اهمیت سرنوشت ماکرون برای جهان
به گزارش جهان صنعت نیوز: در فرانسه امانوئل ماکرون و مارین لوپن در نظرسنجیهای پیش از روز ۱۰ آوریل در رقابتهای انتخاباتی پیشتاز هستند. اگرچه نظرسنجیها، پیروزی احتمالی ماکرون در انتخابات را نشان میدهند، اما او برای ورود مجدد به الیزه و ادامه کار رقابت سختی با رقیب خود (مارین لوپن) دارد. صرفنظر از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و جنگ اوکراین، ریاست دورهای اتحادیه اروپا که در حال حاضر از آن فرانسه است به انتخابات ریاستجمهوری این کشور به ویژه برای ماکرون رنگ و بوی حیثیتی بخشیده است.
در این زمینه، اکونومیست در گزارشی به انتخابات ریاستجمهوری فرانسه که قرار است روز یکشنبه ۱۰ آوریل (۲۱ فروردین) برگزار شود، پرداخته و چرایی اهمیت سرنوشت این انتخابات و امانوئل ماکرون را برای جهان تشریح کرده است. به نوشته این هفتهنامه رییسجمهور فرانسه یک داستان هشداردهنده برای مرکزگرایان در همه جاست.
امانوئل ماکرون در سال ۲۰۱۷ زمانی که برای اولین بار به عنوان رییسجمهور فرانسه انتخاب شد، بلافاصله پرچمدار مرکزگرایی رادیکال شد. او جوان، باهوش و فوقالعاده منطقی بود. همچنین، زمان وحشت برای لیبرالها بود.
بریتانیا سال گذشته به خروج از اتحادیه اروپا رای داده بود. آمریکا به تازگی دونالد ترامپ را انتخاب کرده بود. در سرتاسر اروپا، پوپولیستها حتی در مکانهای میانهرو مانند سوئد، دانمارک و آلمان در نظرسنجیها از رتبه بالایی برخوردار بودند. چپهای افراطی در یونان قدرت داشتند. لیگ شمالی ایتالیا به زودی به عنوان نیمی از یک ائتلاف تمام عوامگرا که با خروج از یورو چانهزنی میکرد و از مهاجرانی که در دریای مدیترانه نجات میدادند سر باز زد، وارد دولت میشد. در سرتاسر جهان سیاستمداران ثروتمند جهان که وعده افزایش دیوارها، نادیده گرفتن کارشناسان و برگرداندن ساعت را به عصر طلایی خیالی داده بودند، در حال صعود بودند. جای تعجب نیست که پیروزی ماکرون در یکی از مهمترین کشورهای اروپایی آههای آسودگی به همراه داشت.
در ۱۰ آوریل ماکرون بار دیگر با رایدهندگان روبهرو خواهد شد. این بار او نهچندان بر اساس آرزوهای خود برای مرکز رادیکال، بلکه بر اساس سوابق خود به عنوان یک اصلاحطلب سرسخت، بر اساس دیدگاه خود برای امور جهانی و به عنوان یک رهبر که به سیاست فرانسه نیرو بخشیده است، پا به عرصه رقابت میگذارد. به یک معنا، ماکرون به نظر میرسد که به زودی میتواند بگوید که سابقهاش ثابت شده است. مدل انتخاباتی اکونومیست به او شانس ۹۸ درصدی برای حضور در دور دوم در ۲۴ آوریل و ۷۸ درصد شانس پیروزی مجدد در انتخابات را میدهد (البته این رقم اخیرا کاهش یافته است). پیروزی یک دستاورد قابل توجه خواهد بود. از زمان شارل دوگل در سال ۱۹۶۵، فرانسویها دوباره رییسجمهوری را انتخاب نکردند که اکثریت مجلس را داشته باشد. با این حال، هرچه بیشتر نگاه کنید، لیبرالهای بیشتری در سراسر جهان باید ماکرون را به عنوان یک داستان اخطارآمیز ببینند.
در سیاست اقتصادی است که مرکزگرایی او بیشترین موفقیت را داشته است. او پیش از روی کار آمدن در سال ۲۰۱۷، استدلال کرد که درهای فرانسه باید به روی جهانی شدن باز باشد، اما او باید بیشتر تلاش کند تا شهروندانش را به مهارتهایی که برای سازگاری با تغییرات نیاز دارند، مجهز کند. اصلاحات نظارتی و کارگری او که طرفدار بازار بود، این فلسفه را تجسم کرد و به جهش چشمگیری در اشتغال و ایجاد مشاغل جدید منجر شد. او به جای تلاش برای حفظ مشاغل اضافی، آموزش و تحصیلات اولیه را تقویت کرده است. در سطح اروپا، او نیروی محرکهای در ایجاد ngeu (نسل بعدی اتحادیه اروپا) بود، یک صندوق ۷۵۰ میلیارد یورویی (۸۱۸ میلیارد دلاری) که به طور مشترک تضمین شده بود تا به اقتصادهای ضعیف اروپا کمک کند تا خود را از چالهای که کووید۱۹ آنها را در آن انداخته بود بیرون بیاورند.
با این حال، او در دوره دوم، کارهای زیادی برای انجام دادن دارد. ماکرون برای دستیابی به اهرمهای کنترل دولتی، چه محدود کردن قیمت برق یا مداخله در مدیریت هایپرمارکتها، بسیار مشتاق بوده است. او با وجود همه شایستگیهای فوقالعادهاش، نتوانسته امید را به چپهای فرانسه بازگرداند. اگرچه حامیان او سریعا به این نکته اشاره میکنند که کووید مانع از آن شده است، اما او نتوانسته سیستم بازنشستگی هزارتویی را اصلاح کند.
به عنوان یک دولتمرد بینالمللی، ماکرون به درستی تهدیدی را که چین در حال ظهور و روسیه خشمگین متوجه نظم غربی است، شناسایی کرد. راهحل او تلاش برای تقویت اتحادیه اروپا بود- انجمنی که صدای فرانسه در آن مهم است- حتی اگر این امر باعث تضعیف نهادهایی شود که غرب را به هم پیوند میدهند. او به جای رویارویی با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه، برای ساخت پلها بحث کرد. او میخواست با ایجاد یک همتای اروپایی، ناتو را که او به «مرگ مغزی» متهم کرده بود، کماهمیت جلوه دهد. با این حال، همانطور که جنگ در اوکراین نشان داد، نقش آمریکا در دفاع از اروپا ضروری است. اگرچه تلاشهای او برای شکست جهادگران در «ساحل» شجاعانه و قابل ستایش بود، اما نتایج اندکی به همراه داشته و اکنون در حال فروپاشی است. مراودات او با بریتانیای نابسامان پس از برگزیت، دلخراش بود- و دقیقا همان چیزی بود که نخستوزیر غیرجدی بریتانیا میخواست.
ماکرون بیشتر از همه در تقویت سیاست فرانسه کوتاهی کرده است. او در انتخابات سال ۲۰۱۷ مارین لوپن، ملیگرای نوستالژیک را با ۶۶ درصد به ۳۴ درصد شکست داد. اگر او به دور دوم راه پیدا کند، که محتمل است، نظرسنجیها امروز میگویند که ماکرون تنها با اختلاف ۵۳ درصد به ۴۷ درصد پیروز میدان انتخابات خواهد شد. نسبت فرانسویهایی که به نظرسنجیها میگویند در دور اول به یکی از نامزدهای راست ناسیونالیست یا چپ ضد سرمایهداری رای خواهند داد، ۵۱ درصد است؛ اندکی بیشتر از سال ۲۰۱۷.
به عبارت دیگر، پنج سال حکومت توسط پرچمدار میانهرو جهان، حمایت از مرکز را از بین برده است. دلایل زیادی برای این امر وجود دارد. جنگ و همهگیری در فرانسه هم سیاست را قطبی کرده است. ماکرون همچنین گاهی اوقات رایدهندگان را با شیوه مشتریمداری خود دفع میکند. منتقدان به او لقب «پرزیدنت ثروتمند» میدهند. این برچسب تا حدی به این دلیل است که او مالیات بر ثروت غیرقابل اجرای فرانسه را کاهش داده است، اما بیشتر به این دلیل که رفتارش مانند همان بانکدار بلندپایهای است که زمانی بود. ماکرون همچنین با مشکلی مواجه است که سیاستمداران مسوول همیشه هنگام رقابت با پوپولیستها با آن مواجه هستند. او سیاستهایی را ارائه میکند که به طرز خستهکنندهای بر اساس واقعیت ایجاد شدهاند. آنها میگویند این سیاستها شامل هر چیزی که رایدهندگان را تحریک میکند، است خواه درست باشد یا نه.
آخرین دلیل این است که ماکرون نسبت به نهادها بیتوجهی غیرلیبرالی نشان داده است. اکنون احزاب چپمیانه و راستمیانه به نمایشهای فرعی در سیاستهای ریاستجمهوری تبدیل شدهاند. درست است، مسوولیت تجدید با آنها بود، اما او با شکار بهترین استعدادهایشان کار آنها را سختتر کرد. آنچه باقی میماند، رقابتی است بین ماکرون و گروهی از افراطگرایان در چپ و راست. در نتیجه، نزدیکترین چیزی که فرانسه به یک رهبر اپوزیسیون دارد، مارین لوپن است؛ یک تحسینکننده تاریخی پوتین که قوانین اتحادیه اروپا را با حمایت از شهروندان فرانسوی برای همه چیز، از مسکن گرفته تا شغل، زیر پا میگذارد. شانس ۲۱ درصدی او برای رییسجمهور شدن به طرز نگرانکنندهای بالا است.
در سال ۲۰۱۶، ماکرون نوشت: «اگر در پنج یا ده سال دیگر با هم همکاری نکنیم، لوپن در قدرت خواهد بود.» مرکزگرایان باید از این واقعیت نگرانکننده که، باوجود تمام کارهایی که او انجام داده، سخنان او امروز هم مانند آن زمان درست است، چه تصمیمی بگیرند؟
یک درس این است که مبادلات پیچیده برای شکست دادن شعارها تلاش میکنند. سیاست به قدری مربوط به قبایل و هویت است که منافع مادی از نظر شغل و رشد اقتصادی برای انتخاب مجدد لازم است، اما کافی نیست. دیگر اینکه یک نفر نمیتواند مرکز رادیکال را حفظ کند. این نه تنها به این دلیل است که در هر بار انتخاب مجدد و انتخاب جانشین بسیار زیاد است، بلکه به این دلیل است که همانطور که مرکزها میدانند، افراد دارای نقص هستند. مرکزگرایان فرانسوی و پسرعموهای لیبرال انگلیسی- آمریکایی آن سیستم هستند. آنها نیاز به تجدید دائمی، از طریق بحث و رقابت دارند. ماکرون هنوز هم رای ما را دارد، اما او به همراهی نیاز دارد.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :