یلدا؛ سازوبرگ فرهنگی یا فرنگی!
بهزاد طهماسبی *
مناسبتها و آیین ملی ایرانیان به پشتوانه سنتهای دیرین همواره تجلیگاه هویت و فرهنگ غنی مردم این سرزمین است.
در لابهلای تقویم ایرانیان جشنها و آیینهای باستانی کم نیستند و به عنوان نمادی از تاریخ زندگی مردم در ادوار مختلف پیکره فرهنگ و تمدن ایرانیان را تکامل بخشیدهاند. آداب و رسوم و آیینهای ایرانیان با آمیزهای از خرد و طبیعت، الهامبخش رابطه انسان اخلاقمدار با جهان پیرامون است. یلدا یکی از آیینهای مهم ایرانیان است که دارای مضامین مترقی و کارکردی اخلاقمدارانه و ریشهدار است که از هویت و اصالت مردمانی سختکوش و فرهنگپرور حکایت دارد.
شاید، با نگاهی سطحی و سادهانگارانه یلدا یک دورهمی شکمپرستانه با مجموعهای از میوهها و تنقلات جورواجور به نظر آید، اما در ذات خود کارکردهای بخردانهای همچون مصاحبت، همنشینی و تکریم و احترام و آداب فرهنگی دارد. خانواده به عنوان هسته اصلی و مهمترین رکن جامعه محمل چنین بستر فرهنگسازی است. هر چند آیین شب یلدا همچنان در فضای کنونی جامعه حیات و دوام دارد اما نگرشهای التقاطی، حواشی کاذب و زرق و برقهای دستوپاگیر، تا حد زیادی اثربخشی آن را تنزل داده است.
شاید با کمی تامل به وضع موجود جامعه به راحتی بتوان دریافت که یلدا با تمام الزامات ریز و درشتاش برای گروه کثیری از جامعه چندان هم مثل گذشته شبی مهیج و خاطرهانگیز نباشد. یلدای این شبها با همه دیرینگی و جذابیتهای فرهنگیاش برای نزدیک کردن اعضای خانوادههای گرفتار روزمرگیها، کارایی چندانی ندارد.
فاصله آدمها را با کمی دقت در همان بازار میوه و آجیل هم میتوان فهمید. از تصویر وسوسهانگیز سیب و پرتقالهای برق افتاده در نور سرچراغی دکانها گرفته تا برچسب قیمت آجیل و تنقلات. از تجمع دستفروشان و دورهگردها که منتظرند تا پایت را از مغازه بیرون بگذاری تا سهمی هر چند ناچیز از یلداییان نصیبشان شود. فاصله میان آدمها از کف همین خیابانهای شهرمان پیداست، از چهرههای دمق و به هم ریخته آدمهای گذری از مقابل ویترین پرزرقوبرق همین مغازهها پیداست.
در طولانیترین شب سال فاصله آدمهای شهرمان هم بیشتر و بیشتر شده و شاید نتوان برای یلدا معنایی بهتر از «دور از همی» یافت. دغدغهمندی مردمی که صبح تا شام با فهرستی از هزینههای ریز و درشت دست به گریبان هستند، حتما اولویتهای مهمی را در سر میپروراند که عطایش را به لقایش خواهند بخشید.
در برهوت مهربانیها و سخاوت مردمانی که به گواه تاریخ همیشه پرچمدار احیای سنتهای پسندیده بودند، تنها نامی برجا مانده که روزبهروز در سیطره مشکلات بیرنگ و روتر از سال قبل میشود و خانوادههای آبرومندی که روزبهروز در این حصار تنگ، تنهاتر از همیشه در عزلتی ناخواسته به دغدغههای دخل و خرجشان میاندیشند.
در زمان ما تلفنهای همراه و ارتباط مجازی جای دیدارهای چهره به چهره و صحبتهای شیرین و خاطرهگویی پدربزرگها و مادربزرگها را به ناحق گرفته و همدم و همراه انسانها نه فضای واقعی، بلکه فضای مجازی شده. نسل جوان و نوجوان ما از سفرههای بیریا و با صفای شب یلدا و اشعار حضرت حافظ فقط نامی شنیدهاند و بس؛ حالا شاید لذت و شادی این دورهمیهای خاطرهانگیز خانوادگی را عدهای در فضای گرانقیمت و نامانوس رستورانها و مهمانیهای پر از آدمهای غریبه باید جستوجو کنند.
یا در خلوت ناخواستهای، یلدای خود را با برنامههای زمخت و نچسب تلویزیون و ماهواره سپری کنند که شاید عطش مهربانی و حسرت همکلامی را تا حدی تسکین دهد.
به هر تقدیر شمع یلدای ایرانیان هنوز در دستان لرزان پدربزرگها و مادربزرگها سوسو میکند؛ گنجینههای ارزشمندی که بار سنگین هزینه میزبانی فرزندان و نوهها بر دوش نحیف آنان افکنده شده است.
چه زیباست که در چنین ایامی، سهمی در سفره محبت آنان داشته باشیم و میزبانی شایسته بزرگترهایمان را با سخاوت و دست و دلبازی خود پیوند بزنیم تا سرمای طولانیترین شب سال در سایه همدلی و همزبانی در کنار عزیزانمان به بهترین شکل سپری شود.
* روزنامهنگار آزاد
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :