xtrim

نبرد در صحن بهارستان؛ آیا بلوک شرق ناجی اقتصاد ایران است؟

روحانی، قالیباف، نمایندگان جبهه پایداری، برجام، روسیه و چین؛ این‌ها سرتیترهای این روزهای فضای رسانه‌ای کشور هستند. هم‌زمان با اوج‌گیری بحران‌های اقتصادی و ادامه‌دار شدن وضعیت نه جنگ و نه صلح پرسش‌هایی جدی درباره معنای تشدید اختلافات سیاسی مطرح شده است.

هما میرزایی- جهان صنعت نیوز: حسن روحانی و جواد ظریف هدف موج تازه‌ای از درگیری‌های لفظی و مشاجرات در مجلس قرار گرفته‌اند. قالیباف، رئیس مجلس صراحتا از هرگونه اتهام‌زنی به روسیه انتقاد کرده و عده‌ای از نمایندگان شعار «مرگ بر فریدون» سر داده‌اند. قالیباف در اقدامی بی‌سابقه با هدف قرار دادن مستقیم این دو نفر گفت: «لازم می‌دانم انتقاد صریح خود را نسبت به مواضع رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه اسبق‌مان اعلام کنم که دقیقاً در شرایطی که مسیر همکاری‌های راهبردی ما با روسیه در حال پیشرفت است، با مواضع خود به این مسیر لطمه زدند.» امیرحسین ثابتی، نماینده منتسب به جبهه پایداری هم گفت: «حسن روحانی رکورد‌های منفورترین سیاستمدار ایران را جابه‌جا کرده و هنوز زبانش دراز است». دامنه این اتفاقات به فضای مجازی نیز کشیده شده؛ بسیاری از مدافعان عملکرد روحانی و ظریف در موضوع برجام به مقایسه تعداد آرای روحانی و ثابتی پرداخته و می‌گویند: «چه کسی منفور است؟ آنکه رای ۵۷ درصد واجدین شرایط را دارد یا آنکه ۸ درصد آرا را به دست آورد؟»

اما صحبت روحانی چه بود؟ فحوای کلام او این بود که طی سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ تمام قطعنامه‌های تحریمی ایران با رای مثبت روسیه و چین همراه بوده است. روحانی در ادامه تاکید کرده بود که «در سال ۹۴ آمریکا و اروپا می‌گفتند اگر اسنپ‌بک نباشد و بخواهیم از نو قطعنامه‌ای علیه ایران تصویب کنیم، روس و چین رأی نخواهند داد». ظاهرا این بخش از سخنان وی مورد توجه مجلس قرار نگرفت، و بنا بر مصالح بخش انتقاد از عملکرد چین و روسیه برجسته شد.

واکنش مردم در فضای مجازی به این دست مشاجرات جالب توجه است؛ برای بسیاری سوال پیش آمده است که چرا درگیری‌ها میان جناح‌های سیاسی چنین قوت گرفته است؟ در چنین شرایط اقتصادی بحرانی که دایره رفاه هر روز تنگ‌تر از گذشته شده و مردم در سایه وحشت از جنگ احتمالی زندگی می‌کنند، تامین خورد و خوراک و معیشت هر روز سخت‌تر شده و ایران در خطر حذف کامل از نظام بین‌الملل قرار گرفته است؛ چنین رفتارهایی از سوی مجلس که روزگاری جایگاه رفیعی در نظام سیاسی ایران داشته است، چه معنا و مفهومی دارد؟

در اینباره گفت‌وگویی داشتیم با مرتضی افقه، اقتصاددان که در ادامه می‌خوانید.

با توجه به تجربه موفق برجام به خصوص در سال‌های ۹۴ تا ۹۷ و خروج آمریکا از آن، دلیل مخالفت گروه‌های تندرو (نمایندگان منتسب به پایداری) با آن و عملکرد حسن روحانی و جواد ظریف در آن زمان چیست؟ اختلافات جناحی یا دلسوزی برای آینده اقتصاد ایران؟

توافق برجام یک انتخاب نبود بلکه یک اجبار بود. دوران ۸ ساله ریاست جمهوری احمدی‌نژاد ایران بهترین شرایط بالقوه اقتصادی در طول تاریخ را چه در دوران قبل و چه بعد از انقلاب تجربه کرد؛ اما ایشان با اقدامات بسیار سطحی و ضد توسعه و پیشرفت خود کشور را در آستانه سقوط اقتصادی قرار داد. در ابتدای دهه ۹۰ نرخ رشد اقتصادی به منهای ۷ درصد رسید، و پس از سال‌ها نرخ تورم از ۳۰ درصد عبور کرد. از لحاظ سیاسی نیز اقدامات و شعارهای ایشان در کنار سیاست خارجی بسیار ضعیف ایران را ناچار به پذیرش توافق کرد. اگر توافق انجام نمی‌شد، قطعنامه‌های مختلفی علبه ایران اجرایی می‌شد. این توافق نیز با اجازه و چراغ سبز مقامات بالا انجام شد، و تمام جزئیات آن مورد قبول تصمیم‌گیران بوده است. شاید اگر در دهه ۹۰ توافق برجام صورت نمی‌گرفت، بحران‌های فعلی همان زمان و با شدت بیشتر گریبان کشور را می‌گرفت.

جناح تندرو همواره نشان داده است تفکرات ضد توسعه دارد، و عملکرد ایشان بیشتر در راستای منافع سیاسی و قدرت طلبی است تا منافع ملی. عملکرد ضعیف این قشر در دو دولت مطبوعشان قابل مشاهده است؛ اقدامات و تصمیمات اشتباهی که کشور را در آستانه بحران فعلی قرار داده است.

به طور کلی نقش بلوک شرق در کمک به جایگاه بین‌المللی و اقتصاد ایران را چه‌گونه ارزیابی می‌کنید؟

اصرار بر ادامه تنش با جهان غرب و محدود کردن روابط با شرق آورده‌ای به جز نابودی اقتصاد و سخت‌تر شدن زندگی مردم نداشته است. تا چه زمانی باید روابط سیاسی و اقتصادی ما با بخش بزرگی از جهان یعنی غرب پرتنش باشد؟ سیطره‌ای که آمریکا و اروپا بر اقتصاد جهان دارند غیر قابل انکار بوده و هرگونه تنش با این کشورها به خصوص برای کشوری مانند ایران که صنایع بزرگ آن مانند نفت، پتروشیمی و فولاد به شدت به تکنولوژی غربی وابسته هستند، به ضرر ما تمام خواهد شد. روابط سیاسی و تجاری ما باید با یک موازنه مثبت هم با غرب و هم با شرق ادامه پیدا کند، و از امتیازات هر دو بلوک و حتی از فضای رقابتی میان آن‌ها استفاده کنیم. محدود شدن به دو کشور چین و روسیه می‌تواند زمینه سواستفاده از ایران را برای آن‌ها فراهم کند؛ چرا که این دو کشور بر خلاف ما به دنبال حفظ منافع ملی خود هستند، و نمونه این اقدامات را در همراهی این دو کشور در تصویب برخی قطعنامه‌ها دیده‌ایم.

با توجه به شرایط فعلی و اسنپ بک، آیا چرخش بیشتر به شرق می‌تواند اقتصاد ایران را از بحران فعلی خارج کند؟

در شرایط فعلی و با گذشت ۸ سال از تشدید تحریم‌ها و خالی شدن منابع کشور حفظ روابط با شرق حداقل کاری است که از دست ما بر می‌آید. هرچند بلوک شرق نشان داده است که هر جا منافعش ایجاب کند، دست از حمایت ایران برمی‌دارد. برای مثال چین به عنوان بزرگ‌ترین خریدار، نفت ایران را ۲۰ درصد زیر قیمت می‌خرد. بنابراین، تقویت رابطه با شرق می‌تواند موقتا به عنوان یک راهکار در نظر گرفته شود، اما در طولانی‌مدت نیازمند آرام‌سازی روابط و موازنه مثبت با قدرت‌های اقتصادی جهان هستیم. آقایانی که اصرار بر تداوم تنش با قدرت‌های اقتصادی و محدود کردن کشور به رابطه با دو کشور چین و روسیه دارند، یک‌بار برای همیشه توضیح دهند که علت این اصرار چیست؟

تا چه حد رسانه‌ای‌شدن این اختلافات می‌تواند بر انتظارات فعالان اقتصادی از جمله سرمایه‌گذاران، واردکنندگان، صادرکنندگان، بانک‌ها و بازارهای مالی تأثیر بگذارد؟

برای اولین بار است که شدت گرفتن تنش و اختلافات میان سران نظام اینگونه رسانه‌ای می‌شود. این موضوع قطعا بر اقتصاد کشور تاثیرگذار خواهد بود؛ اولین شرط رونق اقتصادی و جذب سرمایه‌گذاری ثبات و نبود ریسک است. هرگونه تنش چه در داخل کشور و چه در روابط بین‌الملل مانند سم مهلکی است که سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را تهدید خواهد کرد. وقتی تنش‌های روزافزون با جهان، عدم رفع کامل خطر جنگ، و فعال شدن اسنپ‌بک با تنش‌ها و درگیری‌های داخلی همزمان می‌شوند، فرار سرمایه امری عادی و غیر قابل پیشگیری خواهد بود. روند فرار سرمایه از زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد آغاز شده و با ادامه‌دار شدن شرایط فعلی بیش از پیش نیز خواهد شد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلان
شناسه : 544300
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *