبری معظم انقلاب است که در دیدار اخیر او به مناسبت عید غدیر خم با دولت و اعضای آن گفته و اظهار شده است. عصاره و جانمایه اظهارات رهبری آن است که اساسا اعتماد به غرب لااقل در مواجهه با جمهوری اسلامی نه تنها متضمن گشایشهای سیاسی و اقتصادی نیست، بلکه اساسا پر مخاطره، ویرانگر و موجب تاخر نتایج در مناسبات راهبردی و فواید دیپلماتیک است. مهمترین دلیل و نشانه در عدم اعتماد به غرب، برجام و اعمال رویههای چالشزا برروندهای این توافق هستهای از سوی غرب به ویژه واشنگتن است. در حقیقت و آنگونه که رهبری اظهار کرده است، برجام را میتوان مهمترین پروژه و کارگاه غربپژوهی و نشان کوچکی از بیاعتمادی غرب به ویژه واشنگتن در روابط با جمهوری اسلامی ایران دانست.
اگر چه چنین نگرشی در مناسبات راهبردی با غرب و مشخصا در قضیه برجام تا میزان قابلتوجهی قرین راستیآزمایی و معطوف به حقیقت و واقعیت است، اما این اظهارات رهبری سویه دیگری را نیز به همراه دارد و آن این است که وقتی اساسا نباید اعتقاد و ایمانی به روابط با غرب در مناسبات راهبردی و راهکنشی برای جمهوری اسلامی ایران وجود داشته باشد، لاجرم باید سیاست «نگاه به شرق» جایگزین و بدیل نگاه به غرب و راهنما و الگوی عمل در مناسبات راهبردی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران باشد. این طرز نگرش و تلقی از اتکا و نگاه به شرق، به معنای آن است که مناسبات راهبردی و علقههای همکاریگرایی با مسکو و پکن میتواند خلأهای راهبردی ایران را در غیاب و فقدان روابط با غرب پر کند. اما واقعیت آن است که به همان میزانی که استراتژی نگاه به غرب برای ما مخاطره آفرین و چالش زا بوده، به همان اندازه سیاست نگاه به شرق برای ما دردسرساز، پیچیده، پروپلماتیک، غامض، فرصتطلبانه، ابزارگرایانه و پرهزینه بوده است و حتی شاید بتوان گفت که لااقل غرب در پارهای از موارد به ویژه در دوران اوباما و مشخصا در شکلگیری برجام آن هم در قیاس با مسکو و پکن، بهتر و شفافتر عمل کرده است. البته نباید همه سیاستهای کارافزایانه غرب در قبال ایران و مشخصا برجام را به سیاست خصومتآمیز و پر منازعه غرب در قبال ایران تقلیل داد. در ایجاد آنچه سیاست بیاعتمادی به غرب و سیاست تنش غرب در قبال ایران خوانده میشود، سهم برخی جریانهای سیاسی مانند محافظهکاران و اصولگرایان در این بیاعتمادی نقش داشته و اصولگرایان با راهبردهای اعلامی و اعمالی خود بارها و به کرات در زمین واشنگتن بازی کردهاند. در واقع آمریکاستیزی و جدال با بنمایههای معرفتی با غرب به هویت آنها تبدیل و رابطه آنها با غربستیزی یک رابطه هستیشناختی و آنتولوژیکال است. بنابراین نمیتوان در اسباب بیاعتمادی به غرب از نقش محافظهکاران و جریانهای رادیکال در جناحهای سیاسی ایران غاقل ماند. حال اگر بپذیریم که در غیاب و فقدان رابطه با غرب، استراتژی نگاه به شرق برای ما مفید است، اما توان ادعا کرد که سیاست نگاه به شرق و اتکا به ظرفیتهای مسکو و پکن عاری از خطا و برای ما خوب و مفید بوده است. به عبارت دیگر، واقعیتهای رفتاری مسکو و پکن نشان داده که همواره نشانههایی از تنش، بیاعتمادی و ابهام در رفتار آنها در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. در این ارتباط، مسائلی چون تحدید حدود و رژیم حقوقی دریای خزر، نگرانی ایران از تاخیر مداوم روسیه در راهاندازی نیروگاه هستهای بوشهر، مسایل نفتی و انرژی، توافق خرید تسلیحاتی، چگونگی رفتار در بحران سوریه، روابط روسیه و اسراییل و رفتار مسکو و پکن در چگونگی حل مساله انرژی هستهای ایران به ویژه سهمخواهی و سواری مجانی پکن در سند همکاری ۲۵ ساله با ایران، همگی سیاستهای ناپایدار مسکو و پکن در قبال تهران را نشان میدهند. در حقیقت چنین رفتارهایی از مسکو و پکن را باید انعکاس وضعیت ناپایدار در مناسبات با تهران دانست. بر این اساس و مشخصا، هرگونه مناسبات مسکو با تهران را باید مبتنی بر یک نگاه انتفاعی، منفعتمحور، ابزارگرایانه و فرصتطلبانه و صرف نگاه به منافع ملی در سیاست خارجی و همچنین بازتعریف ناسیونالیسم روسی و تجدید رویای نئوتزاریسم تعریف و تفسیر کرد. حتی به جرات میتوان گفت که دیپلماسی مسکو در قبال تهران به صورت سنتی ماهیت و خصلت داد و ستد و تجاری داشته و در این معامله مقامات کرملین به خوبی آموختهاند که اگر مزایای بیشتری برای خود ببیند، از تغییر مواضع ابایی ندارند.
افزون بر این، برخی واقعیتهای رفتاری مقامات کرملین نشان داده که نزدیکی آن به جمهوری اسلامی ایران با نگاه امنیتی همراه بوده و چنین نگاهی توانسته است بر تمام زمینههای اقتصادی و سیاسی سایه افکند. بدین ترتیب، رویکرد زیگزاگی در سیاست خارجی روسیه و نوسان پاندولی آن بین شرق و غرب از یکسو و نیز سیاستهای ایران و داشتن نگاه مونیستی به مسکو، سبب شده است تا توسعه روابط تهران- مسکو، روند منطقی را طی نکند و این روابط همچنان شکننده و ناپایدار باشد. در سطحی دیگر، در پس نگاه مقامات کرملین در قبال ایران، این نگرانی همچنان وجود دارد که مقامات تهران در یک وضعیت اضطرارگونه و مستاصل به سمت آنها آمدهاند و آغوش خود را به طور کامل برای این کشور باز نکردهاند. همین وضعیت سبب شده است که آنها برای استقلال عمل ایران چندان اصالتی قائل نباشند و ایران را در حکم کشور جهان سومی بدانند که فقط میتواند برای آمریکا به عنوان رقیب روسیه مشکل ایجاد کند. همچنین واقعیتهای رفتاری مقامات کرملین در دورههای اخیر نشان داده است که آنها نقش جهانی برای تهران قائل نیستد و فقط ایران را به عنوان یک بازیگر منطقهای تحلیل میکنند و حتی تمایلی به تحرک ژئوپولیتیکی ایران ندارند.
رفتارهای سرشار از پارادوکسیکال روسیه در برجام و نیز همگرایی با تلآویو در واقعیتهای میدانی سوریه برای آچمز کردن ایران در جنوب سوریه و انفعال آن در دیپلماسی اجبار علیه تروئیکای اروپایی برجام بابت خروج از بدعملی و رضایت دادن به وضعیت پرمناقشه تهران با واشنگتن در برجام و تعلل و تاخر در راهاندازی سازوکار اینستکس و اخیرا نیز ماهیگیری از آبهای آلوده به کرونای ایران یعنی سهمخواهی در ساخت واکسن اسپوتنیک، همگی از نشانههای بارز سیاست اغفال و انفعال مسکو در قبال تهران بوده است. در واقع رفتارهای دوران اخیر روسیه در قبال ایران نشان داده است که مسکو از یک طرف نمیتواند روابط با تهران را نادیده بگیرد، ولی اگر شرایط بینالمللی تغییر کند و به زیانش باشد، تردیدی نیست که نگاه خود را در قبال تهران تغییر میدهد. در خوشبینانهترین شرایط میتوان گفت که همکاری مسکو با تهران بر اساس ضرورتهای راهبردی و نیازهای امنیتی همراه بوده است و روابط آنها بر اساس نشانههایی از همکاری مرحلهای است. بنابراین میتوان گفت که تحت این پویشها، روسیه هیچگاه متحد راهبردی برای ایران نیست، بلکه متحد تاکتیکی و راهکنشی ایران است و بیشتر از آنکه بخواهد تهران را یک شریک ببیند، به چشم یک رقیب و تهدید مینگرد و به خوبی آموخته است که نخواهد منافع خود را تحت تاثیر الگوی روابط خاص با ایران قرار دهد.
اما رابطه با پکن به رغم آنکه تهران همانند مسکو سابقه دیرینه روابط با آن را ندارد، کمی غامضتر و فرصتطلبانهتر از رفتار مسکو در قبال تهران است. در واقع چین تحت زعامت شی جینگ پینگ که هم اینک یکصدمین سالگرد حزب کمونیست را جشن گرفته، بهگونهای در قبال تهران رفتار میکند که گویی قرار نیست به ایران امتیازی بدهد و پیوسته درصدد باجگیری و امتیازگیری از تهران است. پکن در واقع در روابط با تهران منافع خود را در قبال بازیگران محوری مانند واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام در نظر میگیرد و هیچگاه تمایل ندارد به جهت همگرایی با تهران، امتیازات خود را در روابط با غرب و اروپا از دست بدهد. در قضیه برجام نیز رفتار پکن نشان داده است که دست کمی از رفتار مسکو ندارد. حتی مسکو رفتارهای منطقهای و برنامههای موشکی را دستمایه تردید و تزلزل در حفظ برجام کرده است. در این ارتباط پکن قویا اعلام کرده است که رفتارهای منطقهای ایران، رفتارهای ثباتزدا بوده که میتواند برای متحدان تجاری پکن در منطقه پر آشوب غرب آسیا مخاطرهآفرین باشد. در واقع در نگاه و باور مقامات پکن، رفتارهای منطقهای تهران از حجم سرمایهگذاری چین در کشورهای خلیج فارس میکاهد. افزون بر این، پکن در تفاهمنامه ۲۵ ساله تجاری با تهران قویا تقاضای تضمین کرده و امتیازات فراوانی را از تهران اخذ کرده است. اخذ این امتیازات به جهت نگرانی پکن از آینده روابط تهران با واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام است، چراکه پکن از آنکه واشنگتن و اروپا بخواهد جای او را در روابط تجاری با تهران بگیرد، سخت نگران است و به همین خاطر است که روابط و مناسبات خود با تهران را به صورت ناپایدار و شکننده تنظیم کرده و ادامه میدهد. بنابراین و تحت این نوع رفتارها و مواضع مسکو و پکن در مناسبات با تهران و حتی در مناسبات محتمل آینده، نمیتوان گفت که استراتژی نگاه به شرق برای ما مفید و پاسخگو و همراه با فواید راهبردی بوده است.
*کارشناس مسائل بینالملل
لینک کوتاه :