ریال بی جان؛ تصور میکردید روزی که ارزش هر دلار آمریکا به یک میلیون ریال ایران برسد؟

حسین سلاحورزی در مطلبی مینویسد: رسیدن نرخ دلار به 100 هزار تومان در روزهای پایانی سال وضعیت ویژهای را رقم زده است.
تحریریه جهان صنعت نیوز: این اتفاق نه تنها یک شوک ارزی، بلکه اتفاقی کم سابقه در ساختار اقتصادی، اجتماعی و روانی جامعه ایران خواهد بود.
کاهش شدید ارزش پول ملی، که در اینجا به معنای افت ارزش هر ریال به یک میلیونام دلار (یعنی حدود ۰.۰۰۰۰۰۱ دلار) است، پیامدهایی عمیق و چندلایه به همراه دارد.
نخستین اثر، تورم افسارگسیخته یا ابرتورم است
وقتی ارزش پول ملی تا این حد سقوط کند، قیمت کالاها و خدمات بهصورت نجومی افزایش مییابد.
نمونه تاریخی آن را میتوان در زیمبابوه (۲۰۰۸) دید، جایی که نرخ تورم به ۷۹.۶ میلیارد درصد در ماه رسید و پول ملی عملاً بیارزش شد. در ایران، با دلار یک میلیون ریالی، هزینه واردات کالاهای اساسی مانند گندم، دارو و سوخت سر به فلک میکشد( توجه کنید منابع دولت در تامین ارز ۲۸۵۰۰ تومانی برای واردت به شدت محدود است)، زیرا اقتصاد ایران به شدت به واردات وابسته است. این امر عرضه را کاهش داده و قیمتها را بهگونهای بالا میبرد که حتی اقشار متوسط نیز توان خرید مایحتاج اولیه را از دست میدهند.
دومین پیامد، فروپاشی قدرت خرید و فقر فراگیر است
در ونزوئلا (۲۰۱۶-۲۰۱۹)، کاهش ارزش بولیوار به دلیل سیاستهای ناکارآمد و تحریمها باعث شد که دستمزدها عملاً بیمعنی شوند. در ایران، اگر حداقل دستمزد ماهانه کارگران را حدود ۱۰۰ میلیون ریال فرض کنیم، با دلار یک میلیون ریالی، این مبلغ معادل ۱۰۰ دلار در ماه میشود—کمتر از سطح فقر مطلق جهانی (۱.۹ دلار در روز). این وضعیت نه تنها به بیکاری گسترده منجر میشود، بلکه نابرابری را تشدید میکند، زیرا کسانی که به داراییهای ارزی یا فیزیکی (مانند طلا وسکه) دسترسی دارند، ثروت نسبی خود را حفظ میکنند، اما اکثریت جامعه به ورطه فقر سقوط میکنند.
سومین اثر، بیثباتی اجتماعی و سیاسی است
تاریخ نشان میدهد که بحرانهای ارزی شدید اغلب جرقه ناآرامیهای اجتماعی هستند. در آرژانتین (۲۰۰۱)، پس از سقوط ارزش پزو و اعلام ورشکستگی دولت، اعتراضات خیابانی و غارت فروشگاهها فراگیر شد. در ایران، دلار یک میلیون ریالی میتواند اعتماد عمومی به نظام اقتصادی و حاکمیت را بهطور کامل از بین ببرد. کاهش ارزش پول، احساس ناامنی و سرخوردگی را در میان مردم دامن میزند و ممکن است به مهاجرت گسترده، افزایش جرم و جنایت، و حتی شورشهای اجتماعی منجر شود.
از منظر اقتصادی کلان، این سناریو به انقباض شدید تولید ناخالص داخلی (GDP) میانجامد
وابستگی ایران به درآمدهای نفتی که با دلار تسویه میشود، در چنین شرایطی به یک شمشیر دو لبه بدل میشود. گرچه دولت ممکن است در کوتاهمدت از افزایش ریالی درآمدهای ارزی سود ببرد، اما هزینههای سرسامآور واردات و کاهش تقاضای داخلی، بخش تولید و خدمات را فلج میکند.
تجربه آلمان در دوره وایمار (۱۹۲۳) نشان میدهد که ابرتورم چگونه میتواند چرخهای اقتصاد را از حرکت بازدارد: در آن زمان، ارزش مارک به حدی سقوط کرد که مردم برای خرید نان، سبدهای پر از پول نقد حمل میکردند.
در نهایت، این وضعیت به بحران بدهی و ورشکستگی نهادها دامن میزند. بانکها و شرکتهایی که وامهای ارزی دارند، با افزایش نجومی تعهدات خود مواجه میشوند و قادر به بازپرداخت نخواهند بود. این زنجیره میتواند به فروپاشی سیستم بانکی منجر شود، همانطور که در یونان (۲۰۱۰-۲۰۱۵) شاهد بودیم، جایی که بحران بدهی، اقتصاد را سالها به رکود کشاند.
دلار یک میلیون ریالی، فراتر از یک عدد، نماد فروپاشی اعتماد، انسجام اجتماعی و توان اقتصادی است. تاریخ به ما میآموزد که چنین بحرانهایی قابل مدیریت نیستند، مگر با اصلاحات ساختاری عمیق، شفافیت، و بازسازی اعتماد عمومی—اموری که در کوتاهمدت بعید به نظر میرسند. این سناریو، هشداری است برای امروز: اگر روندهای کنونی مهار نشوند، شاید این کابوس دور از واقعیت نباشد.
شناسه :
499320
لینک کوتاه :
لینک کوتاه :