نوبل اقتصاد ۲۰۲۵؛ راز رشد اقتصادی در دنیای پرآشوب

آکادمی علوم سوئد جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ را به سه اقتصاددان برجسته، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هوویت اهدا کرد؛ پژوهشگرانی که با ارائه نظریههایی مکمل، توانستند تبیین کنند چگونه رشد اقتصادی پایدار با تکیه بر نوآوری، پیشرفت علمی و تعامل سازنده با نهادهای اجتماعی شکل میگیرد و استمرار مییابد. موکیر با رویکردی تاریخی و آگیون و هوویت با مدلسازی نظری، ابعاد مختلف این پویایی را روشن کردهاند.
جهان صنعت نیوز – جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ به سه اقتصاددان برجسته، جوئل موکیر (Joel Mokyr)، فیلیپ آگیون (Philippe Aghion) و پیتر هوویت (Peter Howitt) اهدا شد؛ سه پژوهشگری که از منظر تاریخی و نظری، راز تداوم رشد اقتصادی را در پیوند میان نوآوری، پیشرفت علمی و پویایی فناورانه تبیین کردهاند
به تعبیر آکادمی علوم سوئد، این سه اندیشمند توانستهاند توضیح دهند چرا در طول قرون متمادی، بشریت با وجود هزاران اختراع و ابداع، تنها از دو قرن پیش وارد مسیر رشد پایدار شده است؛ مسیری که امروز نیز استمرار آن تضمینکننده بهبود مداوم رفاه انسانی است.
در حالیکه پژوهشهای کلاسیک رابرت سولو (برنده نوبل ۱۹۸۶) نشان دادند که رشد اقتصادی عمدتاً از پیشرفت فناوری ناشی میشود، این پرسش بنیادین بیپاسخ مانده بود که چه عواملی خود باعث شکلگیری و پایداری فناوریهای نو میشوند. موکیر، آگیون و هوویت هر یک از زاویهای متفاوت، اما مکمل، به این معما پرداختند.
موکیر، با نگاهی تاریخی توضیح داد چرا انقلاب صنعتی در بریتانیا برخلاف تمدنهای پیشین به رشد پایدار انجامید؛ آگیون و هوویت، با تکیه بر مدلسازی نظری، نشان دادند چگونه فرآیند تخریب خلاق (Creative Destruction) موجب نوسازی مداوم اقتصاد میشود.
دیدگاه تاریخی جوئل موکیر ؛ از انقلاب صنعتی تا پیوند علم و عمل
مسئله تاریخی رشد ناپایدار پیشاصنعتی
موکیر در آثار خود از جمله The Lever of Riches (1990) و The Gifts of Athena (2002) نشان داد که در بیشتر دورههای تاریخ، هرچند نوآوریهای فناورانه متعددی پدید آمد، اما هیچکدام منجر به رشد پایدار اقتصادی نشدند. تمدنهایی مانند یونان باستان، چین امپراتوری یا ایتالیا در دوره رنسانس، شاهد جهشهای موقت در تولید و فناوری بودند که پس از چند دهه متوقف شد.
دلیل اصلی، به تعبیر موکیر، نبود بازخورد میان دانش نظری (Propositional Knowledge) و دانش کاربردی (Prescriptive Knowledge) بود. در جهان پیشاصنعتی، ابزارها ساخته میشدند بیآنکه کسی واقعاً بداند چرا کار میکنند؛ آهنگری بدون متالورژی، کشاورزی بدون علم خاک یا پزشکی بدون میکروبیولوژی نمونههایی از این وضعیتاند.
انقلاب روشنگری و تولد دانش سودمند
به باور موکیر، نقطه عطف تاریخی زمانی رخ داد که انقلاب علمی قرون شانزدهم و هفدهم و جنبش روشنگری (Enlightenment) بهتدریج موجب ادغام دانش نظری و عملی شد. وی از این فرآیند به عنوان «روشنگری صنعتی» (Industrial Enlightenment) یاد میکند؛ حرکتی اجتماعی که سه تحول کلیدی را بههم پیوند داد:
- کاهش هزینه دسترسی به دانش فنی از طریق گردآوری تجربیات صنعتگران؛
- تلاش برای درک اصول علمی پشت فنون تولید؛
- ایجاد کانالهای ارتباطی میان دانشمندان و صنعتگران.
در نتیجه، برای نخستین بار دانش «چگونگی» و دانش «چرایی» بههم گره خوردند و چرخهای خودتشدیدگر از پیشرفت فناوری پدید آمد که موتور رشد مداوم اقتصادی را شکل داد. این همان فرآیندی است که انقلاب صنعتی بریتانیا را از جهشهای موقت تمدنهای دیگر متمایز کرد.
نقش مهارتهای فنی و جامعه باز
موکیر علاوه بر دانش، بر دو عامل نهادی و انسانی دیگر نیز تأکید دارد:
- توانمندی فنی (Mechanical Competence): رشد تنها زمانی پایدار میشود که جامعه از قشر گستردهای از صنعتگران، مهندسان و مجریان ماهر برخوردار باشد؛ افرادی که توان ترجمه ایدههای علمی به ابزارهای واقعی را دارند.
- پذیرش اجتماعی تغییر: انقلاب صنعتی مستلزم جامعهای بود که از تخریب خلاق نهراسد. فرهنگ باز و نهادهای مشورتی چون پارلمان بریتانیا توانستند مقاومت گروههای ذینفع را مهار کنند و زمینهساز پذیرش فناوریهای جدید شوند.
شواهد تجربی و کمی
پژوهشهای موکیر و همکارانش شواهد متعددی از تعامل علم و فناوری ارائه میکند. در پایگاه دادهای شامل ۷۵۸ مخترع بریتانیایی قرن نوزدهم، بیش از نیمی از آنها عضو انجمنهای علمی بودند، هرچند اغلبشان تحصیلات رسمی دانشگاهی نداشتند. نشان از آنکه فرهنگ مهارت و یادگیری تجربی بستر اصلی نوآوری بوده است.
همچنین، مطالعات اقتصادی جدید نشان میدهد مناطقی از انگلستان که در قرن هجدهم از سطح بالاتری از مهارتهای مکانیکی برخوردار بودند، زودتر صنعتی شدند؛ حتی اگر دستمزدها یا نرخ سواد پایینتر بود.
میراث فکری موکیر
موکیر با ترکیب تاریخ فناوری و اقتصاد رشد، نگاه تازهای به پایداری رشد ارائه کرد. او نشان داد رشد مدرن نه از انباشت سرمایه بلکه از پیوند دانش و فرهنگ حاصل میشود. آثار او الهامبخش رشتههای نوینی چون اقتصاد دانش، تاریخ نوآوری و اقتصاد فرهنگی شده است. امروزه در بسیاری از کتابهای درسی اقتصاد، از جمله آثار Persson & Sharp (2025) یا Koyama & Rubin (2022)، چارچوب موکیر مرجع اصلی در تبیین انقلاب صنعتی و رشد پایدار است.
نظریه آگیون و هوویت؛ تخریب خلاق و پویایی رشد
پایداری رشد در دنیایی متلاطم
در حالیکه موکیر گذشته را واکاوی میکرد، آگیون و هوویت به دنبال تبیین نظم پنهان در پویایی پرآشوب دنیای امروز بودند. از دید آنان، اقتصادهای مدرن شاهد جریان دائمی ورود و خروج بنگاهها، تولد و مرگ فناوریها و جابهجایی منابع هستند؛ اما در سطح کلان، رشد تولید ناخالص داخلی همچنان پایدار میماند. پرسش آنان این بود: چگونه چنین نوساناتی میتواند با ثبات رشد در سطح کلان سازگار باشد؟
نظریه «رشد از مسیر تخریب خلاق»
مدل آگیون و هوویت در مقاله کلاسیکشان در سال ۱۹۹۲ بنیانگذار ادبیات جدیدی در اقتصاد رشد شد. در این مدل، نوآوری فرآیندی است که طی آن کارآفرینان با معرفی محصولات یا فناوریهای بهتر، بنگاههای قدیمی را از میدان خارج میکنند. این فرایند دو وجه دارد. از یکسو، منبع رشد و افزایش بهرهوری است و از سوی دیگر، منجر به از بین رفتن رانتهای قبلی و بیکاری موقت میشود.
به همین دلیل رشد فناورانه پدیدهای «تخریبی و سازنده» است؛ آنچه شومپیتر در ۱۹۴۲ توصیف کرد و آگیون و هوویت آن را در چارچوبی ریاضیاتی و تعادلی بازآفرینی کردند. در این چارچوب، نرخ رشد بلندمدت اقتصاد نتیجه تعادل میان دو نیروست: انگیزه نوآوری (سود بالقوه از تخریب خلاق) و هزینههای ورود به رقابت فناورانه.
پویایی رقابت و نوآوری
یکی از دستاوردهای کلیدی نظریه، توضیح رابطه پیچیده میان رقابت و نوآوری است. رقابت بیشازحد میتواند انگیزه تحقیق را کاهش دهد، اما نبود رقابت نیز منجر به انحصار و رکود فناوری میشود. آگیون و هوویت نشان دادند که میان رقابت و نوآوری رابطهای U-شکل معکوس وجود دارد؛ بهگونهای که سطحی بهینه از رقابت بیشترین رشد را ایجاد میکند.
آمارهای ارائهشده در گزارش آکادمی علوم سوئد نشان میدهد در اقتصاد آمریکا طی نیمقرن گذشته، بهطور میانگین سالانه بیش از ۱۰ درصد بنگاهها وارد یا از بازار خارج میشوند و نرخ جابهجایی شغلها نیز به همان اندازه بالاست. این پویایی گسترده نشان میدهد بخش بزرگی از رشد بهرهوری ناشی از ورود شرکتهای نو و خروج شرکتهای ناکارآمد است.
مطالعات تجربی از جمله آثار Lentz و Mortensen (2008) یا Baqaee و Farhi (2020) نشان میدهد حدود نیمی از رشد بهرهوری کل در آمریکا از بازتخصیص منابع از بنگاههای کمبازده به بنگاههای نوآور حاصل میشود.
سیاستگذاری بر اساس نظریه تخریب خلاق
مدل آگیون و هوویت علاوه بر تبیین نظری، ابزاری سیاستی در اختیار دولتها قرار داده است. با استفاده از آن میتوان اثر سیاستهای مالکیت فکری، یارانههای تحقیق و توسعه، یا مقررات رقابت را بر رشد بلندمدت ارزیابی کرد.
بهعنوان مثال، سختگیری بیشازحد در حفاظت از اختراعات ممکن است رقابت را خفه کند و نوآوریهای بعدی را کاهش دهد، در حالیکه حمایت ناکافی از حقوق فکری نیز انگیزه پژوهشگران را از بین میبرد. بنابراین، سیاست بهینه باید تعادلی میان این دو هدف برقرار کند؛ موضوعی که امروزه در بحث تنظیم غولهای فناوری و شرکتهای دارویی کاملاً ملموس است.
همافزایی دو دیدگاه؛ از تاریخ تا آینده
هرچند موکیر از منظر تاریخی و آگیون–هوویت از منظر نظری به مسئله رشد نگریستهاند، پیام اصلی آنها یکسان است: پیشرفت فناورانه حاصل تعامل پویا میان علم، نوآوری و نهادهای باز اجتماعی است.
به تعبیر گزارش رسمی کمیته نوبل، آثار این سه پژوهشگر دو ضلع مکمل یک مثلث را تشکیل میدهند. موکیر توضیح میدهد چگونه این چرخه در تاریخ شکل گرفت. آگیون و هوویت نشان میدهند چگونه این چرخه در دنیای امروز ادامه مییابد. در مجموع، هر سه پایه نظری رشد پایدار در قرن بیستویکم را تبیین کردهاند
درسهایی برای اقتصاد معاصر
پایداری رشد فناورانه، هرچند تاکنون بیش از دویست سال ادامه یافته، امری تضمینشده نیست. سه تهدید اصلی در افق آینده شناسایی میشود: کاهش آزادی علمی و تبادل ایدهها؛ کاهش حمایت اجتماعی از علم در برابر پوپولیسم یا سیاستهای کوتاهنگرانه؛ چالش تنظیم شرکتهای فناوری بزرگ بدون تضعیف نوآوری.
در عین حال، فرصتهای تازهای نیز مطرح شده است. فناوریهایی چون هوش مصنوعی میتوانند همان نقشی را ایفا کنند که علم فیزیک و شیمی در قرن نوزدهم ایفا کردند؛ یعنی تقویت چرخه بازخورد میان علم و فناوری. به شرط آنکه جامعه و نهادهای سیاستگذار بتوانند توازنی میان نوآوری، رقابت و مسئولیت اجتماعی برقرار کنند.
اقتصاد کلانپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :