xtrim

پالس مثبت برجام از سوی آمریکا؟

 جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در سخنانی اعلام کرد که سیاست آمریکا رسیدن به توافقی بلندمدت با ایران است

به گزارش جهان صنعت نیوز، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن و دیپلماتی که در دولت باراک اوباما، درکنار ویلیام برنز معماری توافق هسته‌ای با ایران را برعهده داشت، روز گذشته در اظهاراتی صراحتا اعلام کرد که «ایالات متحده، به‌دنبال یک توافق «درازمدت» با ایران است.» سالیوان گفت:«در بحث برنامه اتمی، ما همچنان با ایران به‌صورت دیپلماتیک تعامل می‌کنیم. ما برای ایران روشن کرده‌ایم که هرگز اجازه دستیابی سلاح هسته‌ای را پیدا نمی‌کند. آمریکا اقدامات لازم برای متعهد ماندن بر این اظهارات را انجام خواهد داد، از جمله به‌رسمیت شناختن آزادی عمل اسرائیل.»  جیک سالیوان که در اندیشکده‌ واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک صحبت می‌کرد، گفت:«بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، توافق موثری است که ایران را از دستیابی به سلاح هسته‌ای باز دارد.»

طی ماه‌های گذشته، بحث سیاست ایالات متحده در مورد برنامه هسته‌ای ایران اغلب بر ابعاد فنی فرآیند اشاعه (سانتریفیوژها، زمان گریز هسته‌ای و ساخت سلاح) متمرکز و عمدتاً بر تحریم‌ها و دیپلماسی برای جلوگیری از دستیابی رژیم به سلاح هسته‌ای متکی بوده است. اما بدون برخورداری از درک عمیق‌تر ملاحظات سیاسی و ژئواستراتژیک، نمی‌توان اساسا سیاست آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران را درک کرد.

ایران برنامه هسته‌ای را یکی از مولفه‌های قدرت راهبردی خود به حساب می‌آورد. برنامه هسته‌ای ایران از یک سو هزینه‌های زیادی برای کشور به‌دنبال داشته است و آمریکا به همین بهانه، تحریم‌های شدیدی علیه ایران اعمال کرده است. تحریم‌هایی که اقتصاد ایران را به وضعیت بدی دچار کرده است. اما از نظر سیاست‌گذاران در ایران این برنامه در کنار استراتژی منطقه‌ای و راهبردهای دفاعی ایران، معنادار و دارای کارکرد است. فارغ از درستی و نادرستی این مفهوم، این دیدگاه موجب شده که نگاه آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران نگاهی راهبردی و ژئواستراتژیک باشد. برای خنثی کردن اثرات برخورداری ایران از یک برنامه هسته‌ای، گام نخست واشنگتن این است که با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارد، ایران را وادار کند تا به این نتیجه برسد که برخورداری از مواد شکافت‌پذیر با غنای بالا، یا تولید بمب، خطرات و هزینه‌های عمده‌ای در پی خواهد داشت و بنابراین محدودیت هسته‌ای به نفع ایران خواهد بود. برای دستیابی به این هدف، آمریکا با استفاده از تحریم‌های سخت و تهدید نظامی معتبر سعی می‌کند چنین ادراک تهدیدی را در ایران شکل بدهد. آمریکایی‌ها البته صرفا به این ابزارها بسنده نکرده‌اند. واشنگتن سعی می‌کند که به ایران یادآوری کند، بارها و بارها چرخش‌های چشمگیری در سیاست خود در خاورمیانه انجام داده و پس از تلاش برای جلوگیری از درگیری در این منطقه، عملیات نظامی بزرگی را انجام داده است. از این منظر برخی از توانایی‌های ایران نظیر برخورداری از برنامه موشکی نیز بخشی از موضوعات مورد توجه آمریکایی‌ها است.

opal

آمریکا طی سال‌های گذشته در خصوص سه موضوع، همواره از ایران انتقاد کرده است. نخست برخی نیروهای وابسته یا مورد حمایت در منطقه، دوم برنامه موشکی و سوم برنامه هسته‌ای ایران. تاکید بر این سه موضوع نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها، وقتی که کار به موضوع ایران و مسیر دیپلماسی می‌رسد، هر سه موضوع بالا را ذیل یک عنوان تعریف می‌کنند. از میان این سه موضوع، دو موضوع نخست، همین حالا هم ذیل توانایی‌های ایران تعریف می‌شود. برنامه هسته‌ای ایران که در مسیر صلح‌آمیز حرکت می‌کند، هنوز به طور کامل و جامع به رکن سوم تبدیل نشده است. بنابراین به نظر می‌رسد که استراتژی آمریکا این است تا از مسیر موضوع سوم، به موضوعات اول و دوم نیز ورود کند. اما مشکل واشنگتن این است که برای رسیدگی به موضوع سوم، وقت زیادی در اختیار ندارد. علاوه بر این، کاخ سفید به‌خوبی می‌داند که بالا بردن تنش در خصوص موضوع سوم می‌تواند انگیزه ایران را برای استفاده از توانایی‌هایش در دو موضوع نخست، بیشتر کند.

بنابراین همانطور که بارها اعلام کرده‌اند، هنوز بر طی کردن مسیر دیپلماسی اصرار می‌ورزند. اما مشکل دیگری که در این میان به‌وجود آمد، این بود که خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، موجب شد که مقامات ایران به این باور برسند که توافق هسته‌ای با آمریکا و رفع تحریم‌ها، ممکن است آنچنان مزایایی برای ایران به همراه نداشته باشد و‌آمریکا می‌تواند هز زمان که خواست با اعمال تحریم‌های جدید ذیل بهانه‌های دیگری نظیر حقوق بشر، دامنه انتفاع ایران از رفع تحریم‌ها را محدود کند. بنابراین به نظر می‌رسد که صرفا رفع تحریم‌ها، گزینه‌ای است که ایران به آن راضی نمی‌شود. وقتی همه این عوامل را در کنار عدم اطمینان در خصوص سیاست‌های رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا می‌گذاریم، مشخص می‌شود که چرا ایران از اهرم‌های به‌دست‌آمده در زمینه سرعت دادن به فعالیت‌های هسته‌ای خود چشم‌پوشی نمی‌کند.

تاکید بر دیپلماسی همراه با اعمال فشار

وضعیت موجود، آمریکا را به پیگیری سیاست ادامه دیپلماسی به موازات اعمال فشار سوق داده است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، در میان دیپلمات‌های آمریکایی دموکرات، جزو آن‌دسته از دیپلمات‌هاست که تاکید ویژه‌ای بر اعمال تحریم‌ها به‌عنوان عامل فشار موثر دارد. علاوه بر این، آنطور که از گفته‌های سالیوان برمی‌آید، تمرکز آمریکا بر برجام سال ۲۰۱۵ نیست و آمریکا به‌دنبال توافقی بلندمدت‌تر با ایران است. با فرض اینکه کشورهای امضاکننده برجام همین فردا به توافق بازگردند، باید گفت که بسیاری از بندهای برجام در فاصله ماه‌ و سال‌های آینده منقضی می‌شوند. برای مثال تحریم موشکی ایران در مهرماه سال جاری منقضی خواهد شد. بنابراین می‌توان گفت که مهمترین جنبه بحث‌ها درباره برنامه هسته‌ای ایران این است که طرف آمریکایی دیگر صرفا بر برجام متمرکز نیست. با اتلاف وقت در بازگشتن به برجام طی دو سال گذشته و وقوع جنگ در اوکراین و نزدیک‌شدن آمریکا به مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۴ و همچنین کاهش اهمیت مفاد برجام به لحاظ مسائل فنی هسته‌ای موجب شد که آمریکایی‌ها بازگشت به برجام سال ۲۰۱۵ را کافی ندانند.

بیش از بیست سال است که سیاست ایالات متحده در مورد موضوع هسته‌ای ایران با دیپلماسی و اعمال تحریم گره خورده است اما حالا این موضوع در واشنگتن چنان جناحی شده است که تمرکز خود را از دست داده است. اخیرا برخی از سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه قصد کرده‌اند طرحی را در کنگره به تصویب برسانند که دست دولت بایدن برای رسیدن به هرگونه توافقی با ایران را می‌بندد. البته کاخ سفیدِ بایدن می‌گوید که دیپلماسی همچنان مطلوب‌ترین گزینه است، اما به نظر نمی‌رسد احیای برجام در این مرحله مطرح باشد، بنابراین بعید نیست که سیاست‌گذاران آمریکایی به‌دنبال گزینه‌های دیگر باشند. به زبان ساده‌تر، از زمانی که بذرهای برجام در بیش از یک دهه پیش کاشته شد، عوارض زمین و آب‌ و هوا و میزان بارش، هم در ایران و هم در ایالات متحده تغییر کرده‌ است.

همانطور که حمید ابوطالبی، مشاور سیاسی حسن روحانی در دولت قبل در توئیتی نوشته است، بسیاری از ملاحظات فنی برجام درباره برنامه هسته‌ای ایران دیگر موضوعیت ندارند و همین امر بازگشت به برجام سال ۲۰۱۵ را بسیار دشوار کرده است. حمیدابوطالبی در توئیت خود با عنوان «تحقق‌ناپذیری تکنیکال برجام» نوشته است:«سوال بزرگ فراروی برجام -برای همه- این است که آیا به لحاظ تکنیکی، برجام قابلیت اجرا و یا حتی بازبینی زمانی را دارد یا آنکه باید به آن بدرود گفت؛ و برجام را برای همیشه به تاریخ سپرد؟ آیا به برجام صرفا «امیدی باقی‌مانده» است، یا آنکه هنوز یک واقعیت تامّ است؟ چراکه برجام، که برای موافقانِ دیپلماسی در عرصه جهانی صورت پاندورا به‌معنای (تمامی نعمت‌ها) را به خود گرفته بود، پس از گشوده‌شدن جعبه‌ی آن، صرفا مصیبت‌هایش بود که پراکنده گردید؛ و اکنون،«امیدِ باقی‌مانده در جعبه» هم رنگ باخته و برجام دیگر یک واقعیت تامّ نیست! زیرا بازگشت به برجام و یا ایجاد تغییرات در آن به لحاظ تکنیکی دیگر ممکن نیست؛ چون: ۱.پس از حمله روسیه به ‌اوکراین و تحولات تایوان، منافع جدید روسیه ‌و چین دیگر با غرب در یک راستا نبوده و معادلات قدرت ۱+۵ و همکاری‌های استراتژیک آنان به هم خورده است؛ ازاین‌رو مکانیسم ۱+۵ ناکارآمد شده است. ۲.به لحاظ تکنیکی، برای غرب، بازگشت به برجام یعنی پذیرش انقضای تحریم‌های موشکی در اواخر مهرماه امسال و انقضای تحریم‌های هسته‌ای در معنای ضرورت کمک به توسعه فعالیت‌های هسته‌ای ایران با خاتمه قطعنامه ۲۲۳۱ در سال ۲۰۲۵؛ آنچه قطعا به نفع روسیه و چین در افق همکاری‌های تجاری و نظامی است. ۳.بازگرداندن توانایی و تجربه هسته‌ای ایران به زمان امضای برجام، به لحاظ تکنیکی ناممکن است؛ زیرا تحولات بسیاری، از وقفه در نظارت آژانس تا پیدا شدن ذرات اورانیوم غنی‌شده باخلوص «۷/۸۳ درصد»، ابهامات سه سایت هسته‌ای ظاهرا اعلام‌نشده و… رخ‌داده و ایران از بسیاری از نقاط حساس عبور کرده است.»

ابوطالبی معتقد است که ایران بر سر دوراهی قرار گرفته است؛ «چراکه بازگشت به برجام اگرچه در شرایط فعلی به سود کشور است، ولی معنای آن عدول از تمامی شعارهای انتخاباتی است. لذا باید تغییراتی، ولو صوری، شکل بگیرد تا بشود آن‌را به‌عنوان تحول استراتژیک جلوه‌گر ساخت! به‌نوعی همان «توافق موقت» غرب؛ که البته پذیرفته نشده است. بعلاوه و به لحاظ تکنیکی، توافق موقت-هرچه که باشد- به‌معنای تعیین تکلیف انقضاهای زمانی برجام نیست؛ نبود زمان، تحولات داخلی ایران و ورود ایران و آمریکا به عرصه انتخابات هم امکان ریسک سیاسی برای توافق را از میان برده است. لذا غرب از مکانیسم ماشه برای بازگشت به فصل هفت بهره خواهد گرفت.» ابوطالبی در پایان اینگونه نتیجه می‌گیرد:«بنابراین در وضعیت جدید و نقش روسیه و چین: بازگشت غرب به برجام ناممکن خواهد بود؛ برجام به لحاظ تکنیکی و زمانی قابلیت دوام ندارد؛ امید باقیمانده درجعبه پاندورا از بین رفته است؛ و این هم که آمریکا دیپلماسی را تنها راه‌حل مسئله هسته‌ای می‌داند، چیزی جز مذاکره «مستقیم و جامع» با ایران نیست.» بنابراین و با توجه به تحلیلی که ابوطالبی ارائه کرده، می‌توان گفت که آنچه سالیوان از آن به‌عنوان «توافق بلند‌مدت با ایران» یاد می‌کند، همان قصد آمریکا برای آغاز گفت‌وگوهای جامع است که البته بدون مذاکره مستقیم میان تهران و واشنگتن، حاصل نخواهد شد.

به نظر می‌رسد که گفت‌وگوی مستقیم میان ایران و واشنگتن با توجه به رخدادهای یک‌ساله اخیر دور از تصور به نظر می‌رسد. چراکه برخی سیاست‌گذاران در دولت جدید با توجه به نقش‌آفرینی چین و روسیه در منطقه بر این عقیده‌اند که گفت‌وگو با آمریکا لزومی ندارد و ایران می‌تواند مشکلات خود را با نزدیک‌شدن بیشتر به روسیه و چین حل‌وفصل کند. تغییرات ژئوپلیتیکی نیز تأثیر دارد. افزایش نفوذ چین و روسیه با ارائه یک جایگزین اقتصادی و امنیتی مناسب در جایگاه غرب، مستقیماً به نفع تهران است. ظاهرا دولت سیدابراهیم رئیسی دیگر علاقه‌ای به داشتن شرکت‌های غربی به‌عنوان شرکای تجاری اصلی خود ندارد و روی آینده اقتصادی متکی به چین و آینده امنیتی متکی بر روسیه حساب می‌کند. هرچند این سیاست‌ ممکن است در نهایت شرط‌بندی روی اسب بازنده باشد.

عملگرایان در ایران که زمانی برجام را پذیرفتند، اگرچه موافق کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای نبودند اما معتقد بودند که پذیرش توافق برجام مزایای بیشتری برای ایران به همراه خواهد داشت. حالا با خانه‌نشینی آن طیف سیاسی، گروهی قدرت را در دست گرفته‌اند که به‌هیچ‌وجه از انزوا از غرب نمی‌ترسند. بلکه با حفظ وضع موجود، به‌عنوان یک کشور در آستانه گریز هسته‌ای راحت هستند و حاضر نیستند از توانایی‌هایی که به‌دست آورده‌اند دست بکشند. برخی نیز معتقدند که این وضعیت نوعی بازدارندگی پنهان به ایران می‌دهد که ابزار دفاعی بسیار ارزشمندی در برابر تهدیدات خارجی محسوب می‌شود.

موضوع اسرائیل

ماندن در وضعیت موجود و باقی ماندن در وضعیت گریز هسته‌ای کار دشواری بوده و کم‌خطر نیست. برخی معتقدند که آمریکا قرار دادن ایران در وضعیت گریز هسته‌ای را پذیرفته است و تنها تلاش می‌کند ادراکی از هزینه و فایده را برای ایران شکل دهد تا ایران با توجه به نتایج آن، از این وضعیت به سمت جلو عبور نکند. برخی سخنان ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا در تائید فاصله دوازده روزه ایران تا تولید مواد هسته‌ای برای یک بمب و تاکید بر اینکه ایران هنوز قصد چنین کاری ندارد را تائیدی بر تحلیل بالا ذکر کرده‌اند. اما درحالی‌که ایالات متحده و اسرائیل علناً هدف سیاسی و تعهد مشترکی برای دست نیافتن ایران به سلاح هسته‌ای دارند، هنوز تعریفی از این سیاست و گزینه‌هایش به دست نداده‌اند. هنوز اعلام نکرده‌اند که چه چیزی عملی است و چه چیزی خیر. این خود نشان‌دهنده یک اختلاف سیاسی بین واشنگتن و تل‌آویو است. از این جهت سخنان سالیوان مبنی بر اینکه آمریکا از حق اسرائیل برای عمل کردن در صورت عبور ایران از خطوط قرمز حمایت می‌کند، صرفا یک اظهارنظر سیاسی است.

روزنامه هاآرتص، چاپ اسرائیل در نوشتاری دلیل این اختلاف را به روابط تیره بنیامین نتانیاهو با دولت بایدن که منجر به هماهنگی سیاسی کمتر در مورد ایران می‌شود، مربوط دانسته است. این روزنامه می‌نویسد:«ترکیب کودتای قانون اساسی نخست‌وزیر و سیاست الحاق مناطق فلسطینی‌، دامنه توجه و واکنش آمریکایی‌ها به نگرانی‌های فزاینده اسرائیل درباره ایران را محدود کرده است. به‌عبارت دیگر نتانیاهو با راه‌اندازی تهاجم ضددموکراتیک علیه نهاد قانوگذاری، در مورد ایران مصالحه کرده است. با توجه به اینکه دولت و رسانه‌های ایالات متحده کمتر تمایل دارند هشدارهای او درباره ایران را منعکس کنند، او تنها یک عرصه برای بازی دارد و آن عرصه، کنگره ایالات‌متحده است. این مسئله تا حدی توضیح می‌دهد که چرا کوین مک‌کارتی، نماینده جمهوری‌خواه و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به‌طور غیررسمی از نتانیاهو دعوت کرده تا در کنگره سخنرانی کند.

اگرچه ژنرال مارک میلی اخیرا اعلام کرده که تنها دو هفته طول می‌کشد تا ایران اورانیوم با غنی ۹۰ درصد را برای تولید بمب تهیه کند، اما به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها متقاعد شده‌اند که ایران متوجه این موضوع هست که تولید بمب هسته‌ای اقدامی غیرسازنده است و رسیدن به توانمندی سلاح هسته‌ای ممکن است نتیجه معکوس بدهد.

به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها می‌توانند با وضعیت «آستانه گریز» ایران روزگار بگذرانند، اما اسرائیل اعلام کرده که نمی‌تواند. اگرچه واشنگتن مواضع سخت و تهدید‌آمیزی در مورد ایران مطرح کرده است، اما تا به اینجای کار تحت تاثیر رجزخوانی‌های نتانیاهو که گفته «بار دیگر سال ۱۹۸۳ از راه رسیده و ایران همان آلمان نازی است» قرار نگرفته است. مواضع نتانیاهو برای دولت بایدن عجیب نیست. سابقه او در مخالفت با توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۵، تشویق دونالد ترامپ، برای خروج یکجانبه از توافق در ماه مه سال ۲۰۱۸ از یاد دولت بایدن نرفته است. چند روز پیش، فرمانده فرماندهی مرکزی ایالات متحده، ژنرال مایکل کوریلا، برای هفتمین بار در کمتر از یک سال گذشته به اسرائیل رفت. آنطور که هاآرتص نوشته،  این دیدار نیز مانند دیدارهای قبلی بود و کوریلا سعی کرد تلویحا به اسرائیل هشدار دهد که ایالات متحده نمی‌خواهد از هرگونه اقدام یکجانبه اسرائیل علیه ایران غافلگیر شود و ناخواسته پایش به یک درگیری نظامی باز شود.

در نهایت اینطور به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها در خصوص دو مسئله مطمئن و در خصوص یک مسئله تصمیمی اتخاذ نکرده‌اند. نخست اینکه آنها به این اطمینان نسبی رسیده‌اند که بازگشت به توافق برجام، آن‌طور که در سال ۲۰۱۵ امضا شد، دیگر منافع آمریکا به لحاظ عدم اشاعه را تامین نمی‌کند. بنابراین سخنان اخیر مرندی، مشاور رسانه‌ای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای مبنی بر اینکه ایران متن توافق سال گذشته را بپذیرد، جذابیتی برای واشنگتن ندارد. دوم اینکه واشنگتن مصمم است که توافقی بلند‌مدت‌تر با ایران را پی‌ریزی کند و سوم اینکه، آمریکا در خصوص استفاده از ابزار نظامی در قبال ایران تصمیم نگرفته است. اما نکته بااهمیت این است که همه مواردی که در بالا ذکر شد، یک حلقه مفقوده دارد و آن مذاکره مستقیم ایران و آمریکا است./دنیای اقتصاد

سیاسی
شناسه : 349680
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *