فقدان منشور مرمت اشیای تاریخی در ایران
به گزارش جهان صنعت نیوز: برخی از کارشناسان حوزه میراث فرهنگی بر این نکته تاکید دارند که شیوه نگهداری اشیای تاریخی خصوصا در مخازن موزههای شهرستانها مناسب نیست و البته شیوههای مرمتی به کار گرفتهشده برای مرمت آثار و اشیای باستانی نیز گاهی به جای مرمت اثر منجر به بازسازی آن شده و اصالت اثر را به مخاطره میاندازد.
برای بررسی این موارد با بهاره سیفی کارشناس ارشد مرمت و حفاظت اشیای تاریخی گفتوگویی را ترتیب دادیم. وی که خود در زمینه مرمت اشیای تاریخی سفالی سابقه فعالیت دارد، وضعیت نگهداری از اشیای تاریخی در مخازن موزهها را مطلوب نمیداند. سیفی در خصوص شیوههایی که برای مرمت اشیا و آثار تاریخی به کار گرفته میشود نیز بر این نکته تاکید دارد که در مرمت آثار و اشیای تاریخی میبایست به مبانی نظری توجه بیشتری شود و شیوه مرمت به گونهای باشد که اصالت اثر حفظ شود و اثر تاریخی نوسازی نشود. با این وجود به گفته این کارشناس ارشد به علت آنکه ایران منشور مرمتی ندارد که هدف مرمت آثار در آن معلوم باشد در برخی موارد نتیجه نهایی مرمت اثر و یا شیء تاریخی مطلوب نیست.
مشروح مصاحبه «جهانصنعت» با این کارشناس ارشد حوزه مرمت و حفاظت اشیای تاریخی در پی میآید.
– به عنوان یک کارشناس ارشد و مرمتگر اشیای تاریخی فکر میکنید شرایط نگهداری آثار و اشیای تاریخی میبایست به چه شکل باشد و چه اصولی میبایست در امر مرمت و حفاظت مورد توجه قرار گیرد؟
نظرات میتواند بسیار متفاوت باشد و آیکروم و ایکیموس و سازمان میراث جهانی در خصوص مرمت بنا نظرات مختلفی دارند اما به عقیده من دستورالعملهای مرکز گتی -یکی از مراکز هنری و فرهنگی معروف جهان- در این زمینه مرجع هستند.
– وضعیت نگهداری اشیای تاریخی در موزههای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا سازوکار مناسبی برای حفظ اشیای تاریخی که به نمایش عموم در نمیآید وجود دارد؟
در این خصوص به نظرم نمیبایست صرفا چند موزه بزرگ در ایران مد نظر قرار گیرد، بلکه باید به وضعیت موزههای شهرستانها هم توجه داشت. برای نمونه در بازدیدی که پنج سال قبل از موزه گرگان داشتم مشاهده کردم سنگ قبرهایی که مربوط به اوایل اسلام هستند بدون حفاظت رها شدهاند.
جدای از این تفاوت در خصوص شرایط موزههای شهرستان و تهران، باید بگویم که شرایط نگهداری از مخازن موزهها با وجود اهمیت بالای آنها به هیچ وجه مطلوب نیست. این امر در قیاس مخازن موزه ایران باستان با موزههای شناختهشده جهان همچون موزه «متروپولیتن» نیویورک یا موزه «آرمیتاژ» روسیه به خوبی مشهود است.
– وضعیت مرمت آثار و اشیای تاریخی در ایران را چطور میبینید و فکر میکنید مهمترین موضوعی که در این حوزه مغفول مانده است چیست؟
توجه داشته باشید که مرمت دوباره با حفاظت تفاوت دارد. خط مشی خیلی از کارها میبایست مبتنی بر مرمت باشد. اینکه اثری که قرار است مرمت شود یک اثر نقاشی، کاشی و یا ظرف مسی باشد میتواند هم از نظر تکنیک و هم از منظر مبانی نظری تفاوتهایی را در خصوص شیوه انجام مرمت ایجاد کند.
آنطور که من میبینم در دهههای قبل در حوزه میراث فرهنگی کشور اصلا توجهی به مبانی نظری نشده است و در بسیاری از موارد کاملا براساس سلیقه فردی عمل کردهاند. باید در مرحله اول مشخص کنیم که هدف ما از مرمت یک شیء تاریخی چیست، آیا هدفمان نمایش آن در موزه است یا خیر. تمام این موارد مربوط به مبانی نظری میشود که این مبانی نظری نیز میتوانند باتوجه به فرهنگ، زمان ایجاد اثر و وضعیت فعلی آن تغییراتی داشته باشند.
البته نباید فراموش کنیم که بین مرمت محراب مسجدی که کاربری خود را حفظ کرده با مرمت مسجدی که تبدیل به یک مرکز فرهنگی و موزه شده است تفاوتهای زیادی وجود دارد؛ علت نیز آن است که میبایست بناهای تاریخی کاربری غیرموزهای پیدا کنند.
به نظرم در کشوری مثل کشور ما که مبانی نظری و دیدگاههای پایهای کمارزش و یا بیارزش تلقی میشوند توجه به این موضوع بسیار مهم است.
همچنین باید اشاره کنم که از نظر معماری، ایران یک کشور غنی است و به نظرم در قیاس با سایر ملل و فرهنگها شاخصترین هنر ما معماری است. برهمین اساس میتوانیم بناهای خود را به موزه تبدیل کنیم و نباید تداوم زندگی یک بنا را مشروط به متروکه کردن آن کنیم.
– در خصوص مرمت آثار تاریخی وضعیت چگونه است و چه ضعفهایی در این حوزه وجود دارد؟ آیا منشور مرمتی در ایران وجود دارد که مرمتگر بر اساس آن عمل کند؟
در خصوص وضعیت مرمت آثار، چون منقول هستند تفاوتهایی وجود دارد. در توضیح وضعیت باید گفت ایران منشور مرمتی ندارد که هدف مرمت آثار در آن معلوم باشد و حکایت همان «خشت اول را چون بنهاد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج» است.
این شعر در توصیف وضعیت مرمت ایران دو معنی میدهد؛ یکی اینکه معمار کج (معمار نابلد) خشت اول را گذاشته و ادامه کار بر همان اساس بوده و دوم آنکه کلا خشت اول اشتباه گذاشته شده است که منظور همان عدم وجود مبانی نظری و یا برخورداری از مبانی نظری اشتباه است که باعث شده نتیجه کار درست از آب در نیاید.
نیاز امروز ما در این حوزه برخورداری از مبانی نظری است که با دستاوردهای جهانی و با فرهنگ و هنر کشور ما به صورت همزمان منطبق باشد.
نکته دیگر که باید به آن توجه داشت آن است که متاسفانه گاهی با مقاصد سیاسی، مذهبی و فرهنگی با اشیا و آثار تاریخی برخورد میشود.
برای مثال قبرهای قبرستان مسیحیان کرمان توسط عدهای نبش قبر شدند و سنگ قبرهایی که شاید امروز قدمت خیلی زیادی به لحاظ تاریخی ندارند رها شدهاند و اندکاندک سرقت شده و یا شکسته میشوند.
نظیر این اتفاق در دورههای تاریخی زیادی افتاده است که مطلوب نیست.
– آثار تاریخی زیادی در کشور ما از گذشته به جا مانده که گویای نکات ارزشمندی در خصوص تاریخ و فرهنگ کشور هستند؛ چه چیزی باعث میشود که مرمت اشیای تاریخی وابسته به بنا باشد و در ایران چه میزان به مساله لزوم تطابق شیوههای مرمت آثار و بناهای تاریخی توجه میشود؟
خیلی از آثار هنری تاریخی وابسته به بنا هستند، برای مثال نقاشیهای دیواری زیادی در بناهای تاریخی وجود دارد و یا کاشیکاریها و گچکاریهای به جا مانده از دوره ایلخانی هستند که مبانی نظری مرمت این آثار هنری مشروط به مبانی نظری مرمت بنا میشود.
امروزه به واسطه پروژههای ثبت بنا در فهرست میراث جهانی و الزاماتی که یونسکو به ایران اعلام کرده، مرمت آثار و بناها دارند بیشتر با یکدیگر تطبیق پیدا میکنند. البته هنوز در خصوص چند و چون تطابق شیوه مرمت اشیای باستانی با بناها پرسشهایی وجود دارد.
– به عنوان یک فعال حوزه میراث فرهنگی به نظرتان گروههای مختلف و انجمنهای حوزه میراث فرهنگی تا چه میزان با یکدیگر همکاری و تعامل دارند؟
متاسفانه همکاری لازم بین گروههای فعال در حوزه میراث فرهنگی وجود ندارد و به نظرم این مساله ریشه در فرهنگ ما و ضعف در انجام کار گروهی دارد.
به نظرم در گام نخست وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی میبایست اقدامات مشخصی را در این راستا انجام دهد. در حال حاضر مرمت آثار و اشیای تاریخی به صورت پروژهای انجام میشود و اینکه وزارتخانه یک پروژه را صرفا برونسپاری کند کافی نیست بلکه باید مشخص کند که چه کسانی میبایست در آن پروژه فعالیت کنند.
بالطبع وقتی که جنبه مادی در میان باشد شرکتها ترجیح میدهند تا جایی که میتوانند کمتر هزینه کنند و همین میتواند در کم و کیف مرمتهای صورتگرفته اثر منفی داشته باشد.
مساله دیگر که باید به آن توجه داشت دروغ نگفتن به تاریخ است. زمانی که یک بنا مرمت میشود باید نتیجه به گونهای باشد که ظاهر بصری اثر حفظ شود و مشخص باشد که مرمت روی آن صورت گرفته است و کدام بخش آن مرمت شده است. اما اگر در مرمت یک اثر تاریخی همچون تخت جمشید آن را از نو بسازید، این دروغ گفتن به تاریخ است.
در مرمت آثار تاریخی ما تنها مجاز به استفاده از شیوههایی نظیر آناستیلوز (به معنای به کارگیری حداکثری عناصر اصلی بازمانده از ساختمان در بازسازی ساختمانهای مخروبه یا بناهای تاریخی است) هستیم و اجازه نداریم به گونهای نشان دهیم که یک اثر تاریخی با گذر زمان به شکل کامل سالم مانده است.
البته در بعضی موارد مرمت شیوه آیینی پیدا میکند یعنی یک بنایی همچون مسجد امام اصفهان چون کاربری داشته وقتی یک گوشهاش ریخته آن را مرمت کردهاند. این درست مثل این است که وقتی بشقابی میشکند باتوجه به فرهنگ متداول تعمیر شده و باز هم در زندگی روزمره از آن استفاده میشود.
در نظر داشته باشید که شیوه مرمت یک شمعدان تاریخی در واتیکان با ژاپن که “کینتوسگی” (هنری ژاپنی است که در آن قطعات شکسته سفال و کوزه را با مادهای شامل پودر طلا به هم چسبانده و تعمیر میکنند) انجام میشود متفاوت است. بنابراین فرهنگ در شکل و نحوه مرمت آثار اهمیت داشته و تغییراتی را در شیوه مرمت ایجاد میکند.
– از نظر شما رشته دانشگاهی مرمت آثار تاریخی در ایران تا چه میزان در تربیت متخصصان زبده برای مرمت آثار و اشیای تاریخی تاثیر داشته و چه ملاحظاتی در حوزه آموزشی میبایست مد نظر قرار گیرد؟
به نظر من چیزی تحت عنوان کارشناسی مرمت ارزشی ندارد و رشته مرمت باید رشته کارشناسی ارشد آن هم با آزمون عملی باشد.
به طور مثال دانشگاه تهران برای مرمت آثار میبایست از بین نقاشها و کسانی که در حوزه صنایعدستی یا معماری فعالیت میکنند دانشجو جذب کند. سپس کلاسهایی را که بیشتر روی مبانی نظری و شناخت آثار هنری و تاریخ کار میکنند برگزار کرده و به کسانی که دوره خود را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند مدرک بدهد.
به نظرم برای مرمت بنا نیز باید لااقل طول دوره سه سال باشد؛ ما نیاز داریم که مرمتگر از اصول مربوطه مطلع باشد و اطلاعات ثانویهای که حین مرمت به دست میآورد را در اختیار باستانشناس قرار دهد.
یک اصطلاحی به نام «اطلاعات بازتابی» وجود دارد که براساس آن ممکن است زمانی که مرمتگر دارد یک نقاشی دیواری را مرمت میکند با نقاشی دیگری که زیر آن قرار دارد مواجه شود که مرمتگر باید این موارد را به باستانشناس اطلاع دهد.
در نهایت باید گفت از نگاه قدیمی حفاظت جزئی از مرمت هست ولی از نگاه جهانی مرمت جزئی از حفاظت است و میبایست از این منظر به آن نگریسته شود.
اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیدهاقتصاد کلانخواندنیلینک کوتاه :