ریسک در بورس امروز ؛ وقتی تئوری مالی جواب نمیدهد

پژوهش تازه با نقد تعریف سنتی ریسک در تئوری مالی، چارچوبی مبتنی بر «ترس از دست دادن» و «ترس از جا ماندن» را بهعنوان مدلی واقعبینانهتر برای توضیح رفتار سرمایهگذاران معرفی میکند.
جهان صنعت نیوز – یکی از پایههای تئوری مالی این است که سرمایهگذار تنها در صورتی ریسک بیشتری میپذیرد که انتظار بازدهی بالاتری بهعنوان جبران داشته باشد. اما شرایط امروز بازارهای مالی این فرض را به چالش میکشد. در حالی که ریسکهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی در حال افزایش است، بازارهای سهام در آمریکا و اروپا نزدیک به رکوردهای تاریخی معامله میشوند و شکاف بازدهی میان اوراق شرکتی پرریسک و اوراق دولتی به کمترین سطح یک دهه اخیر رسیده است.
شکاف بین تئوری و واقعیت تاریخی
بررسی تازهای نشان میدهد که مفهوم ریسک در شکل کلاسیک آن که بهعنوان یکی از ارکان اصلی نظریههای مالی شناخته میشود، در توضیح بازده نسبی سهام و اوراق قرضه طی بیش از دویست سال گذشته چندان کارآمد نبوده است.
یافتهها نشان میدهد که در برخی دورههای طولانی، سرمایهگذاری در سهام نهتنها مزیتی نسبت به اوراق قرضه نداشته بلکه برای کسب بازدهی بالاتر سرمایهگذار مجبور بوده به طرز غیرعادی صبور باشد. بهعنوان مثال فردی که در سال ۱۸۰۴ سهام آمریکایی خریده بود میبایست ۹۷ سال صبر میکرد تا مجموع بازده سرمایهگذاری او از بازده اوراق قرضه فراتر رود. حتی پس از این دوره طولانی در سال ۱۹۳۳ دوباره این برتری از دست میرفت و سهام از اوراق عقب میافتاد.
این نوسان در برتری نسبی سهام بهخوبی نشان میدهد که «صرف ریسک سهام» یا همان پاداشی که تئوری سنتی برای پذیرش ریسک بیشتر وعده میدهد، نه یک ویژگی پایدار بلکه پدیدهای مقطعی و وابسته به شرایط تاریخی بوده است. تحلیل آماری این دادهها هیچ شواهد محکمی از وجود یک رابطه پایدار یا حتی ضعیف میان میزان ریسک (به معنای واریانس بازدهها) و بازده مورد انتظار ارائه نکرده است.
نکته قابلتوجه آن است که بخش عمده این صرف ریسک، تنها در یک دوره استثنایی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۹ ایجاد شده است؛ دورهای که به دلایلی خاص از رونق پساجنگ و نوآوریهای فناورانه گرفته تا ثبات نسبی اقتصاد کلان آمریکا، بازار سهام عملکردی بسیار فراتر از روند تاریخی خود داشت. در سایر بازههای زمانی، عملکرد سهام در بهترین حالت متوسط و در مواردی ضعیف بوده است و این در حالی است که ایالات متحده یکی از بهترین بازارهای سهام جهان از نظر عملکرد تاریخی به شمار میرود.
چرا تعریف سنتی ریسک ناکافی است؟
تئوری مدرن سرمایه گذاری، ریسک را بر اساس واریانس یا همان پراکندگی بازدهها میسنجد و بازدهها را بر اساس یک منحنی زنگولهای متقارن مدل میکند. اما در عمل بازده سهام چنین توزیعی ندارد. مقادیر حدی بیش از انتظار رخ میدهند و توزیع نامتقارن است. علاوه بر این، سرمایهگذاران تمام پراکندگی را «ریسک» نمیدانند و بخش صعودی توزیع برای کسی تهدید نیست، حتی اگر بازده غیرعادی باشد.
چارچوب جایگزین: ترس از دست دادن و ترس از جا ماندن
این پژوهش با تأکید بر ناکارآمدی تعریف سنتی ریسک چارچوبی جایگزین معرفی میکنند که بر دو محرک روانشناختی کلیدی در رفتار سرمایهگذاران استوار است: ترس از دست دادن (Fear of Loss – FOL) و ترس از جا ماندن (Fear of Missing Out – FOMO).
در این رویکرد، برخلاف نظریههای کلاسیک که ریسک را با «واریانس» یا میزان پراکندگی کل بازدهها میسنجند، تمرکز بر این است که سرمایهگذاران عملاً تمام دامنه تغییرات را به یک اندازه تهدیدآمیز تلقی نمیکنند. بخش مثبت و صعودی توزیع بازده حتی اگر بسیار غیرعادی و خارج از پیشبینی باشد برای سرمایهگذار نهتنها مایه نگرانی نیست، بلکه مطلوب و انگیزهبخش است. آنچه واقعاً بهعنوان ریسک در ذهن شکل میگیرد، بخش منفی توزیع بازده یا همان نیمهای است که با زیان و کاهش ارزش سرمایه همراه است؛ این همان نیمواریانس است که مفهوم FOL بر آن متمرکز میشود.
در سوی دیگر، FOMO به بُعدی از رفتار سرمایهگذاران میپردازد که در نظریههای سنتی تقریباً نادیده گرفته شده است: میل شدید به حضور در فرصتهایی که میتوانند بازدهیهای ناگهانی، بزرگ و غیرمنتظره ایجاد کنند. این احساس زمانی بروز میکند که یک دارایی یا بازار حتی بدون پشتوانه بنیادی قوی در معرض جهشهای قیمتی قرار میگیرد و سرمایهگذار نگران است که با کنار ماندن از آن، از یک سود بزرگ بالقوه بیبهره بماند. از منظر آماری این ویژگی را میتوان با «چولگی» یا skewness توزیع بازده سنجید؛ هرچه توزیع بازدهها دارای دنباله مثبت طولانیتری باشد، جذابیت آن برای برانگیختن FOMO در سرمایهگذاران بیشتر خواهد بود.
ترکیب این دو عامل چارچوبی واقعبینانهتر برای توضیح رفتار بازارها ارائه میدهد. در شرایطی که ریسکسنجی صرفاً بر اساس واریانس نمیتواند چرایی خرید سهام گرانقیمت، داراییهای سفتهبازانه یا حتی رمزارزهای بدون جریان نقدی واقعی را توضیح دهد، مدل FOL-FOMO این شکاف را پر میکند. سرمایهگذاران در عمل بین دو نیروی متضاد در حرکتاند: از یک سو تمایل به جلوگیری از زیانهای دردناک و محافظت از سرمایه و از سوی دیگر، وسوسه مشارکت در موجهای صعودی و دستیابی به سودهای غیرمنتظره. وزن نسبی هر یک از این نیروها در ذهن سرمایهگذار میتواند بسته به شرایط بازار، اخبار اقتصادی، تحولات سیاسی و حتی فضای روانی جمعی تغییر کند.
این چارچوب نشان میدهد که درک پویایی بازار بدون لحاظ کردن محرکهای احساسی و روانی ناقص است و برای پیشبینی رفتار سرمایهگذاران باید به همان اندازه که به دادههای آماری توجه میشود به ترسهای آنها نیز پرداخته شود. ترس از باختن و ترس از جا ماندن دو روی یک سکهاند که جهتگیری سرمایهها را در لحظات حساس تعیین میکنند.
اخبار برگزیدهبورس
لینک کوتاه :