سوت پایان ماه عسل ۱۰۰روزه دولت ابراهیم رییسی به صدا درآمد
مجید سلیمی بروجنی * انتخابات ریاستجمهوری در ۲۸ خردادماه ۱۴۰۰ و در غیاب ۵۲ درصد واجدان شرایط برگزار شد و سیدابراهیم رییسی سکان ساختمان پاستور را به دست گرفت. دولت سیزدهم که منتقد جدی سیاستهای حسن روحانی بود با مجموعهای از شعارهای عوامپسندانه و کنترل تورم و افزایش رفاه مردم وارد میدان شد، اما نگاهی به عملکرد و گفتههای دولتمردان در طول ۱۰۰ روز گذشته نشان میدهد که آنها خیلی زود با واقعیت ماجرا و جدی بودن مشکلات تحریمها و شرایط تورمی اقتصاد کنار آمدند و دریافتند که مشکلات اقتصاد و سفره مردم تنها با شعار دادن حل نخواهد شد. طبق سنت همیشگی، ۱۰۰ روز اول دولتها را ماهعسل آنها میگویند؛ دورانی که سیاست دولت مبتنی بر «مشاهدهنگری و حضور در استانها و صحنههای مختلف» بوده است. ابراهیم رییسی در این مدت تلاش کرد که خیلی از مشکلات را از نزدیک ببیند و به طور مستقیم در جریان مشکلات قرار گیرد اما قطعا این کافی نبوده و جامعه همچنان منتظر است که دولت برای حلوفصل انبوه مشکلات، سیاستهای درست و عملیاتی در پیش بگیرد. براساس تجربیات قبلی، ۱۰۰ روز اول دولتها، نشاندهنده مسیر چهار سال آینده آنهاست. به بیان دیگر رویکرد دولتها در این مدت تقریبا مشخص میشود. البته ۱۰۰ روز برای نشان دادن عملکرد دولت کافی نیست، اما میتواند تا حدودی مسیری را که برای چهار سال آینده ریلگذاری میشود مشخص کند. این روزها شاهدیم که موقعیت اقتصادمان بحرانیتر و ویرانتر از هر زمان دیگری است و با گفتاردرمانی نمیتوان مشکلی را حل کرد. در طول چند ماهه اخیر، دیدن تصاویری از فقر و تنگدستی و استیصال اقشار مختلف از بیکاری و جیب خالی، سوگوار شدن خانوارها در پی مرگ و میرهای کرونایی، خردهجرائمی مانند زورگیری، موبایلقاپی و درگیریهای خشونتآمیز و جوانان تحصیلکردهای که یکی پس از دیگری رفتن را به ماندن ترجیح میدهند، به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است. انکارش کنیم یا نه؟ همه اینها واقعیتهای جامعه ما هستند. جامعه ایرانی بسیاری از این نگرانیها و نااطمینانیها در چهار دهه اخیر را تجربه کرده اما حالا شرایط رو به وخامت اقتصادی و تحریمهای تنبیهی و سوءمدیریت داخلی طاقتش را طاق کرده است. برای مردمی که از مفهوم تورم سردرنمیآورند یا شاخص فلاکت را نمیشناسند، کافی است که بدانند حالا با اعلام رسمی بانک مرکزی، خط فقر در کشور به ۱۱ میلیون تومان رسیده است و براساس نخستین گزارش رسمی وزارت تعاون، از هر سه نفر ایرانی یک نفر فقیر مطلق است. گزارشهای میدانی رسانهها هرروزه پر است از داستان خانوارهایی که دیگر از پس هزینه اجارهخانه برنمیآیند. برای تامین هزینههای درمانی مایملکشان را میفروشند، به نانوایی و میوهفروشی بدهکارند و این روزها برنج را هم پیمانهای میخرند. بسیاری از ایرانیان نگرانند که به میلیونرهای زاغهنشین تبدیل شوند؛ کسانی که خانه یا خودروشان میلیونها تومان ارزش دارد اما از پس هزینههای ابتداییترین نیازهای روزمره خود برنمیآیند. روزی نیست که کالایی در بازار گران نشود. یک روز قیمت تخممرغ پرواز میکند، روز دیگر قیمت برنج قد میکشد و روز دیگر مقابله با افزایش قیمت لبنیات به در بسته میخورد. لشکر گرانفروشیستیزی دولت هم دائما شکستخورده از میدان نبرد بازمیگردد. دیگر خبری از سلاطین سکه، دلار و قیر نیست. بگیروببندها راه به جایی نبردهاند. مردم عادی تنها امیدشان به مذاکرات پیش روی برجام است.
