نبایدهای حل تنش
رضا صادقیان *
بیش از شصت روز از اعتراضهای خیابانی گذشته و همچنان تصویری قابل ارائه که امکان اقناعسازی را داشته باشد از سوی مسوولان به شهروندان ارائه نشده است. در ادامه همین یادداشت برخی از نبایدهایی که امکان انجام آن حتی در فضای فعلی امکانپذیر است خواهد آمد.
نخست: سخن گفتن با ادبیات تند و تهاجمی در این زمانه نه تنها گرهای از مشکلات نمیگشاید بلکه وضع را به مراتب تنشآلودتر از روزهای قبل خواهد کرد. ادبیات استفادهشده از سوی برخی مجریان صدا و سیما، گزارشگران وقایع اقتصادی و اجتماعی به صورت معکوس و دعوت از چهرههای سیاسی تندخو و لجوج بیش از هر مسالهای، ورود قشر خاکستری و منفعلان را به اعتراضها هموار خواهد کرد؛ خصوصا سرمقالهنویسانی که چیزی به غیر از تیز کردن نوک قلم بلد نیستند و سکوت کردن در شرایط اضطرار را نیاموختهاند. تا این لحظه بسیاری از شهروندان تنها نقش ناظران بدون واکنش را انجام دادهاند و حتی به غیراز پیگیری خبرها و خواندن گزارشها واکنشی منفی و مثبت نسبت به رخدادها نداشتهاند. بنابراین چندان دور از ذهن نخواهد بود که این بخش از جامعه با توجه به تغییرات اجتماعی که طی سالهای گذشته در زندگی آنان رخ داده است به یکباره تکمیلکننده بخشی از پازل کنش خیابانی شوند. دقت کردن بیش از اندازه به تعداد حاضران در خیابانها و محلهها و حضور در مراسم سوگواری برای این لحظه و درک شرایط پیشرو غفلتساز خواهد بود. بنابراین بهترین راه آن است که حداقل رسانههای وابسته به نهادهای قدرت از مصاحبه و بازنشر سخنان این افراد که چیزی به غیر از توهین و لجاجت در سیاستورزی نداشته و ندارند و هیچوقت راه میانهروی و کاهش تنش را تجربه نکردهاند، منع شوند.
دوم: پذیریش حداقلهایی درباره تغییر رویکردهای حکمرانی و گام برداشتن به سوی «حکمرانی نو»، «اصلاح قوانین» و سیاستورزی جدید برای گام برداشتن به سوی اصلاح سیاستها همچنان در فضای سیاسی دیده نمیشود. سخنهای نسبتا زیادی گفته شده، اما هنوز تحرک کافی صورت نگرفته است. برکناری فرمانده انتظامی زاهدان قطرهای است در میان خواستهها. طی روزهای گذشته برخی از چهرههای صاحب قدرت از قبیل آقایان باهنر، قالیباف، لاریجانی، ضرغامی و ریاست قوه قضاییه از فضایی سخن گفتهاند که الزام به پذیرش تغییرات و اصلاح رویهها را به ذهن مخاطب متبادر کرده است. اما این سخنان بعضا با نادیده گرفتن از سوی بخش دیگری از قدرت به حاشیه رفته؛ به عنوان نمونه مباحثی که درباره گفتوگو و شنیده شدن سخن معترضان بیان و بارها از سوی سایر مسوولان تکرار شد تا امروز نتیجه مشخصی را نمایان نکرده است. در واقع مخاطب دقیقا نمیداند با کدام افراد، جریانهای سیاسی و چهرههای تاثیرگذار برای کشف راهحل و رسیدن به نتیجه مطلوب گفتوگو شده و یا قرار است گفتوگویی شود؟ مهمتر آنکه این نوع گفتوگو قرار است به نتیجهای قابل ملموس در زندگی مردم منجر شود و یا از قبیل نشستهای همفکری مسوولان با خودشان است؟ بنابراین میتوان گفت، مساله اصلی به پذیرش اصلاح رویکردهای نادرست مربوط است، اینکه مدیران ارشد و تصمیمگیران بپذیرند نیازمند اصلاح برخی رویکردها هستیم. در واقع الزام به انجام اصلاحات در حوزه عمل باید صورت بگیرد، نه توقف کردن در سخن و تکرار وعدههای پرشمار.
سوم: یکی دیگر از نبایدهای حل تنش حذف کلیت تردید، شک و شبهه در باور صاحبان قدرت نسبت به انجام اصلاحات است. همانگونه که مکرر از سوی صاحبان نظر و اندیشه بیان شده، انجام اصلاحات، امتیاز دادن به منتقدان و فراهم کردن فضایی برای حضور و فعالیت منتقدان برای قدرت مستقر نه تنها غیرمفید، بلکه کارآمد است. نتیجه یکدست شدن ساختار قدرت و همنشینی افرادی که همانند هم رویدادهای جاری را نظارهگر هستند پیشروی همگان است. بنابراین ادامه این روش و جلوگیری از ورود سایرین به حلقههای تصمیمگیری به مراتب آوردهای قابل لمستر برای قدرت به همراه خواهد داشت تا زمانهای که شاهد حضور صدها چهره با تفکرات یکسان و غیرکارآمد در نهادهای گوناگون باشیم. بنابراین تغییر رویههای اشتباه، عوض کردن سیاستگذاریها و حتی تغافل در حوزههای اجتماعی و فرهنگی نه تنها زمینه سست شدن و آسیبپذیری ساختار قدرت را فراهم نمیکند، بلکه این امکان را برای صاحبان قدرت به وجود میآورد که فاصله خود با تغییرات و تحولات جامعه را در مقایسه با گذشته کاهش بدهند.
* کارشناس اقتصادی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :