تراژدی خودکشی سفیدپوشان ادامه دارد
باز هم خودکشی پزشک زن دیگری و وای به حال ما. هنوز رخت اعزا از تنمان در نیامده بود که خبر خودکشی پزشک دیگری همگان را در شوک فرو برد.
به گزارش سرویس اجتماعی «جهان صنعت نیوز»؛ اواخر هفته گذشته (پنجشنبه ۶ اردیبهشت)، با انتشار خبر درگذشت خانم دکتر سمیرا آلسعیدی دانشیار روماتولوژی و عضو مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، جامعه پزشکی برای بار دوم در سالجاری به سوگ نشست.
مواجهه نخست با بحران خودکشیِ یکی دیگر از اعضای کادر درمان در سال جاری، به چهارم فروردین ماه بازمیگردد که مربوط به درگذشت خانم دکتر پرستو بخشی متخصص قلب و عروق در بیمارستان دلفان بود.
زهرا ملکی قربانی، قربانی بعدی
هنوز رخت اعزا از تنمان در نیامده بود که خبر خودکشی پزشک دیگری همگان را در شوک فرو برد. شنیدهها حاکی از آن است که دکتر زهرا ملکی قربانی در جاسک بر اثر خودکشی، جانش را از دست داد.
زهرا متولد ۱۳۷۵ بود و تنها ۲۸سال سن داشت. گفته میشود این پزشک قبل از خودکشی یک استوری در خصوص شرایط سخت کار در بیمارستان منتشر کرده است.
در این استوریها آمده است: «تو محل طرحم یکی اومده دوماه پیش تو خونه با کلید (ازونجایی که آثار شکستگی قفل نیست) لباس زیر و حوله برداشته. به حراست گفتیم هنوز پیدا نشده. بیمارستان بزرگ و بیدر و پیکره بعضی شبها یکی درب خونه رو میکوبه فرار میکنه.»
در استوری دیگری از وضعیت سخت طرح سخن گفته: «ماه پیش هم چون بالای سر مریض (سکته) بودم و یک ربع دیر اومدم مریض لیترالی با شکایت کوفتگی و سرماخوردگی رو ببینم از مریض کتک خوردم هیچکس نیومد کمکم شکایت کنم چون همه باهم فامیلن تو شهرهای کوچیک.. اینا یه گوشه خیلی کوچیک از عذابای طرحه. این بار اولی نیست که کتک خوردم..»
فعلاً منتظر بحرانیم!
با خواندن این نوشتهها مشخص است که این پزشک عذاب دردناکی را تحمل کرده است و هیچ سازمان یا وزارتخانهای هم کنارش نبوده است. بنابراین اگرچه بارها و بارها طی جلسات متعدد و نامههای بیشمار، درخواست رسیدگی به این معضل، از سوی سازمان نظام پزشکی و روانپزشکی به مقامات بالاتر ابلاغ شده اما گویا تا وقتی که موضوعی در کشور ما به یک «بحران» بدل نشود، گوش شنوایی برای شنیدن پیدا نخواهد شد.
فشار روانی بر روی رزیدنتها
با این حال اخیرا کارگروهی از سوی انجمن روانپزشکی در سازمان نظامپزشکی تشکیل شد و با بررسی وضعیت سلامت روان ۲۵۳رزیدنت روانپزشکی مشخص شد که فشار روانی وارده بر این جمعیت، جدیتر از چیزی است که تصور میشود.
طبق بررسیهای انجامشده، آمار خودکشی در جامعه پزشکی ۱/ ۳ تا ۵ برابر افزایش پیدا کرده است به طوری که در جمعیت دستیاری (رزیدنتی) کشور، که معادل ۱۴هزار نفر است، سالانه به طور متوسط ۱۳خودکشی منجر به مرگ داریم.
براساس یافتهها، آمار خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰درصد و در پزشکان زن ۱۳۰درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته که عدد قابل توجه و نگرانکنندهای است.
از سویی طبق آمار مصوب رصدخانه مهاجرت، ۷۴درصد از پزشکان و پرستاران تا تابستان ۱۴۰۱ تمایل به مهاجرت از کشور داشتهاند. همانطور که ۴هزار پزشک طی سال گذشته از ایران مهاجرت کردند. این میزان بهقدری قابل توجه است که در آخرین گزارش سازمان جهانی بهداشت اشاره شده که ایران با وجود ۸هزار پزشک جراح ایرانی در آمریکا، هفتمین رتبه را در خصوص پزشکانی با ملیت متفاوت از مبدأ دارد.
بنابراین در این میان یا پزشکان و رزیدنتها دست به خودکشی میزنند یا مهاجرت میکنند، دود تمام این بیتدبیریها نیز به چشم بیماران میرود. چند روز پیش هم سیدمحمد میرخانیپ مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی هشدار داد: «سرعت خودکشی در میان پزشکان و رزیدنتها صعودی شده و احتمال دارد که به زودی نرخ خودکشی پزشکان در ایران از سایر کشورها پیشی بگیرد.» در چنین وضعیت بحرانی باید مسوولان مربوطه تا دیر نشده فکری کنند.
تفکر اشتباه درباره خودکشی پزشکان
در همین راستا دکتر مصطفی سلحشوری پزشک و دکترای حرفهای پزشکی به «جهانصنعت» گفت: اخیرا در جامعه موضوعی به وجود آمده تحت عنوان خودکشی پزشکان و طی همین مدتی که من بهشخصه مباحث پیرامون این موضوع را بهطور دقیقتر بررسی میکنم، میبینم همین عنوان و سرفصل منتقدانی دارد با این طرز تفکر که پدیده خودکشی در تمام جوامع وجود دارد و ارتباطی با شغل افراد ندارد. پزشکان نیز قشری از یک جامعه هستند و چندان تفاوتی میان خودکشی این گروه با سایر گروههای موجود در یک اجتماع حاکم نیست و نباید گروه پزشکان در ذیل این پدیده پررنگ شوند که این تفکر درستی نیست زیرا دغدغه جامعه پزشکی در پی مرگ اعضای کادر درمان، این نیست که با به پا کردن سر و صدا در جامعه، توجهها را به سمت خود جلب کند و در نهایت هم بیحاصل باشد بلکه دغدغه تمام همکاران ما در این حوزه، تلاش در راستای «به رسمیت شناختن» این مساله از سوی اجتماع است؛ اینکه جامعه آگاه شود سرفصلی با عنوان خودکشی پزشکان وجود دارد. پس از شناخت و پذیرش این سرفصل، در مراحل بعد میتوان علل و عوامل دخیل در وقوع این پدیده را به درستی مورد بررسی قرار داد.
از ظلم و تحقیر سیستماتیک تا نا امیدی به آینده
وی افزود: در سال جدید، ما ۵ مورد خودکشی در جامعه پزشکان داشتیم؛ یکی خودکشی دکتر پرستو بخشی پزشک متخصص قلب، دکتر سمیرا آلسعیدی و دیگری خودکشی اخیر دکتر زهرا ملکی و… . تقریبا علل عینی حاکم بر هر یک از این موارد مجزا و مختلفاند.
سلحشوری ادامه داد: چراکه در مورد خانم دکتر بخشی، ما شاهد یک «ظلم و تحقیر سیستماتیک» هستیم که طی یک ماه اخیر بارها روی این موضوع تاکید کردیم و درباره آن نوشتیم که عده بسیاری در اینباره موضعگیری کردند و طبق معمول سعی داشتند که ماجرا مشمول مرور زمان شده و فراموش شود. مرحومه بخشی، علاوه بر شرایط روحی نامساعد و افسردگی ناشی از مرگ والدین، در دوران طرح، انواع و اقسام تحقیرها، مضیقهها و کمبودها را متحمل شده بود که مجموعه این عوامل، ایشان را پله پله به سمت خودکشی سوق داد.
وی افزود: این در حالی است درخصوص زهرا ملکی دوباره شاهد فشارهای کاری و ظلم سیستماتیک هستیم. با وجود اعتراضهای این دکتر به وزارت بهداشت اما کمکی از سوی آنها صورت نگرفته است. با این حال در مورد خانم دکتر آلسعیدی با توجه به شواهد و اطلاعات موجود میتوان ادعا کرد که مرگ و خودکشی ایشان از جنس دیگری است. اگر از منظر بیرونی بخواهیم به موضوع بنگریم، دکتر آلسعیدی در منتهیالیه موفقیت و جایگاه علمی و مدیریتی کشور قرار داشتند و به عبارتی تمام چیزهایی که سمبل موفقیت تلقی میشوند، در ایشان جلوهگر بود. در واقع مسالهای که جنس خودکشی خانم دکتر آلسعیدی را متمایز میکند [با استناد به گفتوگوهای منتشرشده از دکتر آلسعیدی با دیگر همکارانشان]، این است که ایشان همواره از یک «ناامیدی اجتماعی» صحبت میکردند؛ شرایطی که در آن هیچ امیدی به آینده و پیشرفت نیست و همهچیز رو به افول میرود. البته این موضوع را هم در استوریها دکتر زهرا ملکی قابل مشاهده بود. بنابراین حال جامعه پزشکی و کادر درمان اصلا خوب نیست.
این پزشک ادامه داد: در هر صورت شاید این یک تجربه مشترک برای اکثر افراد در هر جایگاهی باشد اما در موردِ دکتر زهرا ملکی، این یأس فلسفی و ناامیدی اجتماعی به طور ویژه همزمان شده بود با شغل ایشان که یک زمینه کاری پراسترس با فرسودگی بالا به شمار میآید. این اتفاق به خوبی نشان میدهد که «مشاغل» چقدر در ایجاد احساسات و اتخاذ تصمیمات نقش پررنگی دارند. همانطور که در مورد مذکور، فردی با وجود مرتبه بالای علمی، موفقیتهای قابل توجه و شرایط اقتصادی مطلوب به نقطهای میرسد که تصمیم بگیرد به زندگی خود پایان دهد و یک «چرا»ی بزرگ و بیپاسخ را در ذهن مخاطب ایجاد کند.
فقط اطلاع رسانی کافی نیست
وی ادامه داد: اطلاعرسانی و آگاهیبخشی در این زمینه، فقط به سود جامعه پزشکی نیست و باید بهصورت کلان به آن نگاه کرد. چراکه سلامت جسم و روان تکتک اعضای یک جامعه در گروی سلامت سیستم بهداشت و درمان است. مسوولان مربوطه نیز موظفند صدای مظلومیت این قشر از جامعه را بیش از پیش بشنوند. جامعه پزشکی و کادر درمان همواره در این راستا ثابتقدم بوده و میکوشد با صدای بلندتر و در ابعاد گستردهتری، اهمیت پدیده خودکشی در جامعه پزشکی را به گوش آحاد جامعه برساند. البته به نظرم راهاندازی خطوط مشاوره یاهاتلاین برای کادر درمان در محیط امن آنها (بیمارستان و محل تحصیل) تا حد قابل توجهی به کاهش تلفات این بحران کمک میکند.
او در پایان تاکید کرد: خودکشی، تصمیمی نیست که یکشبه گرفته شود بلکه فرد مدتها در افسردگی، فشار کاری و روانی و عدم رضایت شغلی غوطهور بوده و در نهایت به این نقطه رسیده است. اگر خطوط مشاورهای در فضای نزدیک برای افرادی که متحمل این فشار روحی هستند، لحاظ شود و فرد در هر ساعت از شبانهروز با مشاور در تماس باشد و خود را تخلیه روحی کند، شاید بتوان قدری از بار این مصیبت کاست. نمایندگان مجلس یا اعضای کمیسیون بهداشت و درمان، بهطور آزمایشی هم که شده باید چنین اقدامی را در دستور کار قرار دهند. این کمترین کاری است که میتوان برای قشری انجام داد که نه مشمول بیمه است و نه سنوات به آنها تعلق میگیرد؛ از طرفی متحمل سختیهای فراوانی هم است.
اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیدهلینک کوتاه :