ایران، لبنان و روابط غیرمتقابل
فریدون مجلسی * روابط ایران و لبنان در هفتههای اخیر به خصوص بعد از ارسال محمولههای سوخت از طرف ایران و حواشی درباره ندادن سوخت به هواپیمای وزیر خارجه ما در فرودگاه لبنان و البته درخواست حزبالله برای اینکه لبنان از ایران برق بگیرد در مرکز توجه بوده است بنابراین بد نیست مروری به روابط دو کشور از گذشتهها تا امروز داشته باشیم.
بر این اساس باید دقت داشت که در ایران به صورت تاریخی دو دلیل برای حمایت از لبنان وجود دارد که حتی به قبل از انقلاب اسلامی برمیگردد. نخست اینکه تشیع رایج در ایران توسط دو گروه از مدرسین تشیع که یک گروه جبل عاملی و دیگری دودمان طباطباییها که در مرکز و غرب ایران پخش شدهاند، به ایران آورده شده است. میدانیم که صدراعظم بزرگ شاهعباس هم از جمله مهاجران لبنانی بود که در ایران به موقعیت ممتاز و حسنشهرتی دست یافت. دوم اینکه با این احساس تمایلی که نسبت به آنها وجود داشت، در تقسیمبندی لبنان گروه شیعه که اکثریت نسبی را نسبت به اهل تسنن، مسیحیان و… داشتند، گروه فقیرتر و سرکوفتهتر با مشاغل سطح پایینتری بود.
در واقع از گذشته که سلطنت ایران خود را سلطان شیعه میدانست سعی بر این بود که از این گروهها حمایت شود. سیدموسی صدر که از دودمان صدرعاملی و دارای احساساتی به لبنان بود، بر همین اساس به آنجا رفت تا بهبودی در وضع زندگی آنها ایجاد کند و کمکهایی هم میشد.
این کمکها در حقیقت یک رفتار انسانی بر پایه علقههای تاریخی و مذهبی بود. بعد از انقلاب اسلامی اما تدریجا به این حمایتها افزوده شد و رنگ سیاسی و نظامی شدیدی پیدا کرد. از درون آن حرکت محرومین لبنان، حزبالله درآمد که جنگ با اسراییل را به بهانه آن بخشی از لبنان که در اختیار اسراییل بود در دستور کار قرار داد و دیدیم که نفوذ آنها به سوریه کشید و حتی ارتباطاتی هم با غزه و حماس پیدا کرد. به تدریج حضور نظامی به صورت یک ارتش خصوصی یا قومی در لبنان قوی شد و به خصوص بعد از جنگ داخلی لبنان که خیلی از گروهها مسلح بودند، آنها مسلح بودن را از جمله حقوق مکتسبه خود دانستند. بنابراین وقتی جمهوری اسلامی ایدئولوژی اصلی خود را نابودی اسراییل قرار داد، گروه حزبالله با اعتقادات مشابه به یکی از ابزارها و وسایل عملیاتی برای رسیدن به هدف تبدیل شد.
حمایت از لبنان سایر شیعیان در دنیا با توجه به ایدئولوژی جمهوری اسلامی به تدریج به یک اصل تبدیل شد و متاسفانه این امر متقابل نبود.
در ایران اما دو تفکر وجود دارد: یک تفکر ستیزنده و یک تفکر مسالمتآمیز. تفکر دوم همزیستی مسالمتآمیز با دیگران و توجه بیشتر به داخل را مدنظر دارد و تفکر اول هم ستیز دائم تا زمان برقراری حکومت جهانی و اسلامی بر مبنای شیعه را مورد تاکید قرار میدهد. این دو تفکر نگاه متفاوتی به مساله حمایت از لبنان دارند. مثلا گاهی به این نگاه میکنند که لبنان حتی در شرایط فعلی بیش از دو برابر ایران درآمد سرانه دارد و از این موضوع انتقاد میکنند و ترجیح میدهند که درآمدهای ملی صرف ملت ایران و توسعه کشور شود.
اکنون اما من این مساله ندادن بنزین به هواپیمای وزیر امور خارجه ایران را باور نمیکنم چون این کشور هزینه آبادانی و جبران خسارتهای جنگ اسراییل و لبنان را هم متحمل شده، در زمان نیاز داخلی کشور به سرمایه خود به آنها کمک کرده و سوخت را در دوران استیصال به آنها رسانده است و اگر الان بنزین هم نداده باشند قدرناشناسی عجیبی کردهاند. من باور نمیکنم که چنین اتفاقی افتاده باشد چون اگر رخ داده بود حتما نیروهای مسلح حزبالله فرودگاه را محاصره کرده و سوخت را هر طور بود به هواپیمای امیرعبداللهیان میرساندند. زیرا ندادن سوخت یک عمل خصمانه از سوی کشوری است که از انواع کمکهای ایران بهرهمند است.
* دیپلمات پیشین
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :