هوش مصنوعی مردانه میشود؟ ؛ عدالت جنسیتی زیر سایه الگوریتمها

در حالیکه هوش مصنوعی مولد بهعنوان موتور تازهای برای رشد اقتصادی و جهش بهرهوری در قرن جدید معرفی میشود، واقعیت نگرانکنندهای در حال شکلگیری است: زنان بسیار کمتر از مردان به سراغ این فناوری میروند.
جهان صنعت نیوز – هوش مصنوعی مولد بهسرعت در حال تبدیلشدن به یکی از مهمترین محرکهای تحول اقتصادی و اجتماعی در جهان است. این فناوری با توانایی تولید متن، تصویر، صدا و حتی کدهای برنامه نویسی، نهتنها مرزهای سنتی کار و خلاقیت را جابهجا کرده، بلکه امکان افزایش چشمگیر بهرهوری را در حوزههای متنوعی از آموزش و پژوهش گرفته تا صنعت و خدمات فراهم ساخته است. ویژگی مهم هوش مصنوعی مولد در مقایسه با بسیاری از انقلابهای فناورانه پیشین، سهولت دسترسی و فراگیری آن است؛ بهگونهای که هر فرد با حداقل مهارتهای دیجیتال میتواند از این ابزارها برای بهبود عملکرد شغلی یا ارتقای مهارتهای فردی خود بهرهمند شود. از این منظر، انتظار میرود چنین ابزاری بتواند به فرصتی برای کاهش شکافهای موجود در بازار کار و توانمندسازی گروههایی تبدیل شود که سالها با محدودیتهای ساختاری، فرهنگی یا اقتصادی مواجه بودهاند.
با این حال، واقعیت موجود مسیری متفاوت را نشان میدهد. بررسیها حکایت از آن دارد که زنان، با وجود قرار گرفتن در موقعیتی که بیش از بسیاری از گروههای دیگر میتوانستند از مزایای این فناوری بهرهمند شوند، کمتر از مردان به سراغ استفاده از آن میروند. این شکاف در بهرهگیری از هوش مصنوعی مولد، بهجای آنکه ابزاری برای تقویت برابری فراهم آورد، خطر آن را دارد که به تقویت نابرابریهای دیرینه در بازار کار، آموزش و حتی فرصتهای نوآوری منجر شود. بدینترتیب، فناوریای که بالقوه میتوانست بستری برای توانمندسازی زنان فراهم کند، در صورت تداوم این روند، ممکن است به عاملی تازه برای بازتولید شکافهای جنسیتی بدل گردد.
شکاف جنسیتی در هوش مصنوعی
شواهد موجود نشان میدهد که شکاف جنسیتی در استفاده از هوش مصنوعی مولد، نه یک پدیده محدود به کشور یا بخش خاصی بلکه روندی جهانی و فراگیر است. آمارها حاکی از آن است که زنان در بیشتر کشورها و در طیف وسیعی از فعالیتهای اقتصادی، آموزشی و پژوهشی بین ۱۰ تا ۴۰ درصد کمتر از مردان به سراغ این ابزارها میروند. این اختلاف تنها به محیطهای کاری حرفهای محدود نمیشود و در میان دانشجویان، کارآفرینان و حتی صاحبان کسبوکارهای خرد نیز مشاهده میشود. به عبارت دیگر، چه در کلاسهای درس و چه در دفاتر شرکتها، زنان حضور کمتری در صف کاربران این فناوری نوین دارند.
نکته قابل تأمل آن است که این شکاف حتی در شرایطی که دسترسی به فناوری برای مردان و زنان برابر میشود نیز از میان نمیرود. نمونههای مطالعاتی نشان دادهاند که وقتی فرصت استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی برای هر دو جنس یکسان فراهم میشود، باز هم میزان تمایل و مشارکت واقعی زنان کمتر از مردان باقی میماند.
چنین الگویی بیانگر آن است که مسئله تنها به موانع فنی یا محدودیتهای دسترسی ختم نمیشود بلکه ریشههای عمیقتری در عوامل فرهنگی، اجتماعی و نگرشی دارد. در نتیجه، با یک پدیده چندبعدی مواجه هستیم که در صورت بیتوجهی، میتواند شکافهای قدیمی در بازار کار و دسترسی به فرصتهای اقتصادی را بیش از پیش تعمیق بخشد.
چرا زنان کمتر از مردان به سراغ هوش مصنوعی مولد میروند؟
دلایل و مکانیزمهای شکاف جنسیتی در استفاده از هوش مصنوعی مولد را نمیتوان تنها به یک عامل تقلیل داد بلکه مجموعهای از عناصر فرهنگی، اجتماعی و روانی در شکلگیری آن نقش دارند.
نخستین و شاید مهمترین عامل، سطح آگاهی و آشنایی کمتر زنان با فناوریهای نو است. بسیاری از زنان، بهویژه در حوزههایی که ارتباط مستقیم با فناوری ندارند، فرصت یا انگیزه کمتری برای تجربه اولیه این ابزارها پیدا میکنند و همین ناآشنایی، نقطه آغاز عقبماندگی آنان از جریان اصلی پذیرش فناوری است.
عامل دوم به اعتمادبهنفس در کار با ابزارهای دیجیتال بازمیگردد. شواهد نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان هنگام استفاده از هوش مصنوعی، اطمینان کمتری به توانایی خود برای مدیریت پرسشها یا اصلاح خطاهای احتمالی دارند. این موضوع سبب میشود در مواجهه با پاسخهای ناقص یا نادرست، زودتر از ادامه استفاده منصرف شوند. در حالی که مردان بیشتر تمایل به آزمونوخطا و تداوم کار با ابزار دارند.
از سوی دیگر، نگرشهای اخلاقی و فرهنگی نیز در این شکاف نقش پررنگی ایفا میکنند. بخش قابل توجهی از زنان، بهویژه در محیطهای آموزشی، استفاده از هوش مصنوعی را نوعی تقلب یا اقدامی غیراخلاقی تلقی میکنند. این دیدگاه که به باورهای اجتماعی و هنجارهای رایج گره خورده است، باعث میشود بسیاری از زنان حتی در شرایطی که دسترسی و توانایی استفاده را دارند، به دلایل ارزشی و اخلاقی از ورود به این حوزه خودداری کنند.
نهایتاً نباید از تأثیر شبکههای اجتماعی و حرفهای غافل شد. مردان به دلیل حضور پررنگتر در شبکههای فناوریمحور و ارتباطات حرفهای مرتبط، سریعتر با ابزارهای نوین آشنا میشوند و تجربیات خود را میان یکدیگر به اشتراک میگذارند. در مقابل، زنان به دلیل محدودیت در این شبکهها، کمتر در معرض جریانهای تازه یادگیری و انتقال دانش قرار میگیرند. این فاصله در دسترسی به منابع غیررسمی یادگیری نیز به بازتولید شکاف جنسیتی در بهرهگیری از هوش مصنوعی منجر میشود.
هزینههای خاموش شکاف جنسیتی در استفاده از هوش مصنوعی مولد
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی شکاف جنسیتی در استفاده از هوش مصنوعی مولد، بسیار فراتر از یک موضوع فناورانه صرف است و ابعادی بنیادین در آینده بازار کار و ساختار اجتماعی دارد.
نخستین پیامد، بازتولید شکافهای قدیمی در بازار کار و دستمزد است. هنگامی که مردان بیش از زنان به فناوریهای جدید دسترسی یافته و آنها را به کار میگیرند، فرصتهای شغلی بهتر و مسیرهای ارتقای حرفهای نیز بیشتر به سوی آنان جریان مییابد. در نتیجه، نابرابری موجود در دستمزدها و فرصتهای شغلی نهتنها کاهش نمییابد بلکه با ابزارهای فناورانه تازه بازتعریف و تثبیت میشود.
پیامد دوم به خود فناوری بازمیگردد. الگوریتمهای هوش مصنوعی از دادههای کاربران میآموزند؛ اگر این دادهها عمدتاً از تجربه و ترجیحات مردان نشأت بگیرد، خروجی سیستمها بهطور طبیعی کمتر منعکسکننده نیازها و انتظارات زنان خواهد بود. چنین سوگیری در دادههای آموزشی میتواند به شکلگیری ابزارها و خدماتی بینجامد که در عمل برای مردان کارآمدتر و برای زنان کمتر اثربخش است. به این ترتیب، شکاف جنسیتی نهفقط در میزان استفاده، بلکه در کیفیت تجربه کاربران نیز بازتولید میشود.
از زاویهای دیگر، این نابرابری به معنای از دست رفتن بخشی از ظرفیتهای بالقوه رشد و نوآوری است. نیمی از جمعیت جهان در صورت مشارکت برابر میتوانند ایدهها، راهکارها و خلاقیتهای خود را در قالب این فناوری بروز دهند. غیبت نسبی زنان در این عرصه، معادل محرومیت اقتصاد جهانی از بخشی از سرمایه انسانی ارزشمند است؛ سرمایهای که میتوانست به خلق محصولات جدید، افزایش بهرهوری و ارتقای رقابتپذیری منجر شود.
باید توجه داشت که پیامدهای اقتصادی این شکاف نیز قابل توجه است. تخمینها نشان میدهد اگر زنان با همین سرعت پایینتری نسبت به مردان وارد حوزه استفاده از هوش مصنوعی مولد شوند، بخش قابل توجهی از ظرفیت بالقوه بهرهوری بلااستفاده باقی خواهد ماند. چنین روندی میتواند به کاهش رشد اقتصادی، محدود شدن نوآوری و حتی افزایش فشار بر سیاستگذاران برای جبران عقبماندگیهای ساختاری منجر شود. به بیان دیگر، نادیده گرفتن این شکاف به معنای پذیرش زیانهای هنگفت در سطح اقتصاد کلان و فرصتهای از دسترفته در سطح فردی و اجتماعی است.
آیندهای ناقص بدون حضور برابر زنان
هوش مصنوعی مولد با همه ظرفیتهای بیبدیل خود در ارتقای بهرهوری و تسهیل دسترسی به دانش، هنوز با چالشی جدی در زمینه عدالت جنسیتی مواجه است. اگر این شکاف نادیده گرفته شود، نهتنها زنان در مسیر تحول دیجیتال سهم کمتری خواهند داشت، بلکه اقتصاد جهانی نیز بخش مهمی از ظرفیتهای نوآورانه و خلاقانه خود را از دست خواهد داد. به بیان دیگر، آیندهای که قرار است با اتکای به فناوریهای هوشمند ساخته شود، در صورت غفلت از این نابرابری، آیندهای ناقص خواهد بود؛ آیندهای که تنها بخشی از جامعه را در بر میگیرد و بخش دیگر را در حاشیه نگه میدارد.
بنابراین اگر هوش مصنوعی مولد قرار است موتور رشد فراگیر و عدالتمحور باشد، باید به شکلی طراحی و ترویج شود که نیمی از جمعیت جهان، یعنی زنان، در این سفر دیجیتال جا نمانند. مشارکت برابر نهفقط یک مطالبه اجتماعی، بلکه ضرورتی اقتصادی است؛ ضرورتی که تحقق آن میتواند مسیر توسعهای متوازنتر، پایدارتر و انسانیتر را برای آینده رقم بزند.
اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیدهدانش و فناوریلینک کوتاه :