درآمدی بر معضل حاشیه نشینی در کشور
علی محمد نجاتی * حاشیه نشینی در کشور یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی است که به خاطر تظاهرات آشکار و نمودهای بیرونی آن، تبعات جامعه شناختی بسیاری به دنبال دارد و برای مدیران شهری بسیار حائز اهمیت است، یا به سخن دیگر: «باید حائز اهمیت باشد»
این عارضه اجتماعی از جمله مواردی است که امکان پنهان کردن آن و یا ارائه اطلاعات و آمار غیر واقعی درباره آن دشوار است، چرا که بروز و ظهور آن در محیط زیست اجتماعی، به مثابه «خود پیداست از زانوی تو» اظهر من الشمس است. از این رو «حاشیه نشینی» هموازه پاشنه آشیل مدیریت های شهری است و حساسیت های خاصی هم نسبت به آن وجود دارد.
حاشیه نشینی (Marginalization) در واقع از تبعات مدیریت ناکارآمد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که در کنار عارضه های دیگری مانند، فقر، اعتیاد، فحشا و تعدادی از بزهکاری های اجتماعی نمود پیدا می کند.
متاسفانه در کشور ما این معضل اجتماعی به خوبی در حواشی شهرهای بزرگ قابل رویت است و علی رغم تلاش مسئولان برای کاستن از مظاهر آن، نه تنها از ابعادش کاسته نشده، بلکه باتوجه به بحران های اقتصادی و معیشتی که درحال حاضر با آن مواجه هستیم، حجم آن افزون تر خواهد شد.
اخیرا خبرگزاری دولتی ایرنا طی گزارشی از «فرانک قدسی» مدیرکل امور اجتماعی استانداری کردستان نقل کرده است که هم اکنون ۵۱ محله حاشیه نشین در این استان وجود دارد.
براساس این گزارش و براساس آمارهای موجود ۱۷ محله حاشیه نشین در مرکز استان است که ۱۶۸ هزار و ۳۳۶ نفر در این مناطق سکونت دارند. درشهرستان های «بانه» ۱۳ محله، «سقز» هفت محله، «مریوان» پنج محله، «بیجار» پنج محله، «قروه» یک محله، «دیواندره» دو محله و کامیاران یک محله حاشیهای شناسایی شده است.
فرانک قدسی همچنین با تاکید بر اینکه در مجموع ۲۴۰ هزار و ۹۱۵ نفر از جمعیت استان در این مناطق زندگی می کنند، گفت: «اگر اطلاعات بروز شده و طبق برخی آیتمها استانداردسازی شود، بسیاری از نقاط دیگر هم حاشیه به شمار رفته و به این آمار اضافه میشوند.»
این همان نکته ای است که کارشناسان مسائل اجتماعی نسبت به آن عمیقا نگران هستند. افزایش آمار حاشیهنشینی به منزله افزایش سایر عارضه های اجتماعی است که شاخص های زندگی را نه تنها برای این طیف از مردم، بلکه برای سایرین نیز کاهش خواهد داد. چرا که زندگی در شهرهای بزرگی که از یک عارضه بزرگ رنج می برد، برای دیگرانی که توانایی های زندگی و رفاهی بیشتری دارند نیز دشوارتر خواهد شد.
اگر این تلقی را بپذیریم که جامعه به مثابه یک ارگانیزم زنده و انداموار می تواند درصورت آلودگی بخش هایی از آن، آسیب های موجود را به بخش های دیگر نیز منتقل نماید، در این صورت باید قبول کرد که حاشیهنشینی یک ماهیت همگانی دارد و مربوط به اقشار خاصی از جامعه نیست.
به قول شعر معروف سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند. که در آفریشن ز یک گوهرند. چو عضوی به درد آورد روزگار. دگر عضو ها را نماند قرار.
این شعر گویا و عمیق، درواقع اشاره به انداموارگی زیست اجتماعی دارد و تاثیرپذیری عمیق بخش های مختلف جامعه از یکدیگر؛ مساله ای که در تحلیل و تجزیه مسائل مبتلابه اجتماعی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
درحقیقت نگاه «بخشی» به مسائل و معضلات اجتماعی بدون توجه به اثرات «پروانگی» آن باعث میشود، مدیران و کارشناسان نسبت به ماهیت کلان این معضلات بی توجه بوده و در ارائه راهکارهای جامع در راستای بهبود وضعیت زیست اجتماعی ناموفق باشند.
نگاه «بخشی» باعث شده است که در مواجه با معضل حاشیه نشینی راهکاری برای بهبود شرایط در نظر گرفته نشود. کما این که در گزارش فوق نیز به نقل از خانم قدسی ذکر شده است که «از نظر اجتماعی هیچ زیرساختی برای مناطق حاشیه تعریف نشده است»
وی اضافه کرده است: «مسائل اجتماعی و فرهنگی موجود در مناطق حاشیه شهر، کل استان را در برگرفته و موجب شده است، بسیاری از سیاستگذاریها و برنامهریزیها و حتی اعتبارات به سمت کاهش مشکلات این مناطق سوق داده شود درحالی که اگر این مسائل نبود روی مسائل اصلی همانند زیرساخت ها بیشتر کار میشد.»
تبعات کاهش شاخصها و استانداردهای زیستی در جامعه بسیار جدی است. اما از آن جایی که ریشه دواندن بیماریهای ناشی از آن بطئی و درونی است، معمولا توجه کمتری به آن می شود.
براساس آمارهای ارائه شده هم اکنون ۳۰ درصد جمعیت شهری کشور شامل ۱۹ میلیون نفر از ۵۶ میلیون جمعیت شهری در مناطق و محلاتی با بافت فرسوده، تاریخی و ناکارآمد زندگی میکنند که خود نشانه بارز کاستن از شاخص های زیستی است.
همچنین آمارها حکایت از آن دارند که در چند سال گذشته نه تنها بر تعداد حاشیهنشینها افزوده شده، بلکه چیزی نزدیک به ۳۰۰ منطقه جدید «حاشیه»ای نیز در اطراف شهرهای ایران به وجود آمده است. مناطقی که حاشیهنشینی در آن رایج میشود عمدتا مناطقی هستند با تراکم بالای جمعیت، بیکاری گسترده، میانگین پایین سطح آموزش و درآمد، فقر، اعتیاد و استاندارد پایین زندگی.
درحقیقت مهمترین عامل بهوجود آمدن و رشد پدیده حاشیهنشینی فقر متکثر در جامعه است. فقری که به دنبال خود معضلات بیشماری را باعث میشود.
این مساله در شهرهایی که با عنوان مناطق «مهاجرپذیر» از آن یاد می شود ابعاد گسترده تری به خود می گیرد.
شهرهایی مانند تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و اهواز که بیشترین تعداد حاشیهنشینها را دارند، از منظر مطالعات اجتماعی بسیار در وضعیت حادتری قرار دارند و نیازمند توجه جدی به مسائل این شهرهاست.
تلاش برای کتمان کردن واقعیت موجود که در باره معضل حاشینه نشینی در ایران که در برخی از مواقع وضعیت تکان دهنده ای دارند و عدم ارائه واقعیت های موجود به افکار عمومی، نه تنها موجب از بین رفتن تصورات مبتنی بر ناعدالتی و اوجگیری فاصله طبقاتی نیست، بلکه می تواند موجب غفلت از لایه های زیرین این آتش زیر خاکستر شود که درحال توسعه است.
*روزنامه نگار
اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهیادداشتلینک کوتاه :