متهم اصلی مشکلات اقتصادی کیست؟
محمدقلی یوسفی *
در ۴ دهه اخیر دولتهای زیادی بر سر کار آمدهاند و هر یک تلاش کردهاند زمینهساز گشایشهای اقتصادی و بهبود معیشت خانوارها شوند، اما اطلاعات و آمارهای ارائه شده تاکنون در اقتصاد ایران نشاندهنده وخیمتر شدن وضعیت زندگی مردم در طول زمان است. یکی از باورهای رایج در ایران این است که دولتمردان میتوانند برای اقتصاد کشور راهگشا باشند و موانع موجود بر سر توسعهیافتگی را بردارند. طرفداران این بینش در حقیقت عنوان میکنند که حرکت اقتصاد ایران در مسیر توسعهیافتگی نیازمند دولتی است که اقتدار لازم برای اتخاذ تصمیمات سخت را داشته باشد. اما آیا به راستی میتوان برای اقتصادی که در دام تصمیمات دولتی افتاده آرزوی پیشرفت داشت؟
چالشهای اقتصادی ایران ریشه در ساختار نظام تصمیمگیری دارد و مهم نیست چه کسی در راس دولت قرار داشته باشد. هرچند احزاب و جناحهای سیاسی مسائل و مشکلات را به افراد نسبت میدهند و چالشهای اقتصادی را به کسی نسبت میدهند که در راس قدرت قرار داشته است، اما واقعیت این است که مسائل اقتصادی ایران بیشتر ناشی از رویکردی است که در این سالها در زمینههای اقتصادی دنبال شده است. نظام تصمیمگیری در ایران یک نظام متمرکز است که اجازه نمیدهد مکانیسم بازار به درستی کار کند. در این نظام تصمیمات دولتی جایگزین تصمیمات فردی میشود و آزادی فردی به راحتی تحتالشعاع این تصمیمات قرار میگیرد. در این شرایط حتی اگر رابطه ما با غرب و آمریکا هم اصلاح شود و در بهترین حالت خود قرار داشته باشد، به دلیل رویکرد اقتصادی دولتها مشکلات و چالشهای اقتصادی پابرجا خواهند بود.
بنابراین از آنجا که نظام تصمیمگیری در ایران از بالا به پایین است، به صورت سازمانی اداره میشود و بازار در این مکانیسم جایی ندارد، اینکه تصور کنیم مشکلات کشور ناشی از عملکرد دولتهاست و با تغییر افراد میتوان چالشها را برطرف کرد تصور نادرستی است. مشکل ما ریشه در سیستم اقتصادی کشور که یک سیستم متمرکز دولتسالار است دارد. در چنین نظامی افراد و بخش خصوصی قادر نخواهند بود آزادانه تصمیمگیری کنند و هر دولتی هم که بر سر کار بیاید دستاورد خوبی ارائه نخواهد کرد. برای بهبود وضع موجود باید دست به اصلاحات اقتصادی بزنیم، قدرتهای موازی را حذف کنیم، نظام تصمیمگیری را آزاد و مکانیسم بازار را جایگزین تصمیمات دولتی کنیم. تلاش دولتمردان برای نسبت دادن مشکلات امروز به سیاستهای دولتهای گذشته در حقیقت راهی برای فرار از واقعیت است چه آنکه فقر، ناامیدی، بیکاری، نااطمینانی و عدم اعتماد به دولتمردان مسائلی است که از نگاه مردم پنهان نمیماند.
مشکلات اقتصادی ایران در حال طی کردن روند ۴ دهه اخیر است، اما آنچه بیش از پیش در این سالها عیان شده بیاعتمادی مردم به دولتمردان است. هرچند در گذشته مردم به حمایت از دولتها برخاستند و برای دفاع از تمامیت کشور جنگیدند، اما اکنون دولتمردان از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار نیستند و تعداد حامیان دولت تنها به افرادی محدود میشود که از شرایط کنونی نفع میبرند. این گروه تنها ۳ درصد جامعه را تشکیل میدهند و ۹۷ درصد مردم نه از وضعیت فعلی رضایت دارند و نه امیدی به بهبود شرایط موجود دارند. بنابراین در واکنش به وعدههایی که دولتها میدهند باید اعلام کرد که در این سالها نه سیستم اقتصادی کارساز بوده و نه وعده مسوولان عملی شده و تنها سرمایه اجتماعی از دست رفته و بیاعتمادی به مسوولان به اوج خود رسیده است.
شرایط و قرائن نیز نشان میدهند که اگر اقتصاد ایران بر مبنای کیفیت عملکرد دولتمردان میچرخید و شخصیت افراد تعیینکننده بود در این سالها نمود آن را در اقتصاد مشاهده میکردیم، اما نه تنها شرایط هیچگاه بهبود پیدا نکرده بلکه دنباله روال نزولی دولتهای گذشته نیز قابل رویت است که این به معنای کاهش توانمندی دولتها در کنترل تورم و بیکاری و عبور از رکود اقتصادی است. بر اساس یک اصل علمی، مشکلات اقتصادی ابتدا حالت قدم زدن دارد و در ادامه حالت دونده و پرنده پیدا میکند. اکنون ما در مرحلهای هستیم که مشکلات از وضعیت دوندگی به وضعیت پرندگی رسیده و این همان وضعیتی است که هیچ مسوول و دولتی قادر به کنترل آن نیست و تداوم آن نیز معنایی جز تعمیق بحرانهای سیاسی و اجتماعی ندارد.
* اقتصاددان و استادتمام دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :