کنترل قیمت و فناوری: رشد امروز، رکود فردا

سیاستهای کنترل قیمت فناوری در کشورهای در حال توسعه، اگرچه در کوتاهمدت موجب افزایش دسترسی کشاورزان فقیر میشود، اما در بلندمدت با کاهش انگیزه نوآوری، رشد پایدار را تهدید میکند؛ تجربه بازار بذر هند نشان میدهد که عدالت در دسترسی بدون حفظ انگیزه نوآوری، به رکود فناوری و افت بهرهوری میانجامد.
جهان صنعت نیوز – در کشورهای در حال توسعه، یکی از چالشهای دیرینه این است که چگونه میتوان همزمان فناوریهای نوین را در دسترس کشاورزان فقیر قرار داد و انگیزه را برای نوآوری حفظ کرد. هر سیاستی که یکی از این دو را تقویت کند، معمولاً به تضعیف دیگری میانجامد. از یکسو، کاهش قیمت فناوری موجب میشود کشاورزان بیشتری از آن بهرهمند شوند؛ از سوی دیگر، پایین آوردن قیمت به معنای کاهش سود تولیدکنندگان فناوری است و این خود انگیزه سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه را تضعیف میکند. این کشمکش میان عدالت در دسترسی و پایداری نوآوری اکنون به یکی از مهمترین مباحث در اقتصاد توسعه تبدیل شده است.
فناوری و کشاورزی؛ مسئلهای فراتر از قیمت
کشاورزی در کشورهای در حال توسعه، بیش از هر بخش دیگری به فناوری وابسته است. از بذرهای اصلاحشده گرفته تا کود، آفتکش، آبیاری هوشمند و ماشینآلات، همگی نقشی حیاتی در افزایش بهرهوری دارند. اما در عمل، بخش بزرگی از کشاورزان کوچک توان خرید این فناوریها را ندارند. برای میلیونها خانوار روستایی، هزینه بذرهای پیشرفته یا کود شیمیایی معادل چند ماه درآمد است. در چنین شرایطی، دولتها برای کمک به این گروهها معمولاً سیاست کنترل قیمت یا یارانه مستقیم را در پیش میگیرند.
این سیاستها از نظر اجتماعی محبوباند؛ قیمت پایینتر به معنای افزایش دسترسی است. اما پرسش مهمتر این است که در بلندمدت چه اثری بر نوآوری میگذارند؟
بازار پنبه هند نمونهای روشن از این تضاد است. در دهه ۲۰۰۰ میلادی، فناوری Bt Cotton معرفی شد؛ نوعی بذر اصلاحشده ژنتیکی که مقاومت بالایی در برابر آفت کرم غوزه داشت. این فناوری ابتدا توسط یک شرکت چندملیتی توسعه یافت، اما برای سازگاری با اقلیم و خاک هند، لازم بود شرکتهای داخلی آن را با گونههای بومی ترکیب کنند. این فرایند پرهزینه بود و شرکتها بابت استفاده از فناوری، حق امتیاز پرداخت میکردند. در نتیجه، بذرهای جدید با قیمت بالایی به بازار عرضه شدند که حدود ۱۱۰۰ روپیه برای هر بسته بود. در حالی که بذرهای معمولی تنها ۵۰۰ روپیه قیمت داشتند.
افزایش ناگهانی قیمت اعتراض کشاورزان را برانگیخت. سه ایالت بزرگ تولیدکننده پنبه، یعنی آندرا پرادش، مهاراشترا و گجرات، در سال ۲۰۰۶ سقف قیمتی ۷۵۰ روپیه برای هر بسته تعیین کردند. این تصمیم به آزمایش طبیعی بزرگی در اقتصاد تبدیل شد. کاهش قیمت، باعث شد فناوری سریعتر گسترش یابد اما در عین حال، نوآوری در صنعت بذر بهطور چشمگیری کاهش یافت.
از جهش در مصرف و تولید تا افت کیفیت و کاهش بهرهوری
در سالهای نخست اجرای این سیاست، نشانهها امیدوارکننده بود. با کاهش ۴۰ درصدی قیمت، نرخ استفاده از بذرهای اصلاحشده ۲۳ درصد افزایش یافت. کشاورزان بیشتری توانستند به فناوری دسترسی پیدا کنند، هزینههای تولید پایین آمد، مصرف سموم کاهش یافت، و زمینهای بیشتری زیر کشت پنبه رفتند. در نگاه نخست، این یک پیروزی آشکار برای سیاستگذاران بود؛ فناوری گسترش یافت و رفاه کشاورزان، بهویژه قشر فقیرتر، بهبود پیدا کرد.
اما چند سال بعد، اثر پنهان سیاست خود را نشان داد. شرکتهای تولید بذر که با محدودیت قیمت روبهرو بودند، دیگر انگیزهای برای توسعه گونههای جدید نداشتند. هزینه تحقیق و توسعه بالا بود، اما سودآوری کاهش یافته بود. نتیجه آن شد که تعداد گونههای جدید به شدت افت کرد.
در سالهای پس از اعمال سقف قیمتی، کیفیت بذرهای جدید تا ۳۰ درصد کاهش یافت. دادههای میدانی از بیش از ۶۰۰ نوع بذر در ایستگاههای آزمایشی سراسر هند نشان داد که عملکرد گونههای تازه در استانهای دارای کنترل قیمت بهمراتب ضعیفتر از سایر مناطق بود. این افت بهرهوری ناشی از تغییر رفتار شرکتها بود: آنها سرمایهگذاری در تحقیق محلی و انطباق بذر با شرایط منطقهای را متوقف کردند، چون بازدهی آن دیگر توجیه اقتصادی نداشت.
بهعبارت دیگر، سیاستی که در کوتاهمدت موجب افزایش دسترسی شد، در بلندمدت رشد نوآوری را فلج کرد. بر اساس برآوردها، افت کیفیت بذرها نیمی از دستاورد اولیه فناوری ژنتیکی را از بین برد. یعنی اگر بیتی پنبه در ابتدا موجب افزایش قابلتوجه عملکرد شد، کنترل قیمت بخش زیادی از آن سود را نابود کرد.
این سیاست برای کشاورزان هم سود داشت و هم زیان. از یک سو، بذر ارزانتر به نفع کشاورزان فقیر بود و توانست ورود آنان به بازار فناوری را ممکن کند. اما از سوی دیگر، افت کیفیت و کاهش بهرهوری باعث شد در میانمدت، منافع واقعی کاهش یابد. در مجموع، کشاورزان از این سیاست منتفع شدند، اما اگر کاهش نوآوری در نظر گرفته نشود، میزان واقعی رفاه آنان تا ۳۱ درصد کمتر از برآوردهای اولیه است. به بیان سادهتر، اگر فقط به افزایش دسترسی نگاه کنیم، سیاست موفق است؛ اما اگر آینده را نیز در نظر بگیریم، داستان متفاوت میشود.
آیا راهی برای تعادل وجود دارد؟
مسئله اصلی سیاستگذاران این است که چگونه میان قیمت پایینتر برای مصرفکننده و انگیزه نوآوری برای تولیدکننده تعادل برقرار کنند. سه گزینه اصلی پیش روی دولتها قرار دارد.
سادهترین ابزار، همان سیاست سقف قیمتی است که هزینه را برای کشاورز کاهش میدهد، اما نوآوری را تضعیف میکند. راهکار دوم، یارانه به کشاورزان برای خرید فناوری است؛ در این روش، دولت تفاوت قیمت را جبران میکند تا شرکتها بتوانند همچنان سود ببرند. این روش، برخلاف کنترل قیمت، انگیزه نوآوری را حفظ میکند. با این حال، چنین یارانههایی برای دولتهای فقیر بسیار پرهزینهاند و پایداری مالی ندارند.
گزینه سوم، تمرکز بر سمت عرضه است. دولت به شرکتهایی که گونههای جدید با بهرهوری بالاتر تولید میکنند، پاداش میدهد. این سیاست ضمن حفظ انگیزه نوآوری، از انحراف منابع جلوگیری میکند و کارآمدتر از یارانههای مصرفی است.
در بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه، از دارو و انرژی گرفته تا فناوریهای دیجیتال، دولتها با همین دوگانه روبهرو هستند؛ کاهش قیمت برای مردم یا حفظ انگیزه نوآوری برای بخش خصوصی.
کنترل قیمت دارو ممکن است به بهبود دسترسی کوتاهمدت بیماران بینجامد، اما در بلندمدت موجب شود شرکتها از سرمایهگذاری در تحقیق و تولید داروهای جدید منصرف شوند. در بخش انرژی نیز تثبیت قیمت سوخت، گرچه محبوب است، اما اغلب مانع توسعه انرژیهای پاکتر و بهرهوری بالاتر میشود. بنابراین، سیاستهای حمایتی باید بهگونهای طراحی شوند که قیمت پایین با سازوکارهای تشویقی همراه باشد. حمایت بدون انگیزه، در نهایت خود به مانعی برای توسعه تبدیل میشود.
میانبرهایی که به بنبست میرسند
کاهش قیمت فناوری میتواند در کوتاهمدت معجزه کند، اما اگر سازوکار تشویقی نوآوری از بین برود، در بلندمدت هزینهای سنگینتر بر اقتصاد تحمیل میشود. تجربه بازار بذر در هند نشان میدهد که رشد سریع مصرف الزاماً به معنای توسعه پایدار نیست.پیشرفت واقعی زمانی رخ میدهد که سیاستها همزمان بر دو محور دسترسی و انگیزه استوار باشند. توسعه پایدار به معنای آن است که امروز را بدون نابود کردن فردا بهبود دهیم. سیاستهایی که تنها به نتایج کوتاهمدت میاندیشند، دیر یا زود به نقطهای میرسند که دیگر چیزی برای بهبود باقی نمانده است. در مقابل، سیاستهای هوشمند که همزمان محرک نوآوری و ضامن عدالتاند، میتوانند چرخهای پایدار از رشد و رفاه بیافرینند؛ چرخهای که در آن قیمت پایین و پیشرفت فناورانه نه در تضاد، بلکه در خدمت یکدیگرند.
اخبار برگزیدهکشاورزیلینک کوتاه :
