زمانی برای بازگشت به عقلانیت

محمدرضا سعدی، مدیر مسوول روزنامه جهان صنعت
امروز کشور ما در نقطهای ایستاده که هر تصمیم کلان میتواند سرنوشت یک نسل را تغییر دهد، آن هم نسلی که در میانه فشارهای اقتصادی، بیثباتی بازارها و تزلزل اعتماد عمومی، دیگر نای آزمون و خطا ندارد. سالهاست که کارشناسان نسبت به روندهای پرخطر در تصمیمگیریهای راهبردی هشدار دادهاند؛ از سیاستهای خارجی گرفته تا مسیری که پرونده هستهای پیمود. این هشدارها اما نهتنها جدی گرفته نشده بلکه گاه با اتهام و برچسبزنی پاسخ داده شده است. حالا با گذشت سالها، نتایج همان بیتوجهیها نهتنها در وضعیت بحرانی اقتصاد قابل مشاهده است بلکه با آتش بس جنگ ۱۲روزه شاهد فضای پراضطراب و نگرانی در جامعه هستیم.
واقعیت موجود این است که اقتصاد ایران امروز تاب هیچ جنگ و تنشی را ندارد. ما در حالی حرف از مقابله و مقاومت میزنیم که زیرساختهای اقتصادیمان در شرایط عادی هم توان پاسخگویی به نیازهای مردم را ندارند. ذخایر ارزی کشور تحلیل رفته، تورم افسارگسیخته معیشت مردم را فرسوده، تولید صنعتی کاهش یافته و بیکاری رو به افزایش است. در چنین شرایطی، یک بحران امنیتی یا نظامی دیگر میتواند کل این ساختار را به نقطه فروپاشی برساند.
ما زمانی رویای تبدیلشدن به قدرت اول منطقه را داشتیم. اهدافی اعلام شد که قرار بود ایران را به یک بازیگر تاثیرگذار در غرب آسیا تبدیل کند اما اکنون نهتنها به آن اهداف نرسیدهایم بلکه در بسیاری از شاخصهای حیاتی توسعه، از رقبای منطقهای عقب افتادهایم. جنگ اگر رخ دهد یا حتی سایهاش سنگینتر شود، دههها ما را عقب میبرد؛ نهفقط از نظر اقتصادی بلکه در همه ابعاد سیاسی، فناورانه، اجتماعی و حتی روانی.
همزمان با این مشکلات، پدیدهای نگرانکننده که از سالهای قبل شکل گرفته و آن طبقهای سودجو به نام کاسبان تحریم است، به عنوان مانعی بزرگ درخروج ایران از انزوا از آن یاد میشود. این گروه که از اقتصاد تحریمی، انحصار ارزی، رانتهای دولتی و عدم شفافیت بهره برده و ثروتاندوزی کردهاند، در حالی بر حفظ وضع موجود و تندتر شدن آتش جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی و آمریکا سود میبرند که مردم هر روز سفرههای کوچکتری دارند.
واقعیت این است که مردم سالهاست که از روند تصمیمگیریهای اساسی کنار گذاشته شدهاند. از زمانی که محمود احمدینژاد رییسجمهور شد و سنگ هستهای را در چاه انداخت تا به امروز که کشور گرفتار یک معادله چندمجهولی شده، این شرایط ادامه دارد. در حالی که دلسوزان ایران بر این باورند که در شرایط کنونی تصمیمگیری برای مردم نباید به ابزاری برای تقویت این اقلیت و تضعیف اکثریت تبدیل شود.
امروز دیگر زمان نهادهایی با عنوانهای مبهم، در اتاقهایی دور از چشم جامعه، درباره امنیت، سیاست خارجی و حتی معیشت مردم تصمیم میگیرند، نیست. این مدل دیگر پاسخگو نیست. اگر قرار است به نام مردم تصمیم گرفته شود، باید مردم نیز در فرآیند آن حضور واقعی داشته باشند.
ما باید از خود بپرسیم: آیا کشوری با این سطح آسیبپذیری اقتصادی، توان ایستادگی در برابر یک تقابل نظامی دیگر را دارد؟ آیا میتوان با دست خالی در برابر دشمنی ایستاد که به پیشرفتهترین فناوریهای نظامی و اطلاعاتی مجهز است؟ آیا در شرایطی که ۲۰سال از تکنولوژی روز دنیا عقب ماندهایم، باید همچنان مسیر پرهزینه تقابل را بپیماییم؟
پاسخ روشن است: ایران دیگر ظرفیت یک اشتباه استراتژیک دیگر را ندارد. تنها راه، بازگشت به عقلانیت، شفافیت و مشارکت واقعی مردم در سرنوشتشان است.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :