راهبرد نگاه به شرق یا ائتلاف سیاسی علیه غرب
با پایان دولت خاتمی و روی کار آمدن دولت احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ سیاست نگاه به شرق در سیاست خارجی تفکر غالبی بود که بر دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران حاکم شد. از آن زمان تاکنون از جانب اصحاب سیاست بارها بیان شده است که جمهوری اسلامی ایران راهبرد نگاه به شرق را به عنوان سرلوحه عمل سیاست خارجی خود برگزیده و بنا دارد از اهرم همکاری و تعامل تنگاتنگ با کشورهای مشرقزمین در راستای تامین منافع و امنیت ملی و نیز ارتقاء جایگاه بینالمللیاش بهره جوید. با ظهور احمدینژاد شاهد بازگشت آرمانگرایی بر سیاست خارجی بودیم. احمدینژاد با معرفی خود به عنوان فرزند انقلاب مدعی بازگرداندن اهداف اصیل انقلاب ۵۷ بود که با نگاهی هنجاری به نظم موجود جهانی، نهادهای بینالمللی را ابزاری در دست کشورهای قدرتمند به خصوص ایالات متحده میدانست. تاکید بر اتخاذ دیپلماسی مستقل از وابستگی به قدرتهای استکباری، تلاش در برقراری نظام عادلانه بینالمللی و تاکید بر برداشت اخلاقی از دولت سبب شد که در این دوره سیاست خارجی کشور از غرب فاصله بگیرد و به سمت شرق متمایل شود.
این نگاه ایدئولوژیک شرق را در برابر غرب قرار میدهد و متجلیکننده دوران دوقطبی نبرد شرق علیه غرب است. به دلیل ماهیت غیرارزشی که در سیاست خارجی و روابط بین کشورها وجود دارد، این دیدگاه دارای ابهام معنایی در سیاست خارجی است. بنابراین نگاههای ارزشی در سیاست خارجی که خود ماهیتی غیرارزشی دارد قابل انطباق نیست و نمیتوان با این نگاه مدعی تامین منافع و امنیت ملی کشور بود. آن چیزی که در این سیاست میشود مشاهده کرد این است که ایران که خود را پرچمدار مبارزه با آمریکا میبیند، درصدد است با نزدیک شدن به شرق و تشکیل ائتلاف سیاسی در سنگری قدرتمند علیه غرب قرار گیرد. این در حالی است که چین که یکی از ارکان سیاست شرقی ایران است چندان قائل به یک ائتلاف سیاسی و اقتصادی علیه غرب نیست. اکنون بخش عظیمی، شاید بیش از نیمی از تجارت خارجی چین با کشورهای غربی است و در عین حال، مجموعه تعاملات چین با کشورهای غربی نیز صرفا محدود به حوزههای اقتصادی و تجاری نیست و در دیگر حوزهها هم گسترش قابل توجهی دارد. چین و روسیه به دنبال اتحاد راهبردی با هیچ کشوری نیستند.با این حال، به دنبال همکاریهای مهم با بسیاری از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران هستند و ایران نیز با در نظر گرفتن مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی، میتواند با این کشورها همکاری داشته باشد. ولی ورود و تعامل با این کشورها با نگاه ایدئولوژیک و تشکیل جبهه سیاسی علیه غرب، صرفا هزینه کردن برای کشور و از دست رفتن منافع ملی است. بنابراین نزدیکی به شرق با این راهبرد ما را وارد معادلات و جبههبندیهایی میکند که حتی قدرتهای جهانی نیز پایبند و ملزم به آن نیستند. از همینرو سیاست شرقی اگر به معنای ورود به یک معادله و منازعه بینالمللی باشد، نمیتواند ضامن تامین منافع ایران باشد و هرگونه رابطه ما با شرق نیز دچار مشکل خواهد شد. بنابراین ایران در هر بلوکی که باشد، تقابل و تعارض با بازیگران عمده نظام جهانى به دلیل در پیش گرفتن اهداف ارزشى و فراملى در سیاست خارجى، تمامیت ارضی و منافع ملی را تهدید خواهد کرد. کلام آخر اینکه با داشتن سیاستهاى خارجى فراملى مبتنى بر ارزشهاى ایدئولوژیک نمىتوان به درستى به هدف توسعه اقتصادى، تامین امنیت ملى و حتى حفظ نظام سیاسى دست یافت. سیاستهاى ارزشی در روابط بینالملل امروزه با هنجارها و قواعد حاکم بر نظام جهانى و منافع بازیگران عمده آن در تضاد قرار مىگیرد و این رویارویى باعث وارد شدن ضربات سنگین بر منافع ملى ایران در ابعاد اقتصادى، فرهنگى و سیاسى مىشود.
* کارشناس روابط بینالملل
لینک کوتاه :