xtrim

یکه‌تازی آمریکا در کنار ظهور چین

به گزارش جهان صنعت نیوز:  در سال ۱۹۷۰، تولید ناخالص داخلی اسمی جهان فقط ۴/۳ تریلیون دلار بود. این میزان طی چند دهه بعد و تا سال ۲۰۲۰ به ۳/۸۵ تریلیون دلار رسیده بود و به لطف پویایی‌های در حال تغییر، مانند صنعتی شدن و ظهور و سقوط رژیم‌های سیاسی، بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان که این رشد جهانی را هدایت می‌کنند در طول زمان تغییر کرده‌اند. این نمایش با استفاده از گرافیک‌های روبن برگ ماتیسن، توزیع تولید ناخالص داخلی جهانی را در بین کشورها در سال‌های ۱۹۷۰، ۱۹۹۵ و ۲۰۲۰ نشان می‌دهد.

ماتیسن با استفاده از داده‌های سازمان ملل متحد، تولید ناخالص داخلی اسمی را به دلار آمریکا برای هر کشور جمع‌آوری کرده است. او سپس تولید ناخالص داخلی هر کشور را به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی جهانی تعیین کرد و حباب‌های هر گرافیک را بر این اساس اندازه گرفته است. حباب‌ها بر اساس مختصات طول و عرض جغرافیایی کشورها قرار گرفتند، اما ماتیسن حباب‌ها را طوری برنامه‌ریزی کرد که با یکدیگر همپوشانی نداشته باشند. به همین دلیل، برخی از کشورها کمی از مکان‌های دقیق خود روی نقشه جابه‌جا شده‌اند.

۱۹۷۰: اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک بازیگر اصلی

opal

در سال ۱۹۷۰، ایالات متحده بیشترین سهم از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص داد و تقریبا یک‌سوم اقتصاد جهان را تشکیل می‌داد. جدول زیر ۱۰ اقتصاد برتر در سال ۱۹۷۰ را نشان می‌دهد.

در سال ۱۹۷۰، آمریکا با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۱/۱ تریلیون دلار، ۴/۳۱ درصد در تولید ناخالص داخلی جهان سهم داشت. یک ابرقدرت جهانی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق که با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۴۳۳ میلیارد دلار سهمی معادل ۷/۱۲ درصد از تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص می‌داد در رتبه دوم فهرست بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان قرار گرفت. در سال‌های منتهی به ۱۹۷۰، اتحاد جماهیر شوروی شاهد رشد چشمگیر تولید ناخالص داخلی بود که عمدتا به دلیل استفاده از فناوری‌های غربی بود که بهره‌وری را افزایش می‌داد. با این حال، اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۷۰ رو به رکود رفت و در نهایت در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد.

از سوی دیگر، آلمان (شامل آلمان غربی و شرقی) سومین اقتصاد بزرگ در سال ۱۹۷۰ پس از خروج از ویرانی اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم بود. این کشور با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۲۱۶ میلیارد دلار سهمی معادل ۳/۶ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در بر می‌گرفت. «معجزه اقتصادی» آلمان غربی تا حد زیادی به معرفی یک ارز جدید برای جایگزینی ریچسمارک، کاهش مالیات‌های بزرگ برای تحریک سرمایه‌گذاری و حذف کنترل قیمت‌ها نسبت داده می‌شود. ژاپن با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۲۱۳ میلیارد دلار در رده چهارم قرار گرفته که رقمی معادل ۲/۶ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. کشور بعدی در این رده‌بندی فرانسه است که با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۱۴۸ میلیارد دلار ۳/۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در سال ۱۹۷۰ در بر می‌گرفت. ششمین کشور در این جدول بریتانیاست که با تولید ناخالص داخلی ۱۳۱ میلیارد دلاری، سهمی معادل ۸/۳ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر می‌گرفت. ایتالیا در رده بعدی با ۱۱۳ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، سهم ۳/۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان را از آن خود کرده بود. چین در سال ۱۹۷۰ با تولید ناخالص داخلی ۹۳ میلیارد دلاری سهمی ۷/۲ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان را داشت و در این جدول رده هشتم را از آن خود کرده بود. کانادا نهمین کشور با تولید ناخالص داخلی معادل ۸۹ میلیارد دلار، ۶/۲ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را داشت و دهمین کشور این رده‌بندی هندوستان است که با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۶۲ میلیارد دلار، ۸/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. (جدول یک)

۱۹۹۵: رشد اقتصادی ژاپن آغاز به کند شدن کرد

تا سال ۱۹۹۵، ایالات متحده همچنان رتبه اول را در فهرست بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان داشت، اما سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهانی کاهش یافته بود. این کشور با تولید ناخالص داخلی ۶/۷ تریلیون دلار، ۴/۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. ژاپن با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۶/۲ تریلیون دلاری در رده دوم قرار گرفته که رقمی معادل ۷/۱۷ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر می‌گرفت. در همین حال، ژاپن به مقام دوم رسیده بود و سهم خود را از اقتصاد جهانی در مقایسه با سال ۱۹۷۰ تقریبا سه برابر کرده بود. می‌توان از عواملی که در موفقیت اقتصادی ژاپن نقش داشتند، به گروه‌های تجاری بزرگ معروف به keiretsu اشاره کرد که از ارتباطات خود برای تضعیف رقبا استفاده کردند. در این میان، رقابت شدید بین شرکت‌ها باعث تقویت نوآوری و از طرفی معافیت‌های مالیاتی و اعتبار ارزان باعث تحریک سرمایه‌گذاری شد. از طرفی نیروی کار با تحصیلات عالی، ساعت‌های بسیار طولانی را به کار اختصاص داد، اما در حدود سال ۱۹۹۰، اقتصاد این کشور در واقع آغاز به کند شدن کرده بود. کاهش نرخ مشارکت نیروی کار ژاپن و کاهش بازده از آموزش عالی هر دو می‌توانند در این امر نقش داشته باشند.

آلمان در رده سوم با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۶/۲ تریلیون دلاری، سهمی معادل ۳/۸ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص می‌داد. فرانسه با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۶/۱ تریلیون دلاری، سهمی معادل ۱/۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر می‌گرفت. بریتانیا نیز با حضور در رده پنجم این رده‌بندی با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۳/۱ میلیارد دلار، ۳/۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. ایتالیا در رده بعدی با ۲/۱ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، سهم ۸/۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان را از آن خود کرده بود. برزیل در رده هفتم این جدول با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۷۷۸ میلیارد دلار، سهمی معادل ۵/۲ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. چین با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۷۳۴ میلیارد دلار و سهم ۴/۲ درصدی در تولید ناخالص داخلی جهان در رده هشتم این جدول قرار گرفته است. اسپانیا با ۶۱۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، دو درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر می‌گرفت و در رده دهم این رتبه‌بندی کانادا با ۶۰۶ میلیارد دلار سهمی معادل ۹/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود. (جدول ۲)

۲۰۲۰: تغییر دوباره جایگاه بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان

در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده همچنان رتبه اول را در بین بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان حفظ کرد. با این حال، کندی رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی ژاپن فرصت کمیابی برای ظهور یک نیروگاه جدید به نام «چین» ایجاد کرد. ایالات متحده آمریکا همچنان در صدر این رتبه‌بندی قرار دارد و با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۹/۲۰ تریلیون دلار، سهمی معادل ۵/۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است.

ظهور چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی در سال ۲۰۲۰ با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۷/۱۴ تریلیون دلاری، معادل ۳/۱۷ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را از آن خود کرد. اقتصاد چین به دنبال اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ شاهد رشد باورنکردنی بود. این اصلاحات باعث تقویت ایجاد مشاغل خصوصی، آزادسازی تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی، کاهش کنترل دولت بر برخی قیمت‌ها و سرمایه‌گذاری در تولید صنعتی و آموزش نیروی کار شد. با ارائه مشوق‌های سود به مشاغل خصوصی، بهره‌وری افزایش یافت. چین همچنین به عنوان یک مرکز تولید ارزان برای شرکت‌های چندملیتی معرفی شد. از زمانی که این کشور در عرصه جهانی وارد رقابت شد، به بزرگ‌ترین صادرکننده جهان تبدیل شده است.

در رده سوم، ژاپن با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۱/۵ تریلیون دلار نیز ۹/۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر می‌گیرد. آلمان با تولید ناخالص داخلی ۸/۳ تریلیون دلاری، سهمی معادل ۵/۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است. بریتانیا با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۸/۲ تریلیون دلاری نیز ۲/۳ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است.

هند با تولید ناخالص داخلی ۷/۲ تریلیون دلاری و دارا بودن سهم ۱/۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان عنوان ششمین اقتصاد بزرگ در سال ۲۰۲۰ را به خود اختصاص داد. رشد این کشور مانند چین، ناشی از کاهش محدودیت‌های اقتصادی است و رشد ویژه‌ای در بخش خدمات از جمله مخابرات، فناوری اطلاعات و نرم‌افزار داشته است. فرانسه با ۶/۲ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی نیز سهمی ۱/۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داد و عنوان هفتمین اقتصاد بزرگ جهان را در ۲۰۲۰ از آن خود کرد. ایتالیا، هشتمین قدرت اقتصادی بزرگ جهان با تولید ناخالص داخلی به ارزش ۹/۱ تریلیون دلاری، سهمی معادل ۲/۲ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است. کانادا با تولید ناخالص داخلی ۶/۱ تریلیون دلاری، ۹/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است. در سال ۲۰۲۰ کره‌جنوبی به عنوان دهمین اقتصاد بزرگ جهان، با تولید ناخالص داخلی ۶/۱ تریلیون دلاری، سهمی معادل ۹/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دربر گرفت. (جدول ۳)

visualcapitalist در پایان این سوال را مطرح می‌کند که با تغییر این داینامیک، کدام کشورها تا ۲۵ سال دیگر در صدر جدول قرار خواهند گرفت؟

۲۰۴۰ پایان هژمونی غرب در جهان

این گزارش در حالی این سوال را مطرح کرده که دیروز واشنگتن‌پست در گزارشی به قلم هنری اولسن، ستون‌نویس این روزنامه از پایان دویست سال هژمونی غرب تا سال ۲۰۴۰ با رونق تولید ناخالص داخلی هند و چین خبر داده است.

او در مقاله‌ای برای واشنگتن‌پست می‌نویسد: سلطه‌گری دویست ساله غرب می‌تواند تا سال ۲۰۴۰ با رشد عظیم تولید ناخالص داخلی در چین و هند پایان یابد. به باور او، تسلط کشورهای غربی در جهان مبتنی بر قدرت اقتصادی بود. بنابراین، در سال ۲۰۰۰، کشورهایی که اکنون به دلیل عملیات نظامی در اوکراین تحریم‌هایی را علیه روسیه اعمال کرده‌اند، ۴/۷۹ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تولید کرده‌اند. تا سال ۲۰۲۰، این رقم به ۴/۶۰ درصد کاهش یافته است.

تا سال ۲۰۴۰، چین و هند با هم نسبت به ایالات متحده و هشت کشور بزرگی که روسیه را تحریم کرده‌اند، تولید ناخالص داخلی بیشتری از نظر قدرت خرید خواهند داشت. قدرت‌های در حال توسعه را نیز باید افزود: برزیل، مکزیک، اندونزی و ترکیه. پس از آن موازنه قدرت در جهان حتی بیشتر تغییر خواهد کرد.

اولسن گفت: چنین تحولی به دویست سال هژمونی غرب پایان خواهد داد، مگر اینکه یکی از این نیروهای رو به رشد به آن بپیوندد. نویسنده این نشریه خاطرنشان کرد: توسعه سریع اقتصادی چین و هند به آنها این امکان را داد که خواسته‌های کشورهای غربی را رعایت نکنند و از اعمال تحریم‌ها علیه روسیه خودداری کنند. به همین دلیل، پکن و دهلی‌نو در رای‌گیری درباره تصویب قطعنامه‌های سازمان ملل در محکومیت اقدامات مسکو رای ممتنع دادند. او در ادامه تاکید کرده که غرب برای دو قرن رهبر جهان بوده است، اگر ما خود را با شرایط وفق ندهیم و خود را برای آینده آماده نکنیم، واکنش جمعی روسیه امروز می‌تواند آواز قو برای غرب باشد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلان
شناسه : 258941
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *