جهان در انتظار یک جنگ؟
به گزارش جهان صنعت نیوز: فارین پالیسی در گزارشی به این سوال پاسخ میدهد که آیا جهان مستعد جنگ بزرگی است؟ تئوریهای واقعگرا بر قدرت تمرکز میکنند و برای دههها معتقد بودند که جهان دوقطبی جنگ سرد و جهان تکقطبی پس از جنگ سرد تحت سلطه ایالاتمتحده، سیستمهای نسبتا سادهای هستند که مستعد جنگهای ناشی از اشتباه محاسباتی نیستند. آنها همچنین معتقد بودند که سلاحهای هستهای هزینه درگیری را افزایش داده و جنگ بین قدرتهای بزرگ را غیرقابل تصور میکند.
در این گزارش آمده است، نظریهپردازان لیبرال استدلال میکردند که سهگانه متغیرهای عللی (نهادها، وابستگی متقابل و دموکراسی) همکاری را تسهیل میکند و تعارض را کاهش میدهد. مجموعه متراکم نهادها و موافقتنامههای بینالمللی (سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، و غیره) که پس از جنگ جهانی دوم تاسیس شد- و از پایان جنگ سرد گسترش یافته و به آن وابسته شد- انجمنهایی را برای قدرتهای بزرگ فراهم کرده تا اختلافات خود را به طور مسالمتآمیز حل کنند.
علاوه بر این، جهانی شدن اقتصاد، جنگ مسلحانه را بسیار پرهزینه کرد. چرا وقتی تجارت خوب است و همه در حال ثروتمند شدن هستند دعوا میکنیم؟ در نهایت، طبق این نظریه، دموکراسیها کمتر به جنگ و همکاری میپردازند و امواج عمده دموکراسیسازی در سراسر جهان در ۷۰ سال گذشته، جهان را به مکانی آرامتر تبدیل کرده است.
در همان زمان، محققان سازندهگرا توضیح دادند که چگونه ایدهها، هنجارها و هویتهای جدید، سیاست بینالمللی را در جهت مثبتتری تغییر دادهاند. در گذشته دزدی دریایی، بردهداری، شکنجه و جنگهای تجاوزکارانه از شیوههای رایج بود. با این حال، طی سالها، تقویت هنجارهای حقوق بشر و تابوها در برابر استفاده از سلاحهای کشتارجمعی، نردههای محافظی را برابر درگیریهای بینالمللی قرار داد.
متاسفانه، تقریبا همه این نیروهای آرامبخش چشمان ما را کور کرده است. بر اساس نظریه روابط بینالملل، نیروهای محرکه اصلی سیاست بینالملل نشان میدهند که جنگ سرد جدید در میان ایالاتمتحده، چین و روسیه بعید است که صلحآمیز باشد.
اجازه دهید با سیاست قدرت شروع کنیم. ما در حال ورود به دنیای چندقطبیتر هستیم. مطمئنا، ایالاتمتحده همچنان بر اساس تمام معیارهای عینی، قدرت پیشرو در جهان است، اما چین به مقام دوم قدرت نظامی و اقتصادی دست یافته است. اروپا در نوع خود یک ابرقدرت اقتصادی و نظارتی است. روسیه تهاجمیتر، بزرگترین انبار تسلیحات هستهای روی زمین را در اختیار دارد؛ و قدرتهای بزرگ در جهان در حال توسعه- مانند هند، اندونزی، آفریقای جنوبی و برزیل- مسیر غیرمتعهد را انتخاب میکنند.
واقعگرایان استدلال میکنند که سیستمهای چندقطبی ناپایدار و مستعد جنگهای بزرگ هستند. جنگ جهانی اول یک نمونه کلاسیک است. سیستمهای چندقطبی تا حدی ناپایدار هستند، زیرا هر کشوری باید در مورد دشمنان احتمالی متعدد نگران باشد. در واقع، در حال حاضر، وزارت دفاع ایالاتمتحده از درگیریهای احتمالی همزمان با روسیه در اروپا و چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام نگران است. علاوه بر این، جو بایدن، رییسجمهور آمریکا اعلام کرده است که استفاده از نیروی نظامی به عنوان آخرین راه حل برای مقابله با برنامه هستهای ایران روی میز باقی میماند. جنگ در سه جبهه دور از ذهن نیست. جنگهای محاسباتی نادرست اغلب زمانی رخ میدهد که دولتها دشمن خود را دستکم بگیرند. دولتها به قدرت یا عزم رقیب خود برای مبارزه شک دارند، بنابراین آنها را آزمایش میکنند. گاهی اوقات، دشمن بلوف میزند و چالش ایجاد میشود. با این حال، اگر دشمن مصمم به دفاع از منافع خود باشد، ممکن است جنگ بزرگی رخ دهد. ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه احتمالا در آغاز حمله به اوکراین اشتباه محاسباتی کرده و به اشتباه تصور کرد که جنگ آسان خواهد بود. برخی از محققان واقعگرا برای مدتی هشدار میدادند که حمله روسیه به اوکراین در راه است، و هنوز این احتمال وجود دارد که جنگ در اوکراین بتواند از مرزهای ناتو عبور کرده و این درگیری را به آتش مستقیم ایالاتمتحده و روسیه تبدیل کند.
این خطر هم وجود دارد که شی جین پینگ، رییسجمهور چین در مورد تایوان اشتباه محاسباتی کند. سیاست گیجکننده «ابهام استراتژیک» واشنگتن در مورد اینکه آیا از جزیره دفاع خواهد کرد یا خیر، تنها به بیثباتی میافزاید. بایدن گفته است که از تایوان دفاع خواهد کرد، اما کاخ سفید خودش با او مخالفت کرد. بسیاری از رهبران، از جمله شی، ممکن است به اشتباه فکر کند که میتواند با حمله به تایوان خلاص شود- فقط به این دلیل که ایالاتمتحده با خشونت مداخله کرده تا او را متوقف کند.
علاوه بر این، پس از آنکه چندین رییسجمهور ایالاتمتحده «همه گزینههای روی میز» را برای برنامه هستهای ایران مطرح کردند، تهران ممکن است تصور کند که میتواند بدون پاسخ ایالاتمتحده و بمباران، مسیر خود را برود. اگر ایران در سنجش عزم بایدن اشتباه کند، ممکن است جنگ شود. واقعگرایان همچنین بر تغییر توازن قوا تمرکز کرده و نگران ظهور چین و افول نسبی ایالاتمتحده هستند. نظریه انتقال قدرت میگوید سقوط یک قدرت بزرگ مسلط و ظهور یک رقیب صعودی اغلب منجر به جنگ میشود. برخی از کارشناسان نگران هستند که واشنگتن و پکن ممکن است در این «تله توسیدید» بیفتند.
سیستمهای استبدادی ناکارآمد، این تحول را بعید میسازد که پکن یا مسکو رهبری جهانی را از ایالاتمتحده به این زودی غصب کنند، اما نگاهی دقیقتر به سوابق تاریخی نشان میدهد که رقبا گاهی زمانی که جاهطلبیهای گستردهشان خنثی میشود، جنگهای تهاجمی را آغاز میکنند. مانند آلمان در جنگ جهانی اول و ژاپن در جنگ جهانی دوم، روسیه ممکن است برای معکوس کردن زوال خود به شدت تلاش کند و چین نیز ممکن است ضعیف و خطرناک باشد. برخی افراد ممکن است استدلال کنند که بازدارندگی هستهای همچنان کارساز خواهد بود، اما فناوری نظامی در حال تغییر است. جهان در حال تجربه «انقلاب صنعتی چهارم» است، زیرا فناوریهای جدید- مانند هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و ارتباطات، رباتیک، موشکهای مافوق صوت، انرژی هدایتشده و…- نوید تغییر اقتصاد جهانی، جوامع و میدان جنگ را میدهند.
بسیاری از کارشناسان دفاعی معتقدند ما در آستانه انقلاب جدیدی در امور نظامی هستیم. این امکان وجود دارد که این فناوریهای جدید، مانند تانکها و هواپیماها در آستانه جنگ جهانی دوم، به ارتشهایی که دست به حمله میزنند، امتیاز بدهد و احتمال جنگ را بیشتر کند. حداقل، این سیستمهای تسلیحاتی جدید میتوانند ارزیابیهای مربوط به توازن قوا را به سمت اشتباه محاسباتی ببرد.
به عنوان مثال، چین در چندین مورد از این فناوریها از جمله موشکهای مافوق صوت، کاربردهای خاص برای هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی پیشرو است. این مزایا- یا حتی تصور نادرست در پکن مبنی بر وجود این مزیتها- میتواند چین را برای حمله به تایوان وسوسه کند.
حتی لیبرالیسم، به عنوان نظریه خوشبینتر هم دلیلی برای بدبینی ارائه میدهد. مطمئنا، لیبرالها درست میگویند که نهادها، وابستگی متقابل اقتصادی و دموکراسی، همکاری در نظم جهانی لیبرال را تسهیل کردهاند. ایالاتمتحده و متحدان دموکراتیک آن در آمریکای شمالی، اروپا و آسیای شرقی بیش از هر زمان دیگری متحد شدهاند. اما همین عوامل به طور فزایندهای جرقه درگیری بر سر خطوط گسل بین نظمهای جهانی لیبرال و غیرلیبرال را دامن میزند.
در جنگ سرد جدید، نهادهای بینالمللی به سادگی به عرصههای جدیدی برای رقابت تبدیل شدهاند. روسیه و چین در این نهادها نفوذ میکنند و آنها را برخلاف اهداف مورد نظر خود میچرخانند. چه کسی میتواند ریاست نشست شورای امنیت سازمان ملل را در حالی که ارتشهایش در فوریه به اوکراین حمله کردند، فراموش کند؟ به طور مشابه، چین از نفوذ خود در سازمان بهداشت جهانی برای جلوگیری از تحقیقات موثر در مورد منشاء کرونا استفاده کرد و دیکتاتورها برای کسب کرسی در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد رقابت میکنند تا اطمینان حاصل کنند که نقض فاحش حقوق بشر آنها زیر ذرهبین نمیرود. به جای تسهیل همکاری، نهادهای بینالمللی به طور فزایندهای درگیری را تشدید میکنند.
محققان لیبرال همچنین استدلال میکنند که وابستگی متقابل اقتصادی باعث کاهش تعارض میشود، اما این نظریه همیشه مشکل مرغ و تخممرغ داشت. آیا تجارت محرک روابط خوب است یا روابط خوب محرک تجارت است؟ ما پاسخ را در واقعیت میبینیم.
جهان آزاد به این نتیجه رسیده که از نظر اقتصادی بیش از حد به دشمنان خود در مسکو و پکن وابسته است و به سرعت در حال جدا شدن از آنها است. شرکتهای غربی یک شبه از روسیه خارج شدند. قوانین و مقررات جدید در ایالاتمتحده، اروپا و ژاپن تجارت و سرمایهگذاری در چین را محدود میکند. سرمایهگذاری والاستریت در شرکتهای فناوری چینی که با ارتش آزادیبخش خلق چین برای تولید سلاحهایی با هدف کشتن آمریکاییها همکاری میکنند، غیرمنطقی است.
اما چین نیز در حال جدا شدن از جهان آزاد است. بهعنوان مثال، شی شرکتهای فناوری چین را از فهرست شدن در والاستریت منع میکند، زیرا نمیخواهد اطلاعات اختصاصی خود را با قدرتهای غربی به اشتراک بگذارد. وابستگی متقابل اقتصادی بین جهان لیبرال و غیرلیبرال که به عنوان عامل بالاستی در برابر درگیری عمل کرده، اکنون در حال فرسایش است.
تئوری صلح دموکراتیک میگوید دموکراسیها با سایر دموکراسیها همکاری میکنند. اما همانطور که بایدن توضیح میدهد، خط گسل اصلی در سیستم بینالمللی امروز «نبرد بین دموکراسی و خودکامگی» است.
مطمئنا، ایالاتمتحده همچنان روابط صمیمانهای با برخی از کشورهای غیردموکراسی مانند عربستان سعودی دارد. اما نظم جهانی به طور فزایندهای بین ایالاتمتحده و متحدان دموکراتیک وضع موجود آن در ناتو، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا از یک سو و حکومتهای خودکامه تجدیدنظرطلب چین، روسیه و ایران از سوی دیگر تقسیم میشود. برای تشخیص پژواک درگیری جهان آزاد علیه آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپن امپراتوری نیازی به گوشی پزشکی نیست. در نهایت، استدلالهای سازندهگرایانه درباره تاثیرات آرامشبخش هنجارهای جهانی همیشه با تردیدهایی در مورد اینکه آیا این هنجارها واقعاً جهانی هستند یا خیر، درگیر بوده است. اما اکنون که چین درگیر نسلکشی در سینکیانگ است و روسیه تهدیدات هستهای خونینی را مطرح و اسیران جنگی در اوکراین را اخته میکند، اکنون پاسخ وحشتناک خود را داریم. علاوه بر این، نهادگرایان ممکن است توجه داشته باشند که شکاف دموکراسی در مقابل استبداد در سیاست بینالملل صرفا یک موضوع حکمرانی نیست، بلکه شیوه زندگی است. سخنرانیها و نوشتههای شی و پوتین اغلب مضحکههای ایدئولوژیک درباره برتری نظامهای استبدادی و شکستهای دموکراسی است. چه بخواهیم چه نخواهیم- ما در قرن بیستم به رقابت بر سر اینکه آیا دولتهای دموکراتیک یا خودکامه میتوانند عملکرد بهتری برای مردم خود داشته باشند، بازگشتهایم و عنصر ایدئولوژیک خطرناکتری را به این رقابت اضافه میکنیم.
خوشبختانه خبرهای خوب هم وجود دارد. بهترین درک از سیاست بینالملل را میتوان در ترکیبی از نظریهها یافت. بسیاری از بشریت نظم بینالمللی لیبرال را ترجیح میدهند و این نظم تنها با قدرت نظامی واقعگرای ایالاتمتحده و متحدان دموکراتیک آن ممکن میشود. علاوه بر این، ۲۵۰۰ سال تئوری و تاریخ نشان میدهد که دموکراسیها در این رقابتهای قدرت سخت پیروز میشوند و حکومتهای استبدادی در نهایت به طرز فاجعهباری از بین میروند.
متاسفانه، لحظات روشنگری که تاریخ را در پیچی به سوی عدالت برمیگرداند، اغلب تنها پس از جنگ قدرتهای بزرگ ظاهر میشوند.
لینک کوتاه :