در حال حاضر به دلیل نبود چشمانداز روشنی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای، اقتصاد کشور با نااطمینانی قابلتوجهی روبهرو است. این موضوع پیشبینی متغیرهای مهم از جمله نرخ ارز، نرخ تورم و… را برای فعالان اقتصادی ناممکن کرده و در نتیجه انگیزههای سرمایهگذاری در کشور را تا حد زیادی متاثر ساخته است. اگر بخواهیم یک نگاه کلی به دولت فعلی کنیم باید بگوییم که در ۱۰۰ روز گذشته هیچ سیاست کلی و جامعی توسط دولت مطرح نشده و همه چیز در حد شعار بوده است. در این مدت بارها از دولتمردان شنیدهایم که ما نمیگذاریم قیمتها بالا بروند و با گرانفروشی مبارزه خواهیم کرد، چند میلیون مسکن ساخته خواهد شد، سطح رفاه اجتماعی بالاتر خواهد رفت و… اما همه اینها تنها اهداف اقتصادی هستند و اینکه این اهداف را چه در چارچوب نظری و چه نظریهای میتوان در اقتصاد کشور پیش برد، هیچگاه مطرح نشده است.
اکنون مهمترین مساله روز اقتصاد ایران تحریمها و پیش بردن مذاکرات هستهای است با این حال میبینیم که این موضوع هم هنوز روی زمین مانده و دولت رویکرد شفاف و منسجمی در این حوزه از خود نشان نداده است. در ۱۰۰ روز گذشته شاهد آشفتگی در سیاستگذاری و نگاه اقتصادی دولت و بعضا مطرح شدن دیدگاههای متناقض از سوی دولت بودهایم.
اهالی دولت بهتر از همه میدانند که مهمترین مشکلات اقتصاد، تورم و بیکاری است، چرخهای اقتصاد درست نمیچرخد و تحریمها اقتصادمان را زمینگیر کرده بهگونهای که نرخ ارز مدام رشد میکند و چندان قابل کنترل نیست. حالا در چنین شرایطی حضور رییسجمهور در یک کارخانه یا رفتن معاون اول به یک سوپرمارکت چه مشکلی را حل خواهد کرد؟ اینگونه اقدامات بیشتر مصرف انتخاباتی دارد. رفتار دولتمردان در ۱۰۰ روز گذشته به ما نشان نمیدهد که یک دولت جدید بر سر کار آمده و دولت مستقر منتظر است که بقیه مشکلات را حل کند. شعار دادن علیه دولت گذشته دردی را درمان نمیکند. فراموش نکنیم که اقتصاد یک نظام و سیستم است و برای اینکه اقتصاد عمل کند، باید کل سیستم با یک سیاست یکپارچه و سازگار به جلو هدایت شود؛ غیر از این هم راهحل دیگری وجود ندارد. به نظر میرسد دولت سیزدهم مقهور تعدد مسائل و مشکلات شده و هنوز نتوانسته تصمیم بزرگ را بگیرد که کار را از کجا شروع کند. دولت جدید هنوز هیچ ماموریت مهمی را برای خودش تعریف نکرده و این موضوع باعث شده دولت را از منظر سیاست و برنامه نتوان نقد کرد. حتی انتخاب وزرا هم بهگونهای بوده که ابهامها را بیشتر کرده و بیشترین سهم به بوروکراتهایی داده شده که فاقد هرگونه نظریه و جهانبینی نسبت به دستگاه تحت اداره خود هستند. در کشور ما اقتصاد همیشه قربانی سیاست بوده است. البته سیاست هم مغلوب شعارهای ایدئولوژیک شده است. تردیدی نیست که باید تصمیمات اقتصادی و سیاسی دولت منسجم و هماهنگ باشند و دولتی که بر سر کار میآید در روابط خارجی و سیاستگذاریهای داخلیاش، تعدادی هدف سیاسی را در دستور کار قرار میدهد. باید دید که آن اهداف تابع کدام هدف نهایی هستند؟ هدف نهایی باید تامین منافع ملی و رفاه مردم باشد. به این ترتیب اگر سیاستهای کشور بر مبنای یکسری شعارهای ایدئولوژیک و رجزخوانیهای بینالمللی باشد، بهطور حتم منافع ملی تامین نخواهد شد و سفره مردم نیز روزبهروز خالیتر خواهد شد. ماهعسل ابراهیم رییسی به اتمام رسیده و باید هر چه زودتر سیاستهای عملگرایانه و منطقی را اجرایی کند. تاب و تحمل اقتصاد ورشکسته ایران به مو رسیده است.
مجید سلیمیبروجنی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :