آیا اصفهان به آب خلیجفارس نیاز دارد؟
بهرام پیری *
هیچ پوشیده نیست که اصفهان زیبا، در سالهای اخیر با کمبود آب و خشکسالی مواجه بوده است. همهی دلسوزان و صاحبنظران به اتفاق معتقدند که این کمآبی در حال ایجاد یک بحران جدی در استان اصفهان است. سال گذشته محمدتقی نقدعلی نمایندهی مجلس، پا را از این هم فراتر گذاشت و هشدار داد که اگر تدبیر لازم برای حل مشکلات آبی این استان اندیشیده نشود با تداوم تنش آبی، اصفهان تا ۱۰ سال آینده قابل سکونت نیست. وی همچنین از لزوم اهتمام ویژهی مسئولان به این مشکل سخن گفت.[۱] اهتمامی که متاسفانه به نظر میرسد که آنقدرها هم جدی نشد.
بیتعارف بگوییم که با همهی وعدههای مسئولین امر، با همهی مصاحبههای امیدوار کننده صاحبان تصمیم و با همهی خبرهای خوب تخصیص آب و بودجه، هنوز اتفاق خاصی نیافته است و حرکت قابل قبولی که نشاندهنده مدیریت این بحران باشد دیده نشده است. هر چند اصفهان زیبا عادت به وعده دارد، اما اینبار خبردرمانی برای این استان آب نمیشود. از این سادهتر نمیشود گفت که خطر جدیست. مادیهای شهر از جریان آب خالی شدهاند، زندهرود دیگر به سختی زنده است و اگر نفسی هم دارد، به خاطر امید زلال، مردم نجیبیست که چشم انتظار جاری شدن آب هستند. اما این موارد، همهی این ماجرای غمانگیز نیست! اما انگار این قصه، غصهای پر آب چشم دارد.
سال ۱۳۹۹ رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان اصفهان، در یک نشست خبری از عمق فاجعهی دیگری در اصفهان خبر داد. غلامحسین عسکری پدیده فرونشست زمین در اصفهان را پیش کشید و گفت که خشکی زاینده رود علاوه بر مشکلات اقتصادی برای کشاورزان و تأمین آب شرب، موجب پدیدهی فرونشست زمین در اصفهان شده است. اما نکتهی مهم حرف وی که بعدها بیشتر دیده شد این بود که اضافه کرد: اگر پدیدهی فرونشست زمین جدی گرفته نشود با وقوع آن و آسیب به خطوط گاز، شاهد فاجعهای جبران ناپذیر در اصفهان خواهیم بود.[۲]
زندهرود فقط با زایندهرود نفس نمیکشد که با صدای هنرش نیز حیات میگیرد. جالب است بدانیم که کمآبی حتا میراث فرهنگی غنی اصفهان را نیز تهدید میکند. آن طور که از مصاحبهی مرتضی فرشتهنژاد، معاون سابق ادارهکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان بر میآید عدم جریان آب در رودخانهی زایندهرود نه تنها پلهای تاریخی اصفهان را در معرض خطر قرار داده، بلکه کاهش سطح آب سفرههای زیر زمینی و افزایش سطح تبخیر از جدارههای بناها، سایر آثار را نیز در درازمدت با مشکل روبهرو کرده است.
وی در این مصاحبه سپس اضافه میکند که کل بناهای تاریخی شهر اصفهان بر اساس حضور آبهای تحت الارضی ساخته شده و اگر آبهای تحت الارضی حذف شوند فرونشستهایی را در شهر شاهد خواهیم بود.[۳] به باور آگاهان همهی اینها هرکدام زنگ خطری هستند که آیندهای تلخ اما خیلی نزدیک را برای اصفهان زیبا متصور میشوند.
استان اصفهان با بیش از ۹ هزار واحد صنعتی و ۷۶ شهرک مصوب (در برخی از گزارشها اشاره شده است که این تعداد بیش از ۴۳۰ شهرک و ناحیه صنعتیست) و ناحیهی صنعتی فعال، سومین استان صنعتی کشور است. برآورد میشود که همین تعداد شهرک مصوب به ۱۸۰۰ لیتر بر ثانیه آب نیاز دارند که فقط ۴۵ درصد این نیاز تأمین شده است. این حجم از کسری آب، آنهم فقط برای بخشی از استان خود گویای همه چیز است. در این میان جالب است بدانیم که مدیرعامل شرکت شهرکهای صنعتی استان اصفهان در سال گذشته خبر از مشغول به کار بودن بیش از ۱۴۰ هزار نفر در شهرکها و نواحی صنعتی اصفهان داد. همین خبر خود مبین نکتهای ظریفیست که صنایع اصفهان نقش مهمی در افزایش جمعیت ساکن در حوزهی آبریز زایندهرود دارند. حقیقتی مبرهن که آن قدر واضح است که گاهی در معادلات فراموش میشود.
مشکل اصفهان اما، گاهی تناقض آمارهاست. خصوصا آنجایی که پای آب به میان میآید، انگار آمارها باهم سر ناسازگاری بیشتری پیدا میکنند. به طور مثال در سال گذشته گزارش سایت اقتصاد آنلاین از ادعاهای متناقض مسئولان درباره مصارف آب و از همه مهمتر آمارهای ضد و نقیض مصرف آب صنایع پرده برداشت. نکته مهم این گزارش این بود که از وجود بیش از ۴۳۰ شهرک، ناحیهی صنعتی یا واحد کارگاهی خبر داد که بخش زیادی از آن در حوزهی آبریز زایندهرود قرار داشتند و از همین نکته نتیجهگیری میکرد که صنایع اصفهان نقش عمدهای در مصرف آب دارند.
تناقضها تا آنجایی پیش میرود که گاهی ۳ تا ۵ درصد مصرف آب کل استان را به صنایع نسبت میدهند و گاهی هم سهم برداشت صنایع استان اصفهان از آب رودخانهی زایندهرود را بین ۵۵ تا ۶۰ میلیونمترمکعب اعلام میکنند. همهی این موارد در کنار این خبر بر آتش تناقضها میافزاید که رییس حوضهی آبریز زایندهرود مصرف صنایع بزرگ و ملی مستقر در این استان از جمله صنایع ذوب آهن، فولاد و پالایشگاهها را ۲۰۰ میلیون متر مکعب در سال اعلام میکند.
اما به گمان نگارنده هر کدام از این ملاحضات آماری درست باشند باز هم راه به جایی نمیبرند. چون قسمت مهمی از صورت مسأله را نظر نمیگیرند. بهراستی چگونه میشود از میزان مصرف صنایع بزرگ و کوچک اصفهان حرف زد در حالیکه تبعات زیست محیطی افزایش جمعیت ناشی از تأسیس، فعالیت، توسعه و رشد این صنایع را نادیده گرفت؟
گرچه درست است که استقرار صنایع آببر در شعاع ۵۰ کیلومتری شرق، غرب، جنوب و شمال از مرکز شهر اصفهان نفس زایندهرود را گرفته است. اما فقط انگشت صحه گذاشتن روی این مصرف در برابر مصرف جمعیت انسانی شکل گرفته حول این صنایع، راه به بیراهه رفتن است و به گمانی شانه از مسئولیت خالی کردن رندانهای است که مسئولین اصفهان دانسته یا نادانسته جهد در آن دارند.
دلسوزان میگویند با دادن آمارهای متناقض برای کم جلوه دادن میزان مصرف صنایع مشکل کمآبی حل نمیگردد. چون خود این صنایع و معادن استان باعث رشد انفجارگونه حاشینهنشینی این حوزهی آبریز شدهاند.
هر چند کارشناسان محیطزیست همچنان معتقدند ذوب آهن و فولاد مبارکه اصفهان به عنوان صنایع بسیار آببر در منطقهای کم آب، توجیه زیست محیطی و آمایشی ندارند اما کار از کار گذشته است و حالا نوبت عمل است که دیر جنبیدن گناهیست نابخشودنی. دریغ که همه نشستگان بر یک زورقیم….
آنچه که واضح و مبرهن است، معادن و صنایع چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم بیشترین استفاده از منابع آب زیر زمینی را دارند و اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند، قطعا بحران آب سبب میشود تا آتشی عظیم شعلهور گردد. به حتم این موضوع نیازمند پیگیریها و عملیات لازم از سوی مدیران و دست اندرکاران بخش آب کشور است. مسالهای که باید به گونهای مدیریت شود که بحران آب باعث نشود تا هم مردم و هم صاحبان صنایع دچار ضررهای بسیار زیادی گردند.
در حال حاضر اگر بخواهیم نقش مسئولان بخش آب کشور را کنار بگذاریم، فقط دو راهکار وجود دارد. راهکار اول این است که مردم اصفهان موضوع کم آبی را بیش از پیش جدی بگیرند بهگونهای که راهبرد استفادهی بهینهی آب در دو بخش انسانی و کشاورزی نهادینه شود. راهکار دوم اما اجرای مسئولیت اجتماعی از سوی صنایع و معادن استان اصفهان است.
به گمان نگارنده وقت آن رسیده است که ما از مسئولیت اجتماعی (CSR)صنایع بزرگ اصفهان حرف بزنیم. مسئولیت اجتماعی نه به آن معنی که فقط به یکسری فعالیت روتین بسنده کنند. نه! بلکه به این مفهوم باید برسیم هنگامی که صنعتی وارد محیطی میشود و منجر به تغییری میگردد که بر سرنوشت ساکنان آن منطقه اثرگذار است باید آن صنعت با سرمایهگذاری، حمایت و گاه دوراندیشی زمینهی جبران آن را فراهم کند. از همین روست که انتظار ما از صنایع و معادن اصفهان این است که باید به مسئولیت اجتماعی خود در اینباره عمل کنند آن هم نه با گفتار درمانی که با عمل. اصفهان تشنه حرف نیست که چشم به راه مجاهدت در عمل است.
یکی از همین انتظارات به حق مردم اصفهان، رساندن آب خلیجفارس به اصفهان است که متاسفانه با وجود وعدههای برخی از مسئولین تقریبا پیشرفت خاصی در این پروژه اتفاق نیافتاده است. جستجوی کوتاهی نگارنده را این نتیجه رسانده است که شرکت تأمین آب اصفهان (صفه) که با سهامداری شرکت فولاد مبارکه، پالایشگاه اصفهان، ذوب آهن، شهرداری اصفهان، اتاق بازرگانی و سازمان همیاری شهرداریهای اصفهان هنوز نتوانسته است از مرحلهی مطالعاتی خود از سال ۹۷ عبور کند.
اسفندماه سال گذشته حسینی مدیرعامل اسبق صفه اعلام کرد که امیدوار است با اعمال مدیریت ارزش و زمان بتوانند هزینهها را کاهش دهند و در صورت تامین به موقع کالا و سرمایه، انتقال آب خلیج فارس به اصفهان حتی کمتر از ۵ سال به بهره برداری برسد. اما خبرها از نوعی بیتوجهی به مدیریت زمان و فرافکنی در این حوزه خبر داد و اصفهان زیبا هچنان درگیر و دار وعدهها تشنه رها مانده است. این تشنگی نه تنها پیامدهای گفته شده در این نوشته را شامل میشود بلکه دلسوزان هشدار میدهند که تنشهای سال ۱۴۰۰ اصفهان نمونهای قابل لمس از بحرانهای اجتماعی و امنیتی بود که از آتش بیآبی شعلهور شده بود.
به گمان نگارنده هر چند تغییرات مدیریتی جدیدی که در این شرکت اخیرا اتفاق افتاده است نوید روزهای بهتری را میدهد. اما چه کنیم که دست روی دست گذاشتن و دل خوش به خبرهای خوش با مصرف رسانهای و انتخاباتی بودن در فضای کنونی که خطر در بیخ گوش حوزه آبریز زایندهرود نشینان زمزمه میکند چارهی کار نیست.
حال که در این برههی خاص زمانی که مشکلات آبی اصفهان دارد نمود بیشتری پیدا میکند انتظار بیشتری از متولیان این پروژه میرود چه آنکه به گمانم تصمیمات غیر کارشناسی شده و وقتکشی متولیان امر در اتخاذ تصمیمات عملیاتی برای حل این معضل میتواند تبدیل به گرهای کور شود که بازکردناش سخت و گاه محال به نظر میرسد.
نگارندهی این مقاله از این میهراسد که مشکل کمآبی اصفهان نه خدای ناکرده بیتوجهی مسئولین که بیبرنامگی باشد. نمیدانم آیا سخنی که سال قبل حجت میانآبادی پژوهشگر حوزهی آب در مصاحبهاش گفت که مسئله خشکسالی یا کمیابی آب نیست، مسئله نبود مدیریت و سازوکارهای حکمرانی آب است. [۴] چقدر صحیح باشد اما
حال که همهی ما زنگ خطر بیآبی زندهرود را میشنویم انتظار است راه مطمئن انتقال آب از خلیجفارس با تلاش و کوشش بیشتری پیگیری شود چه آنکه تجربهی موفق معادن گلگهر و مس سرچشمه پیش روی ما قرار گرفته است.
زمانی موضوع انتقال آب از دریا به فلات مرکزی و استانهای خشک توسط دوست و دشمن به سخره گرفته میشد اما هم اکنون که این پروژه به مانند یک الگوی موفق برای حل معضل آب (حداقل برای صنایع و معادن ) پیش چشمان ما هست، چرا مسئولین استان اصفهان حداقل در بخش صنایع و معادن از این الگو پیروی نمیکنند؟
ابرپروژهای که میتواند راهگشای نجات صنایع و معادن استان اصفهان و متعاقبا و به طور غیر مستقیم مردم شریف و کشاورزان زحمتکش استان از فشارهای موجود باشد.
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :